اپرای ماه

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۵۷ توسط Mansoureh (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۹۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۱۰۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۱۰۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۱۰۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۳ صفحه ۱۰۲

روزی بود،روزگاری بودپسر کوچولویی بود که زندگی خوشی نداشت و جایی می زیست که آفتاب کافی به آن نمی تابیدهرگزپدر و مادرش را نشناخته بود ،و پیش کسانی زندگی می کرد که نه خوب بودند و نه بد کارشان زیاد بود و وقتی برای خوب یا بد بودن نداشتند روز و روزگار دیگری بود.پسر کوچولویی بود که بیشتر شب ها موقع خوابیدن می خندید. روز و روزگار دیگری بود اما پسربچه همان بود که صداش می زندند میشل مورن،پسرکوچولوی ماه.چون وقتی ماه رو میدید شاد می شد. می فت من ماه رو می شناسم ،با هم رفیقیم; و حتی وقتی بعضب شب ها نمی آید کافی ست چشمهام را ببندم