پائیز ۵۷
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
به یاران ناشناخته
اینک
با تمامِ رفتارِ بارانیت
به خانه اندرآی
و بر پنجره و پندار
ببار!
دوردستها
بوی خواب میدهند
و چون بهخویش مینگرم
آب مرا میبرد...
و چون از قرون سیل و باران
بازآمدم
و از مهتابی بیمهتاب
تا طلوع سپیده دمان
سقوط را
سرودم
حنجرهٔ تو
بیآواز ماند
و برگ
که از آفاق بی حدود
میرسید
بابامها و دودها
میثاقی بهراز داشت
و چون از خیابان بهشهر
نگریستم
گریستم
زیرا جنازهها
بوی شهادت میدادند
و در رگبار پائیزی غروب
بهار خونی شقایقها
نمیجوشید
***
تنها تو میتوانی
با هنجار شبانهٔ برگها
برای ماندگان شهرهای مرگ
زمزمهیی باشی،
با تمامِ رفتارِ بارانیت
بر بامها و خاطرهها
ببار
- سیروس شمیسا