اعتلای رماننویسی در ایران ۲
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
م-ع. سپانلو
رُمان اجتماعی فارسی
بهموازات نگارش رمانهای تاریخی، رمان اجتماعی نیز در روشنائی جنبش مشروطیت نضج گرفت. تکامل نیروهای مولد باعث پیدایش طبقات و لایههای نوینی در پهنهٔ اجتماع ایران شد. مرکزیت دولت، گسترش شهرها و رسوب دستگاههای اداری را بهدنبال داشت و فرزندان طبقات متوسط شهری، یا مالکانی که آیندهٔ سرمایههای خود را در شهرها و تضمین قدرت خود را در مشارکت با تشکیلات دولت و پارلمانتاریزم یافته بودند، این ادارات را تغذیه میکردند.
این طبقهٔ نوپا، بانیِ تحولی در عرصهٔ فکر و عمل شد که علیرغم فرازونشیبهای سیاسی یک دوران پنجاه ساله را از شناخت، و طرحهای نو آئین چه در زمینه قالبهای فرهنگی و چه در زمینهٔ سازمانها و مسلکهای سیاسی پربار کرد.
در سرگذشت نیمقرنی رمان اجتماعی فارسی بیشتر نویسندگان را در طبقات متوسط شهرنشین و خانواده کارمندان[۱] سراغ میکنیم. تمایل بهسوی تمدن جدید و اصول ترقی، آرزوی بهروزی و رستگاری مردم از خصلتهای عمومی این نویسندگان است که اساساً در آثار خود پایان عصر فئودالیزم را بشارت میدادند. طبیعی است که سیر میان بدبینی و تلخنگری تا چارهجوئی و آرمانخواهی، میان این صاحب قلمان، درجات گوناگونی داشته باشد.
از «تهران مخوف» تا «سووشون» رمان اجتماعی ایران طی یک عمر پنجاه ساله، مسیری متکامل را پیموده است. اگر قول ج – ب. پریستلی را بپذیریم که «وظیفه اساسی رماننویس ارائهٔ آدمی در جامعهئی است که خود میآفریند، و از این رو برای یک رماننویس معتبر، جامعه خود عنصری فوقالعاده مهم است»[۲] باید اذعان کنیم که این توجه روزافزون بهجامعه در سرگذشت رماناجتماعی ایران بس مشهود است. این رمان از گزارش خامگونهٔ وقایع و معرفی سطحی و عاطفی شخصیتها بهشناخت ریشهئی و تحلیل موضعی رسیده است. ذهنیتی دوراندیش بهتدریج جایگزین احساسات رقتناک و بیمسئولیت شده است و در پرتو تجربه و شناسائی مستمر فضای رمان از زاویه احساساتی و انتقادی تا آفاق رمان تخیلی، سیاسی و روانی موّاج شده است.
در این میان آفرینشی متنوع از مردم شهرنشین، اشراف ورشکسته، کارمندان گنجشکروزی، هنرمندان و روشنفکران، پیشهوران، کارگران و روستائیان، بیکاران و اوباش و فواحش، پیران و خردسالان بهچشم می خورد. ما تصاویری حکایتگر از روابط فئودالی، اخلاق بورژوائی، دیوانسالاری دولتی، مسائل جامعهٔ سنتی، برخورد دستهها و طبقات در سطح شهر و روستا و مزرعه و اداره و کارخانه و خانه را در همین رمانهای نسبتاً معدود فارسی مییابیم. بیشک مطالعهٔ مفصّل این تاریخچه ما را با فوائد جنبی دیگری نیز، ازلحاظ جامعهشناسی، بومشناسی، خرده فرهنگها و آداب و خُلقیات و سنتها، و سرگذشت تحول آراء و افکار بهرهمند میسازد.
نخستین رمانهای اجتماعی فارسی چون کودکی که چشم بهجهان گشاید سرشار از شگفتی درمقابل بدیهیات است. مثلاً تشریح وضع ناعادلانهٔ زنان ایرانی، زنانی که بر اثر فقر و جهل، اساس غلط خانواده، یا نقص قوانین بهفحشاء میافتند سهم اعظمی از موضوعات نخستین رمانها را بهخود اختصاص داده است. امّا هرچه روزگار بهسر میرود، تجربهٔ زندگی نیز براساس منطقی تحلیلگر و بر پایهٔ شناختی پویا افزونی میگیرد. این پختگیِ روزافزون، در سالهای ما موضوع و محیط متنوعی بهرمان بخشیده است. شاید سرانجام رمان ما بتواند آن نقش معرفیگر را که بهطور ذاتی از جاذبههای آن است، در اذهان معاصر ایفا کند.
اینک برای آشنائی با فضای این آثار، شماری از بهترین رمانهای اجتماعی این پنجاه سال را – که در عین حال تمام صورتهای نوعی آن را دربرمیگیرد و بهاصطلاح «پروتوتیب است» برمیگزینیم و با مروری اجمالی بر موضوعات آن میکوشیم امکانات یک شناسائی کلی برای خواننده فراهم آید.
۱. تهران مخوف
مشفق کاظمی - ۱٣۰۴
جوانی از یک خانواده فقیر (فرخ) دلباختهٔ دختر عمهاش (مهین) از یک خانوادهٔ اشرافی است. خانواده میخواهد دختر را بهخواستگار ثروتمند و هرزهئی بدهد. و برای کم کردن شرّ فرخ با توطئهئی او را بهدست ژاندارم اسیر کرده و بهتبعید میفرستند. فرّخ در راه تبعید فرار میکند، بهباکو میرود، و مدتی بعد با انقلابیان روس بهایران برمیگردد. کودتای سوم اسفند که با دستگیری رجال خائن آغاز میشود فرخ را بهخود جلب میکند. امّا چند ماه بعد اوضاع بهحال سابق برمیگردد وهمان رجال سنّتی مصدر امور هستند. کاری از دست فرخ جز گوشهنشینی ساخته نیست.
به قول «یحیی آرینپور»: «دراین اثر تهران مخوف در آستانهٔ کودتای معروف سید ضیاء همچنان که بوده معرفی شده است. محیطی است که فضل و کمال و پاکدامنی در آن ارزش و اعتباری ندارد. جوانان هرزگی و جلفی و خوشگذرانی را ترجیح میدهند. آزادیخواان و میهنپرستان در زندان بسر میبرند.» رمان پرحجم تهران مخوف در متن تصویرهای حسّاسی که از وضع زندگی آن روزگار بهدست میدهد، نقطه مرکزی خود را بر اعتراض فردی یک روشنفکر نهاده است، روحیه چیره بر روشنفکران قبل از کودتا.
۲. تفریحات شب
محمد مسعود - ۱٣۱۱
«... در آتیه وقتی بخواهیم نمونهئی از زبان محاورهئی امروزی جوانان کم تربیت شدهٔ پایتخت بهدست آوریم، «تفریحات شب» بهطور کامل حاجت ما را روا خواهد کرد.»
این قولی است از منتقد گمنامی که بههنگام چاپ کتاب در مقدمهٔ آن (تقریضات) اظهارنظر کرده است. قولی که صحیح بهدست میرسد.
تفریحات شب داستان گروهی جوانان «ادارهجاتی» و نیمه روشنفکر است. «گوجهفرنگی خرازیفروش، پکر ممیّز نواقل، اسکلت شاگرد چاپخانه، فیلسوف پیردیر...» این ها را «لحیم بدبختی» بههم جوش داده است. گذران زندگی این جوانان که سیر مدامی میان میکدههای و سالنهای رقص روزگار رضاخان تا کوچههای تاریک و پلید شهرنو، و کار پوچ و بیآتیه در ادارات بیمعناست بهشیوهئی گیرا در اثر مسعود بازتابیده است. داستان خط مشخصی ندارد، امّا با طنزی خشن سرنوشت نسلی را که گرفتار بیماریهای مقاربتی، سل، ترس از تنهائی، وحشت از آینده و میل بهبیعاری و خودکشی است تصویر کرده است.
۳. زیبا
محمد حجازی - ۱٣۱۲
«شیخ حسینی» روستازادهئی که جهت ادامهٔ تحصیلات مذهبی بهتهران آمده دلباختهٔ زن هوسباز و آشوبگری بهنام «زیبا» میشود. سودایِ سوزانِ جسم، او را مرحله بهمرحله بهتسلیم سنگرهای اعتقادات و اخلاقیاتش میکشاند. شیخ بهخاطر زیبا تغییر لباس میدهد، بهتوصیهٔ او زیردست یکی از عشاق دلدارش در ادارهئی استخدام میشود. وارد بندوبستهای سیاسی میشود، قلم بهمزد میشود و افتراهای سیاسی او باعث خودکشی دختری بیگناه میگردد. در این سقوط ارزشها که شیخ حسینی با آگاهی امّا بدون مقاومت شاهد آن است، بر سر زیبا با دیگر دلباختگانش میجنگد، نامزد عفیفش را بهفحشاء میکشاند، رشوه میگیرد و اختلاس میکند.
شخصیت زیبا خوب پرداخت شده، این روسپی اعیانی یادآور عصر «عزیزکاشی»هاست که حتی در تغییر کابینهها اعمال نفوذ میکردند.
شخصیت شیخ حسینی، علاوه بر سوداوی مزاجی، نمایشگر روحانی نمایانی است که فرصتطلبانه با وسائل غیرقانونی و نامشروع خود را از اعماق اجتماع بالا میکشیدند و از گوشه حجرهٔ مدرسه بر کرسی مقامات تکیه میزدند.
«زیبا» واقعگراترین اثر حجازی است.
۴. دختر رعیت
م.ا. بهآذین - ۱٣۲۷
«حاج احمدآقا»، مالک متمول، دختر هفتساله «احمد گل» رعیت اهل گیلان را علیرغم میل پدر بهخدمتکاری در خانهٔ خود میگمارد. «صغری» جورکش خردهفرمایشهای خانوادهٔ ارباب است و چون بهسنّ بلوغ میرسد وسیلهٔ اطفای شهوت پسر بزرگ خانواده. در بیرون نهضت جنگل جریان دارد که «احمد گل» از سردمداران آن خواهد شد.
صغری از پسر ارباب بچهدار میشود، زن حاجی نوزاد را بهمستراح میاندازد و صغری را از خانه بیرون میکند.
نهضت جنگل نیز بر اثر اختلافات داخلی و فشار نیروهای اجنبی درهم میشکند. صغری بهخواهر و شوهرخواهرش که کارگر خوشطینتی است میپیوندد و بهکار در باغهای توتون میپردازد. در زندگی او فصل تازهئی آغاز شده است.
با توجه بهسال انتشار کتاب، میتوان گفت که اسلوب وصفی رمان و گردش مرتبط وقایع، پیشرفتی در رماننویسی ایران صورت داده است.
۵. چشمهایش
بزرگ علوی - ۱٣٣۱
موضوع رمان برای خواننده ایرانی کمابیش آشناست. زنی جذاب در برخورد با استاد میانهسال نقاش کسی را مییابد که بهزیبائی او اساساً توجهی ندارد. زن برای جلب توجه استاد با تشکیلات مخفی کهدر تهران و اروپا زیرنظر استاد میگردد همکاری میکند. و چون استاد بهچنگ مأموران نظمیه میافتد، پیشنهاد ازدواج رئیس نظمیه رامیپذیرد بهشرط آن که استاد ازمرگ نجات یابد. امّا استاد هیچگاه از فداکاری زن آگاه نمیشود. او تمام احساسات خود را در قبال این زن در پردهئی بهنام «چشمهایش» نهان کرده است. در این چشمها بهطور کلی زنی مرموز و دمدمیمزاج و هوسباز متجلّی است.
بزرگعلوی در این رمان از اسلوب استثمار و استعلام بهره برده است. یعنی کنار هم نهادنِ قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا بهحدس و تخمین. این بداعت اسلوب، بههمراه نثر منظم و سیّال نویسنده در قیاس با معاطرانش بسی امروزی مینماید.
۶. مدیر مردسه
جلال آلاحمد - ۱٣٣۷
معلمی دلزده ازتدریس، مدیر مدرسه تازهسازی در حومه شهر میشود. در چند فصل کوتاه با موقعیت مدرسه، ناظم و آموزگاران، وضع کلی شاگردان و اولیای اطفال آشنا میشویم. مدیر ترجیح میدهد از قضایا کنار بماند و اختیار کار را بهدست ناظم بسپارد. امّا در دلش جنگی برپاست. او پیوسته درباره خودش قضاوت میکند و از خود میپرسد که چه نقشی دارد.
در درازای حوادثی که روی میدهد، دستگیری یکی از معلمان، و تصادف مرگبار دیگری، حالت عصبی و لحن پرتنش مدیر بالا میگیرد. سرانجام در اواخر سال تحصیلی واقعهئی ظرف شکیبائیاش را سرریز میکند. پدر و مادری بهدفتر مدرسه میآیند و باهتاکی و دادوبیداد شکایت میکنند که ناموس پسرشان را یکی از همکلاسیها لکهدار کرده است. بین مدیر و پدر طفل برخورد و فحاشی تندی درمیگیرد. مدیر که حسابی از کوره در رفته پسرک فاعل را صدا میکند و جلوی صف بچهها اورا بهقصد کشت کتک میزند. امّا وقتی خشمش تخفیف یافت پشیمان میشود.
پسرک فاعل که بدطوری کتک خورده و خانوادهٔ بانفوذی دارد، مدیر بهبازپرسی احضار میشود. او سرانجام کسی را یافته است که بهحرفش گوش کند. بهعنوان مدافعات ماحصل حرفهایش را روی کاغذ میآورد که «با همه چرندی هر وزیر فرهنگ میتوانست با آن یک برنامه هفت ساله درست کند». و میرود بهدادسرا، امّا بازپرس ازاو عذر میخواهد و میگوید قضیه کوچکی بوده و حل شده...
واپسین امید مدیر بر باد رفته است. همان جا استعفایش را مینویسد و بهنام یکی از همکلاسان پخمهاش که تازه رئیس فرهنگ شده پست میکند.
«مدیر مدرسه» نخستین آزمایش موفقِ عصبیّتِ کلامِ آلاحمد، درقالب رماناجتماعی است. یک شیوه مقطّع، تلگرافی و کوبنده که جا افتاده و بعدها مورد تقلید بسیار قرارگرفته است.
۷. شوهر آهوخانم
علیمحمد افغانی - ۱٣۴۰
ماجرا در شهر کرمانشاه از سال ۱٣۱٣ آغاز میشود وتا ورود متفقین بهایران ادامه مییابد.
سید میران سرابی مردی ۵۰ ساله، کاسبکاری متمکن با اصول و معتقدات مذهبی، امّا آزاده و خیّر، شوهر کدبانوئی زحمتکش و مهربان و بردبار (آهوخانم) و پدر چهار فرزند، دل در گروی عشق زنی فتّان و عشوهگر بهنام (هما) مینهد. هما که بهعنوان زن سرگردان و بیپناهی بهخانه آهوخانم رخنه کرده، اندکاندک عقل سید و سپس تمامی زندگی او را تصرف میکند و سید میران با عشق پیرانهسر بههمه هوسهای هما تن در میدهد.
در فصول پایانی رمان، سید میران که تقریباً همه چیزش را ازدست داده خانه و دکانش را نیز حراج میکند و با هما بهقصد سفری بیبازگشت بهگاراژ میرود. آهوخانم از ماجرا آگاه میشود، یک باره از پوستهٔ انفعالیش بهدر میآید، خود را بهگاراژ میرساند و شوهر را با آبروریزی بهخانه میبرد.
سید میران منتظر است که هما نیز بهدنبال او بهخانه بیاید، ولی هما با راننده اتوموبیل که یکی از عشاق سابق اوست، شهر را ترک کرده است.
گرچه این رمان گهگاه دستخوش اطناب ملالآوری میشود امّا در ضمن نویسنده در چند خط اصلی موفق بوده است:
- سه قهرمان اصلی کتاب کاملاً برای خواننده آشنا و موجه هستند.
- در لابلای داستان چشمانداز گویائی از زندگی و تاریخ کشور در یک شهرستان در زمان سالهای وقوع اثر ترسیم شده است.
- آهو خانم در واقع غمنامه زن ایرانی است و سند محکومیت سرنوشتی که بر اثر مقرّرات شرع و عرف برای زنان وجود داشته است.
۸. سنگ صبور
صادق چوبک - ۱۳۴۵
شیوهٔ داستان حدیث نفس آدمهای کتاب است در ذهن خود. این التزام ساخت مشکلی را بر نویسنده تحمیل کرده است. زیرا تمام توضیحات ضمنی و توصیفی باید در متن این اندیشهها و بهطرزی طبیعی ارائه شده باشد.
داستان در شیراز میگذرد. حدود سال ۱۳۱۲ در خانهئی همسایهداری. همسایهها عبارتند از روشنفکری بریده ازاجتماع و منزوی. روسپی جوانی بهنام گوهر با کودک خردسالش «کاکلزری». زنی زشترو و حشری بهنام بلقیس با شوهری عنین. و پیرزنی افلیج که روی لگن نشسته وخیالات میکند.
در بیرون خانه نیز با اوضاع اجتماعی شهر و با ذهنیات سیفالقلم (قاتل معروف روسپیان) آشنا میشویم و از این طریق است که میبینیم گوهر چگونه بهوسیلهٔ سیفالقلم بهطرزی فجیع مسموم و مقتول میشود. پیآیند این وضع تنها ماندن و مرگ کاکلزری است.
روشنفکر داستان که بیتصمیمی وتزلزل خود را مسبب این وقایع میداند، در انزوای هذیان بارش گاه با بازپرس محاجهئی خیالی-واقعی دارد و گاه شاهنامه میخواند و میگرید.
ساختمان این فضای مرگبار و بویناک و غمآور از ویژگیهای سبک چوبک است.
سنگ صبور یکی از معدود آثار موفق فارسی در طریق استفاده از جریانهای ذهنی است.
۹. سووشون
سیمین دانشور - ۱۳۴۸
شیراز در آستانهٔ جنگ جهانی دوم. جنوب ایران، منطقهئی که انگلیسها در آن سنت و سابقهٔ اعمال نفوذ داشتهاند و اینک دوباره در آن صفحات ظاهر شدهاند. قشون بیگانه آذوقه میخرد و این امر در جنوب قحطی تولید کرده است. مقامات دولت در منطقه آلتفعلی بیش نیستند. ایلات نیز هر کدام بهداعیهئی سر بهشورش برداشته وضع را آشفتهتر کردهاند. یوسف مالک عصبیمزاج و خوشقلبی که داستان از نگاه همسر حسّاس او، زری روایت میشود با گروهی از همفکرانش میکوشند ایلات را بهوضع خطیر کشور متوجه کنند. اینان هم قسم شدهاند که آذوقه را فقط برای مصرف مردم بفروشند.
بخشهای متنوع کتاب روابط نیروهای متخاصم را هر چه روشنتر میکند. در این جا تصویری دوبُعدی نیز از شیراز آن روزگار ترسیم میشود: شهر باغها و عرقهای معطر، شهر بحرانهای قحطی و بیماری و تنگدستی.
در فصول آخر کتاب یوسف که در حفظ موضع خود سماجت میکند، بهتیر ناشناسی کشته میشود. آخرین بخش، ماجرای تشییع جنازهٔ یوسف است که بهنظر هواداران او باید بهتظاهرات سیاسی بدل شود. امّا این تظاهرات بهوسیلهٔ مأموران حکومت درهم میشکند و تابوت یوسف در دستهای زنش و برادرش باقی میماند.
«سووشون» در سلوک رمان اجتماعی ایران منزل مهمی محسوب میشود. گذشته از توفیقی که نزد خوانندگان یافته، این اولین اثر کامل در «نوع» genre رُمانفارسی است. بینائی و شنوائی نویسنده او را بهاکتشاف انگیزههای درون در رابطه با عمل برون، در سطح اجتماعی و تاریخی اثرش رهنمون شده است. او رشته صحنههای شلوغ را بهکوچکترین بارقهها و نجواهای آهسته، و پچپچهای فروخورده متصل میکند. آن هم با بیانی، که در آن واحد وصفی و حسی است.
۱۰. همسایهها
احمد محمود - ۱۳۵۳
شهری کوچک در منطقه نفتخیز جنوب ایران. سالهای قبل از ملی شدن صنعت نفت. ماجرا از خانهئی همسایهداری آغاز میشود. مردمی فقیر و گرفتار علتها و محرومیتها. داستان از ضمیر پسر نوجوانی بهنام «خالد» نقل میشود. شاید سرنوشت خالد نیز چیزی در شمار سایر همسایگان میتوانست بود. امّا زمانه دیگرگون شده است و یک اتفاق که کم و بیش محتوم مینمود، خالد را وارد متن زندگی میکند. او بهبازداشت کوتاهی در کلانتری میافتد و از آن جا پیغام یک بازداشتی سیاسی را بهبیرون میبرد. در این تماس است که نوجوان بهکار سیاست کشیده میشود و همچنان که کتاب تاریخ ورق میخورد، کتاب زندگی خالد پربارتر و آگاهانهتر بهنیمه میرسد.
آخرین فصول کتاب، حدیث انگیزشی است که خالد و چند «کادر سیاسی» در زندان عمومی بهوجود میآورند و زندان را بهاعتصاب میکشند. این اعتصاب فرجام خونینی دارد. گروهی کشته میشوند، کادرهای سیاسی سر بهنیست میگردند و خالد را پس از طی مدت محکومیت بهسربازی میفرستند. و کتاب بهشکلی نیمه تمام، بهپایان میرسد.
شیوه نگارش همسایهها واقعگرایانه است. توصیفات متنوع است و گفتگوها زنده و خوندار. این رمان سیاسی از پرخوانندهترین داستانهای ایرانی است.
تکلمه:
در این گزینش، با توجه بهتنگی مجال، اساساً بهآثار معروف توجه شد، امّا در لابلای این رمانها، آثار دیگری نیز منتشر شدهاست که از لحاظ تکمیل تصویری که رمان اجتماعی ایران، از جامعه بهدست داده است شایسته مطالعه و پژوهش است. از گروه رمانها میتوان از جنایات بشر (ربیع انصاری، ۱٣۰۸) - نیمه راه بهشت (سعید نفیسی، ۱۳۳۱) - آفت (حسینقلی مستعان، ۱۳۳۶) - یکلیا و تنهائی او (تقی مدرسی، ۱۳۳۴) - سفر شب (بهمن شعلهور، ۱۳۴۵) - طوطی (زکریا هاشمی، ۱۳۴۸) - درازنای شب (جمال میرصادقی، ۱۳۴۹) - دل کور (اسماعیل فصیح، ۱۳۵۲)، پرکاه (محمود گلابدرهئی، ۱۳۵۲) نام برد.