کدام فرهنگ: گذشتهگرا یا پیشرو؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
یادداشتی بر همزیستی دشوار فرهنگ های سه گانه
- در دوران قیام، تضاد میان ارزشهای فرهنگی مختلفی در جامعهٔ ما شدت گرفت که تا به امروز ادامه یافته است. بخشی از جامعه ارزشهائی را مورد تأکید قرار می دهد و مدافع آنهاست. و بخشی دیگر نوعی دیگری از ارزشهای فرهنگی را ارائه می کند، و خواستار سرایت و اشاعهٔ آنها به تمامی جامعه است.
- گروهی ارزشهای فرهنگی خود را عامل اصلی رهائی کل جامعه می دانند، و گروهی همان ارزشها را به صورت موانعی بر سر راه رشد جامعه می نگرند. گروهی ارزشهای فرهنگی معینی را ارتجاعی می شمارند، و گروهی همان ارزشها را مؤثرترین عامل ترقی و پیشرفت می دانند. و اصرار می کنند که باید در زمینه های مختلف اجتماعی و فرهنگی، آموزش و پرورش و... از آنها سود جست و پیروی کرد.
- این تضاد ارزشهای فرهنگی از کجاست، و نتیجهٔ چیست؟ اگر فقط ارزشهای مورد قبول یک گروه، پاسخگوی نیاز جامعه به رشد و رهائی باشد، تکلیف ارزشهای دیگر چیست؟ آیا خود جامعه و قانونمندی هایش در رابطه با این مشکل و تضاد چه خواهد کرد؟ و نقش گروههای سیاسی و اجتماعی در رابطه با این تضاد چیست؟
- برای دریافت و شناخت این مسائل ما از بررسی خود فرهنگ آغاز می کنیم.
- فرهنگ را می توان تمای ارزشهای مادی و معنوی،و وسائل خلق و بهره برداری وانتقال، که در دورهٔ معینی از تاریخ آفریده می شود تغریف کرد. به این اعتبار هر دورانی فرهنگ خاص خود را دارد. و طبعاً ارزشها و وسایل هر دوره عمدتاً برای همان دوره کارآئی دارند. معمولا فرهنگ با دو بخش فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی مشخص می شود. فرهنگ مادی عبارت از ماشین (از مراحل ابتدائی تا پیشرفته اش)، ابزارها، تجربه در زمینهٔ تولید، و دیگر دستاوردها و ثروت های مادی است. و فرهنگ معنوی عبارتست از دستاوردهای قلمرو هنر، ادبیات، فلسفه، اخلاق، تعلیم و تربیت، و روشهائی که بر شیوه های تولید هر دوران مبتنی است. پس فرهنگ یک پدیدهٔ تاریخی است. و پیشرفت و تکاملش با جابجائی و جانشینی یا توالی شکل گیری های اجتماعی – اقتصادی معین می شود. یعنی فرهنگ به اشکال و صورتبندی های اجتماعی – اقتصادی وابسته است. و با تغییر صورت بندی اجتماعی – اقتصادی جهت عمدهٔ آن تغییر می پذیرد.
- به این ترتیب فرهنگ یک مفهموم مطلق وانتزاعی نیست که در همهٔدورانهای تاریخی یکسان تصور شود. یا درهمهٔ جوامع یک شکل داشته باشد. پیداست که فرهنگ مادی و معنوی از هم جدا نیستند. جریان تولید نعم مادی،پایه و سرچشمهٔ رشد فرهنگ معنوی است. یعنی فرهنگ به طور مستقیم و غیر مستقیم ثمرهٔ کار و فعالیت توده هاست. این را نیز باید در نظر داشت که با وجود وابستگی فرهنگ معنوی به شالودهٔ مادی خود، به محض تعویض این شالوده، فرهنگ معنوی خود بخود تغییر نمی پذیرد. زیرا دارای نوعی استقلال نسبی، و قوانین خاص خویش است. بنابراین فرهنگ در هر دورانی خصلت ویژه ای خواهد داشت. با این تفاوت که مقداری از فرهنگ دوران قبل هم در آن باقی می ماند. یا عناصری از فرهنگ گذشته، تا هنگامی که شرایط ذهنی جامعه با شرایط عینی اش هماهنگی کامل پیدا کند، در دوران بعد باقی می ماند.
- در هر حال، منظور این بحث، همان تفاوت عمومی فرهنگهای هر دوران است. مثلاً فرهنگی که در دوران زمینداری مطرح است، قاعدتاً با فرهنگی که در دوران برداه داری مطرح بوده تفاوت دارد. ارزشهائی که بشر در یک دوران اقتصادی – اجتماعی به آنها دست یافته است، با ارزشهای متعلق به دوران بعد با قبل از آن اختلاف دارد. اعلامیهٔ حقوق بشر با موادی که در آن گنجانده شده، و با هدفهائی که تعقیب می کند و دیدگاهی که نسبت به انسان دارد، و با تصویری که از خصوصیات روحی و معنوی بشر ارائه می کند، نمی توانست در دوران قبل از بورژوازی نوشته شود. زیرا همهٔ مسائل و ویژگیهایش بر تلقی هائی مبتنی است که خاص فرهنگ بورژوازی است. پیش از رشد بورژوازی در فرانسه، چنین مقولاتی را در حکم حقوق بشر نمی دانستند. فرهنگ زمینداری و فرهنگ اشرافی فئودال ها، چنین تصوراتی را اصلاً قبول نداشت. و بنابرخصلتهای طبقاتی اش نمی توانست از آنها دفاع کند، یا حتی به آنها بیندیشد. همچنین فرهنگی که مثلاً در یک دوران مادرسالاری مطرح بوده، و مبنای کار جامعه را در رابطه با تفوق زنان مطرح می کرده، با فرهنگی که ارزشهای پدر سالارانه بر آن حاکم است تفاوت دارد. اگر در ایران باستان ازدواج با محارم منع قانونی و عرفی نداشته، یا اگر در فرهنگهای ابتدائی، مسألهٔ چند همسری به صورت یک زن و چند مرد طبیعی می نموده، یا اگر دورانی چند همسری را به صورت یک مرد و چند زن می شناخته همهٔ این روابط مبتنی بر معیارها و ارزشهای خاصی بوده که هر یک از این دورانها و جوامع بسته به مرحلهٔ تکاملی خود به آنها دست یافته بوده است.
- طرح مسائل دوران مادر سالاری، دو دوران پدر سالاری یا برعکس، نخستین حاصلش ایجاد تضاد و درگیری است. همچنان که در دورهٔ حاضر،انحصاری شدن حق طلاق برای مرد، که یک قانون خاص دوران پیش از سرمایه داری است، چنان مشکلاتی را به بار آورد، که حتی متغضب ترین مدافعان مرد سالاری را نیز ناگزیر به عقب نشینی کرد. اگر چه این گروه، در فرصت های مناسب، فشارهای عقیدتی خود را وارد خواهند کرد. همچنان که در قانون اساسی نیز کوشیده اند در لفافهٔ تعارفات بی مزه ای به زنان، به این خواست خود شکل قانونی بدهند. به همین ترتیب مسائلی هم که امروزه در زمینهٔ فرهنگ و آموزش و پرورش جامعه رخ نموده، نمودار بارزی است از همین تضاد و تداخل فرهنگهای مختلف مبتنی بر صورتبندی های اجتماعی- اقتصادی متضاد و مختلف.