خشونت در خاورمیانه
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
خشونت در خاورمیانه آیا کاربرد خشونت در خاورمیانه سابقهء سنتی دارد؟ از نظر تاریخی، خشونت بین گروهها و اجتماعات در خاورمیانه وجود داشته، مانند تجاوزات قبیلهئی و جنگهای بین استعمارگران نخستین و اهالی بومی، دلاوری در نبرد و شجاعت در جنگها از دیرباز از جملهء محسنات این مردم بوده است بهویژه بین افراد بادیهنشین. در خاورمیانه، زندگی افراد از نظر حکام و فرمانروایان چندان بهائی نداشته است. کما این که هنوز هم بیگاری تا حد مرگ در پارهئی مناطق رواج دارد؛ مالیات با چوب و فلک دریافت میشود و سربازگیری با اعمال روشهای خشونتآمیز. خونخواهی و انتقام برای خفظ حیثیت هنوز امری است مشروع. کشتن سلاطین و افراد متنفذ نیز در خاورمیانه سابقهء طولانی دارد. در مقابل، فرمانروایان و بهخصوص سلاطین عثمانی سعی داشتند با اعمال خشونت هر نوع مقاومت و مخالفت را سرکوب یا خنثی کنند. با این وصف آیا میتوان گفت خشونت در خاورمیانه عملی سنتی و بومی بوده است؟ عقل و انصاف بهما حکم میکند که این دوران از تاریخ خاورمیانه را با دوران مشابه دیگر نواحی و سرزمینها مقایسه کنیم. هر چند سلطان ‘’’سلیم’’’ اول از ‘’’هانری’’’ هشتم خونخوارتر بود، ‘’’صلاحالدین’’’ بهقدر ‘’’ریشارد شیردل’’’ – دشمن خود- شجاع و بخشنده بود و محققاً سخاوتمندتر از ‘’’جان’’’، برادر ریچارد. ‘’’حسن صباح’’’- پیرمرد قلعهء الموت- از ‘’’پاپ الکساندر’’’ ششم و پسرش ‘’’سزار بورژیا’’’ خشنتر نبود. در طول جنگهای خونین صلیبی، مسیحیان و مسلمانان بهیک اندازه از خود قساوت نشان دادند. میتوان گفت که مردم خاورمیانه در قیاس با دیگران کمتر وحشی و خشن بودهاند و در اعمال خشونت هرگز از ملل دیگر دیگر پیشی نگرفتهاند. انگارههای معاصر خشونت شهری در خاورمیانه همسانِ اروپا و ایالات متحد آمریکا نیست. نهضتهای دانشجوئی، انجام تظاهرات و تشکیل اجتماعات بزرگ، سالهاست که جزئی از فرهنگ مردم خاورمیانه شده است. در اروپا نیز بهخصوص در سالهای اخیر چنین تظاهراتی بوده است ولی سطح خشونت در خاورمیانه پائینتر است. تعداد جنایات، در تهران یا قاهره، بسیار کمتر از نیویورک و پاریس است. حتی در ممالکی مانند افغانستان که مردم تا این واخر برحسب سنت، مسلحانه در معابر رفت و آمد میکردند کاربرد خشونت کمتر از حد انتظار است. اعراب با سربازان دولت اسرائیل میجنگند نه بهعنوان یک فرد یهودی؛ در حالی که هیتلر، یهودیان را فقط بهخاطر یهودی بودنشان به کورههای آدمسوزی میفرستاد. در اواخر دههء’’’ ۱۹۷۰’’’ موج آدمدزدی و ترورهای سیاسی در اروپا آنچنان بالا گرفت که فقط چند ناحیه از دنیای متمدن از مواج آن مصون ماند. تا اواخر جنگ بینالملل، خاورمیانه همچنان تحت سلطه استعمارگران بود. سراسر شمال آفریقا- بهجز مصر که تا یک نسل بعد نیز در اشغال بریتانیا بود- در اختیار ایتالیا و فرانسه قرار داشت. فلسطین، اردن، عراق، کویت، عدن و قبرس نیز سحت سلطهء بریتانیا بودند و سوریه و لبنان جزو مستعمران فرانسه محسوب میشدند. در دهه ‘’’ ۱۹۶۰’’’ اوضاع تغییر کرد و روند مخالفت با شرائط موجود و تسلط بیگانگان آغاز گردید و بهزودی بهخشونت گرائید. قیام ‘’’ریف’’’ در مراکشِ تحت سلطهء اسپانیا در سال ‘’’۱۹۲۱’’’، سرآغازی بود بر مبارزات ضداستعماری در خاورمیانه. این قیام بهرهبری محمدابن عبدالکریم بهزودی به سرزمینهای زیر نفوذ فرانسه در مراکش سرایت کرد و جنبهء همگانی یافت. ولی با عزام نیروهای نظامی تقویتی و سپس دخالت ارتش نیرومند فرانسه سرکوب شد. اکثر فعالیتهای ضد فرانسوی و ضد انگلیسی در مصر، فلسطین و سوریه در سال ‘’’۱۹۲۰’’’ بهوقوع پیوست. در عراق نیز مقاومتهائی علیه انگلیسیها صورت گرفت ولی سازش فیصل باعث شد که مخالفت مردم تا سال ‘’’۱۹۳۳’’’ تحت کنترل قرار گیرد. وقوع ناآرامی در شیخنشینهای شزقی- از جمله عدن- در سراسر دههء بیست و سیِ قرن حاضر بیشتر جنبهء تضادهای قبیلهئی داشت تا مخالفت استثمارگران. با این که قبایل خاورمیانه در دههء ‘’’۱۹۲۰’’’ تا حدی نابهنگام از خود ناآرامی نشان میدادند، سران آنها همچنان لجوجانه اقتدار قبیلهئی ی سنتی خود را حفظ کرده بر اوضاع مسلط ماندند. مانند ایران، افغانستان، نواخی غربی هندوستان، سودان، لیبی، عراق، اردن و عربستان سعودی. در طول مرزهای این ممالک ((نیروهای مرزنشین)) متشکل از قبایل اسکان داده شدهاند تا مانع تاخت و تاز گروهها و قبایل متخاصم شوند. پیک پاشا و گلوب پاشا در گذشته از سازماندهندگان و مجریان چنین سیاستهائی بودهاند. هنوز هم قبایل خاورمیانه خوی جنگجو مبارزاتیشان را دارند ولی دیگر مثل سابق از قدرت و استقلاب عمل برخوردار نیستند. با این حال مسألهء قبایل هنوز در خاورمیانه پایان نیافته است و حتی در اسرائیل مشکل اسکان چهل هزار نفر از گروههای نِگیو کشتند. ملیّون مصری هم همراه دستجات عظیم و بهرهبری افراد تندرو و هدایت سران گروه اخوانالمسلمین، بهتلافی، بیشتر مراکز غربی و شبه غربی مانند هتلهای لوکس، بانکها و مؤسسات خارجی را بهآتش کشیدند و منهدم کردند. حداقل دوازده اروپائی بهقتل رسید. خسارات وارده بیش از پنجاه میلیون دلار برآورد شد. در اواخر روز، ارتش مداخله کرد و از گسترش ظغیان و هجوم بهنقاط سالم شهر جلو گرفت. فواصل موارد اعمال خشونت در خاورمیانه چه قبل از جنگ دوم بینالملل و چه پس از آن بسیار کوتاه بوده است، و در مورد فلسطین بلاانقطاع. مسألهء اسرائیل که مانند طاعون خاورمیانه را فرا گرفته است در واقع از سال ‘’’۱۸۹۷’’’ در اولین کنگره صهیونیستها در شهر ((بال)) و با اعلام این که فلسطین موطن یهودیان جهان است آغاز شد. شروع تعقیب و ایذاء یهودیان اروپا و کشتار دستهجمعی آنان بهوسیلهء رژیم هیتلر، باعث هجوم یهودیان بهسرزمین فلسطین شد و در اواخر جنگ دوم بینالملل تعداد مهاجرانبهحدی افزایش یافت که سرزمینهای مسکونی اعراب بومی فلسطین نیز درمعرض تجاوز یهودیان تازه وارد قرار گرفت. دولت انگلیس که از سوی جامعهء ملل قیومیت فلسطین را تقبل کرده بود و مسؤولیت تنظیم نحوهء مهاجرت یهودیان را بهعهده داشت در ماه مه ‘’’۱۹۴۸’’’ بهناگهان نیروهای خود را از منطقه خارج کرد و متعاقب آن اولین جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد. پاسخ بهاین سؤال که اِعمال خشونت بین اعراب و یهودیان از چه زمانی شروع شد ساده نیست. فقط میتوان گفت که شورش ((جافا)) در سال ‘’’۱۹۳۶’’’ که باعث کشته شدن تعدادی از یهودیان و اعراب گردید ازموارد اولیهء کاربرد خشونت در ناحیهء فلسطین است. علیرغم دخالت حاج امینالحسینی- مفتی فلسطین- برای برقراری آرامش که با کمک جامعهء ملل صورت گرفت و تاحدی مهاجرت یهودیان را کاهش داد، ‘’’ناآرامی و انتقامجوئی’’’ همچنان گسترش مییافت. در آغاز، اعراب، تمام توان خود را علیه یهودیان بسیج کردند و حملات خویش را متوجه تجار و بازرگانان یهودی کرده بهقرارگاههای آنان یورش میبردند؛ ولی بهزودی با دشمن اصلی خود یعنی انگلیسیها که تسهیلات لازم جهت مهاجرت و اسکان یهودیان فراهم میآوردند درگیر شدند. یهودیان و اندکی بعد کماندوهای انگلیسی نیز با تشکیل سازمانهای تروریستی بهمقابله با اعراب و دست آخر با یکدیگر پرداختند و در نتیجه، اعمال خشونت و تروریسم در فلسطین ابعاد سه گانه یافت. حتی پس از تأسیس دولت اسرائیل، جکومت مرکزی از مشروعیت و تأیید تروریستهای خودی و از جمله گروههای ((اشترن)) و ((ایرگون)) نیز برخوردار نبود. تشکیلات تروریستی ایرگون بسیار سازمان یافته بود و مناخیم بگین در سال ‘‘’ ۱۹۷۷’’’ نخستوزیر اسرائیل شد سالها رهبری آن را بهعهده داشت. سازمانها و گروههای تروریستی تندرو در طول فعالیت خود مرتکب قتل و کشتار بسیار شدند. در ‘’’ ۱۹۴۴’’’ لرد موین- یکی از وزرای انگلیسی- در قاهره ترور شد. در ‘’’ ۱۹۴۶’’’ در هتل داوودبیتالمقدس بمبی منفجر گردید که ‘’’۹۱ ‘’’ نفر را از پای درآورد. در ‘’’ ۱۹۴۸’’’ کنت بر نادوت – که برای میانجیگری به فلسطین آمده بود – در بیتالمقدس بهقتل رسید. دولتی که مدتها با خشونت زیسته باشد بهسختی میتواند خود را بهرعایت حقوق اقلیتها مقید کند. سیاست داخلی اسرائیل که در آغاز و بهظهار مدعی رعایت حقوق اقلیت عربِ تحت حاکمیت خود بود، به زودی بهاِعمال خشونت و فشار تغییر یافت و در نتیجه وحشت و خشونت سراسر منطقه را فرا گرفت. مخاللفت با آزادی و حقوق فردی، و سرکوب گروههای مخالف، محیط مناسبی برای رشد و گسترش انواع سیاستهای افراطی و خشن بهوجود آورد. علیرغم مخالفت افکار عمومی، تروریسم کاربردی جهانی دارد. گاه دولتها ازاین وسیلهء ارزان- در قیاس با اعزام نیروی نظامی پر خرج- برای اجرای مقاصد سیاسی و توسعهطلبانهء خود استفاده میکنند. خشونت، در خاورمیانه، برای مقابله با استعمارگران در حکم سلاحی بوده است. خشونت بهعنوان یک ابزار ضداستعماری در عدن و سرزمینهای مجاور آن کاربردی وسیع داشته است. در اوائل دولت انگلیسی بهمنظور تداروم بخشیدن به منافع استعماریش تصمیم بهتغییر سیاست خارجی خود در خاورمیانه گرفت و با اعلام سیاست ((عدم مداخله)) سعی کرد ضمن اعطای استقلال بهعدن، روابط خود را با دولت جدید تحت عنوان ((فدراسیون عربستان جنوبی)) حفظ کند. طرح انگلستان در عمل با شکست مواجه شد. علل ناکامی این سیاست را میتوان در مسائلی چون فقدان یک نظام سیاسی قابل اعتماد در عدن، گسترش عقاید جمال عبدالناصر در منطقه، و شروع جنگ داخلی در یمن پی گرفت. بهزودی موج خشونت گروههای ناسیونالیستی سراسر عدن را در برگرفت و موقعیت بریتانیا و شیوخ وابسته بهشدت در مخاطره افتاد. از طرف دیگر، دو سازمان ناسیونالیستی – یعنی ((جبههء آزادیبخش ملی)) و ((جبههء آزادیبخش بمن جنوبی)) – برای تصاحب قدرت با یکدیگر درگیر شدند. تا این که سرانجام جبههء آزادیبخش ملی در محیطی آکنده از خشونت بر رقیب خود پیروز شد، و در اواخر ‘‘’ ۱۹۶۷’’’ که بریتانیا نیروهای خود را از جنوب یمن بیرون برد ((جبههء خلق یمن)) اعلام موجودیت کرد. وجه تمایز جنگ استقلالطلبانه با تروریسم و اِعمال خشونت گروهی برعلیه رژیم یا دولت استعماری کدام است؟ جنگ استقلالطلبانه مراحل بسیار متنوع دارد و گاه جنبهء بینالمللی بهخود میگیرد. جنگ بین اردن ومصر با اسرائیل در سال ‘’’ ۱۹۴۸’’’، بیشتر جنبهء بینالمللی داشت تا داخلی؛ در حالی که اسرائیلیها آن را جنگ استقلال مینامیدند. خاورمیانه شاهد وقوع انواع جنگهای استقلالطلبانه بوده است. قیام ((ریف)) علیه اسپانیائیها و فرانسویان درمراکش آغاز یک جنگ استقلالطلبانه بود که محمدبن عبدالکریم رهبری آن را بهعهده داشت. مبارزات مردم الجزایر برعلیه سلطهء فرانسویان نمونهء دیگری از جنگهای استقلالطلبانه مردم خاورمیانه است. الجزایر در ‘’’۱۸۳۰ ‘’’ رسماً ضمیمهء فرانسه شد. خلق الجزایر سالها قبل – یعنی بعد از ‘’’۱۸۲۰ ‘’’ – از طریق تشکیل اجتماعات و شورشهای مسلحانه جنگهای استقلالطلبانهء خود را آغاز کردند، هر چند که نهضت آنها درآغاز کمتر جلوهء ناسیونالیستی داشت و بیشتر محلی بود. فرانسویان هرگز قادر بهدرک خواستهای مردم الجزایر نشدند و همچنان تا پیروزی نهائی انقلاب، بهاسکان دادن فرانسویان بهعنوان مهاجر در الجزایر پرداختند وپول و اسلحه بهاین سرزمین فرستادند. و الجزایر را جزئی ازخاک فرانسه دانستند. بعد از ‘’’۱۹۵۸ ‘’’ که ارتش فرانسه بهدلیل تحمل یک قرن شکستهای مکرر در جنگها برای تداوم بخشیدن به سلطهء خود در الجزایر بهاعمال تروریسم و خشونت پرداخت، امکان پیروزی انقلابیون الجزایر بهدلیل رفتار وحشیانهء ارتش فرانسه غیرقابل تردید شد. طغیان کردهای عراق در قرن بیستم، بهاین خاطر که بیشتر در مخالفت با یکی از حکومتهای بومی عرب بود تا قدرتهای استعماری اروپا، از جهاتی قابل توجه است. کردها عرب نیستند و سرزمین آبا و اجدادی آنها در حال حاضر ممالک ایران، ترکیه، و عراق را تشکیلمیدهد. کردهامردانی سلحضور و کوهنشینند که درطول تاریخ تحت ستم حکومتهای وقت بودهاند. تا پایان جنگ جهانی اول، عراق جزئی از امپراتوری عثمانی بود. بعداز جنگ و تجزیهء این امپراتوری، عراق تحت قیومیت بریتانیا قرار گرفت و ضعف نسبی جکومت بغداد باعث گردید که کردها تا حدی استقلال عمل داشته باشند. در پایان جنگ دوم جهانی ((بارزانی)) کوشید تا اساس یک کردستان مستقل را پی ریزد ولی موفق نشد و بهاتحاد شوروی رفت و تا انقلاب ‘’’ ۱۹۵۸’’’ بهرهبری قاسم، بهعراق بازنگشت. حکومت نظامی هم نتوانست مسألهء کردها را از پیش پای خود بردارد. جنگ بیحاصل کردها و دولت مرکزی در طول نیمه اول دههء’’’۱۹۶۰ ‘’’ ادامه یافت، ضمن آن که هر دو طرف تمایل خود را برای انجام مذاکرات بهمنظور دستیابی بهراه حل مطلوب پنهان نمیکردند. برای حکومت بغداد حفظ حیثیت و امنیت منابع نفتی از اهمیت ویژهئی برخوردار است در حالی که کردها فقط بهاحراز حق تعیین سرنوشت خود میاندیشند. از آنجا که ارتش ملی عراق آن قدر قوی نیست که با یک یورش سرزمینهای کردنشین را بهاشغال خود درآورد، حکومت مرکزی هر سال اعلام میکند که جنگ با کردها پایان گرفته و روابط آنها حسنه شده است، در حالی که هر دو طرف در تدارک جنگ تازهئی هستند. ظواهر امر حاکی از این بود که از سال ‘’’۱۹۷۰ ‘’’ بعثیها و کردها بهتوافقی اساسی رسیده باشند ولی بهمجرد ملی شدن نفت در سال ‘’’۱۹۷۲’’’ و کاهش تولید نفت شمال عراق، کردها مخالف با حکومت مرکزی را از سر گرفتند. در خال حاضر امید چندانی بهخودمختاری کردهای عراق نمیتون داشت. چرا که کردها راهی بهآبهای آزاد جهان ندارند، منابع طبیعی آنها محدود است، و از طرف دیگر از نظر افکار عمومی جهان در یک نوع انزوای سیاسی بهسر میبرند. عدم جمایت رژیم قبلی ایران از استقلال کردها در سال ‘’’۱۹۷۵’’’ باعث شد که بنیهء نظامی آنها بهشدت تحلیل رود تا جائی که حکومت عراق اعلام کرد مسألهء کردها برای همیشه پایان یافته است. بارزانی بهایران آمد و سپس بهواشنگتن رفت و همانجا مرد۱.
{{ ۱.نویسنده، به سادگی از روی این مسأله گذشته است. شاه مخلوع ایران بدون این که کمترین علاقهئی به کردها و بهخصوص خودمختاری آنها داشته باشد در جنگ سرد با عراق مصطفی بارزانی را بهجنگ با آن کشور تشویق میکرد و قدرت تسلیحاتی کردهای عراق را از طریق ارسال انواع سلاحها و نفرات ارتش خود افزایش میداد. پس از آن که او و رهبر عراق در الجزایر یکدیگر را در آغوش گرفتند وبا هم آشتی کردند، به فاصلهء هشت ساعت، افراد ارتش او که درکنار ((برادران کرد عراق)) با نظامیان عراق میجنگیدند ناکهن سلاحها را بر سینهء کردها گذاشتند و آنها را خلع سلاح کردند. ارتش ایران ناجوانمردی نسبت بهکردها را از حد گذراند. اینان نه فقط اسلحه، بلکه بر حسب گزارش خبرنگار لوموند خواربار آنها رانیز به کامیونها بار کردند و با خود بهاین سوی مرز آوردند. گزارش از چنان قحطی و گرسنگی شدیدی در کردستان عراق حکایت میکرد که باورکردنی نبود. بارزانی ابله که یا فریب شاه را خورده بود یا خود به اشارهء آمریکائیها در کشاندن خلق کُرد عراق بهاین فاجعه همدست او بود با اعوان و انصارش بهایران آمد. از مبارزان و پیشمرگان کُرد نیز گروهی ناگریز بهایران پناهنده شدند و تعداد بسیاری از آنان تا آخرین لحظه و تا آخرین فشنگ در سنگرهای خود پایداری کردند. }}
]ا.ش.[
عراق و ایران همیشه بهعبث کوشیدهاند نهضت کردها را سرکوب کنند. ولی خلق کُرد همچنان پایبند عقاید گذشته خویش است. از موارد دیگر اعمال خشونت ومخالفت با حکومت مرکزی در خاورمیانه حوادث سودان در سال ‘’’۱۹۷۲ ’’’ و عمان در نیمه اول دهه ‘’’ ۱۹۷۰ ’’’ است. امکان تحقق این گونه نهضتها و انقلابات و دگرگونیها بهدلیل غییر دائمی نظام سیاسی و خاتمهء روابط استعماری کلاسیک یا سست شدن آن در هر یک از ممالک خاورمیانه وجود دارد. از طرف دیگر باید توجه داشت که کشورهای خاورمیانه تنها نقاط جهان نیست که ناظر تحولاتی از این گونه است. بلکه این کشورها صرفاً بهلحاظ وجود پارهئی شرائط مساعد و استثنائی مورد توجهندکه اهم آن عبارت است از: ‘’’ ۱- ضعف مشروعیت حکومت مرکزی: ‘’’ در سرزمینهائی که حاکمیت استعماری برقرار است، نیروهای ناسیونالیستی عاجلاً بهقدرت خواهند رسید ولی پس از استقرار، مشروعیت ملی بهدلیل ضعف بنیادی قدرت دست بهدست میشود. و این خود عاملی نهادی برای انواع کودتاها و تضادهای اجتماعی است. ‘’’ ۲- تضادهای ایدئولوژیک:’’’ علیرغم شعارهای گسترده و تیلیغات وسیع دربارهء ناسیونالیسم یا سوسیالیسم در خاورمیانه تضادهای ایدئولوژیک عمیقی وجود دارد که در حال عمومیت یافتن است. ‘’’ ۳- اقلیتهای متعصب:’’’ مسألهء اقلیتها منحصر بهخاورمیانه نیست. تیرولیها در جنوب ایتالیا، کاتولیکها در اولستر، و فرانسویان در کانادا در اقلیت هستند. ولی مشکل اقلیتها در خاورمیانه، در ارتباط با شرائط ومسائل دیگر در آیندهء نه چندان دور بهیک فرایند علیه جکومت مرکزی مبدل خواهد شد. اقلیتهائی که در مجموع به انواع مذهبی، نژادی، قبیلهئی و قومی تقسیم میشوند. ‘’’ ۴- مداخله قدرتهای بزرگ:’’’ با این که روابط استعماری دولتهای فرانسه و انگلیس با ممالک خاورمیانه سالها پیش خاتمه یافته است، با این حال این دولتها هنوز بهطریق مختلف در امور منطقه دخالت میکنند. اتحاد جماهیر شوروی و بهویژه ایالات متحد آمریکا نیز عملاً و رسماً و بیش از پیش در خاورمیانه حضور تعیینکننده دارند. از طرفی دیگر ممالک خاورمیانه خودگاه و بیگاه در امور یکدیگر مداخله میکنند. ممالکی مانند مصر، لیبی و تا این اواخر ایران، در اعمال چنین سیاستهائی شهرت بسیار داشتهاند. ‘’’__________________’’’ “””ترورهای سیاسی در خاورمیانه””” ترور رهبران، در تاریخ جان بیسابقه نیست. ترور و اعمال خشونتهای سیاسی عموماً تحت تأثیر پارهئی نابسامانیهای اجتماعی و شورشهای منطقهئی صورت میگیرد. درباره نحوهء انتخاب قربانی و این که از چه ردهء اجتماعی میباید باشد اتفاق نظر وجود ندارد. در ایالات متحد آمریکا معمولاً قربانی از بالاترین مقامات سیاسی است در حالی که در خاورمیانه معمولاً فرد مورد نظر از میان طیف وسیع مسؤولان سیاسی و اجتماعی انتخاب میشود. استعمار دول بزرگ، توسعه افکار ناسیونالیستی، وجود انواع ایدئولوژیها، و بالاخره مبارزه و اعمال خشونت برای تصاحب قدرت، از عوامل فزایندهء تعداد ترورهای سیاسی در خاورمیانه بوده است.
‘’’فهرست ترور رهبران و نخستوزیران در خاورمیانه:’’’ ‘’’سال’’’ ‘’’نام شخصیت’’’
۱۹ حبیب اله افغانستان + ۱۹ محمدسعید مصر + ۲۰ دروبی پاشا سوریه + ۲۴ زغلول پاشا مصر + ۳۰ اسماعیل صدیق پاشا مصر + ۳۲ اسماعیل صدیق پاشا مصر + ۳۵ عبدالعزیز ابن سعود عربستان سعودی + ۳۷ بکر سعید عراق + ۳۷ مصطفی نحاش پاشا مصر + ۴۵ مصطفی نحاش پاشا مصر + ۴۵ احمد پاشا مصر + ۴۸ امام یحیی یمن + ۴۹ حسین زعیم سوریه + ۴۹ محمدرضا پهلوی ایران + ۵۰ ریاالصلح لبنان + ۵۰ سامی حیناوی لبنان + ۵۰ ریاالصلح اردن + ۵۱ ملک عبدلله اردن + ۵۱ لیاقت علی خان پاکستان + ۵۱ علی رزمآرا ایران + ۵۴ جمال عبدالناصر مصر + ۵۵ ادنان مالکی سوریه + ۵۸ نوری سعید عراق + ۵۸ ملک فیصل دوم عراق + ۵۹ عبدالکریم قاسم عراق + ۶۲ امام محمد البکر یمن + ۶۴ احمدبن بلا الجزایر + ۶۴ ادیب شیشکلی سوریه + ۶۵ محمدرضا پهلوی ایران + ۶۵ حسن علی منصور ایران + ۶۷ لوی اشکول اسرائیل + ۶۸ محمد ایوب خان پاکستان +