نقد و بررسی ترجمهٔ یک کتاب: اقتصاد سیاسی رشد

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۳۸ توسط Idin (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۹

چندی پیش بخشی از کتاب «اقتصاد سیاسی رشد» اثر معروف پل باران با ترجمه مهدی قراچه‌داغی به‌همت انتشارات پالیال و به‌نام «اقتصاد سیاسی رشد، ریشه‌های عقب ماندگی» منتشر شد. برای آشنائی بیش‌تر با این اثر و ترجمهٔ آن بی‌مناسبت نیست که توضیح مختصری درباره باران و اثرش بدهیم. «اقتصاد سیاسی رشد» نخستین بار در سال ۱۹۵۶ به‌زبان انگلیسی منتشر شد. در آن هنگام، باران از جملهٔ معدود اقتصاددانان غربی بود که مسأله عقب ماندگی، رشد و توسعه اقتصادی را با دیدی «متفاوت» و علمی بررسی کرد؛ و شاید به‌همین جهت (و علیرغم توطئه سکوت و کارشکنی‌های محافل «علمی» و دانشگاهی غرب در برابر انتشار و ارائه این اثر) آن کتاب به‌زودی جای خود را باز کرد و در اندک مدتی آن را به‌زبان‌های آلمانی و فرانسه ترجمه کردند. اگر دیدگاه باران را علمی می‌دانیم، نه به‌این دلیل که نظریهٔ او در باب توسعه نیافتگی یا «مازاد اقتصادی» بی‌عیب و نقص است. بلکه دیدگاه او، دیدگاهی اصولی است که توسعه نیافتگی بخضی ازجهان را با تکامل سرمایه‌داری و امپریالیزم در بخش دیگر جهان در رابطهٔ مستقیم می‌بیند، یا بهتر بگوئیم، آن را مولود این می‌داند، و در بررسی عقب ماندگی کشورها، بر این رابطه بنیادی (و علّی) تاکید داشت. پل باران از اقتصاددانان متعارف، یعنی «استادان» و «خبرگان» که مواضع رسمی علم اقتصاد را در اشغال دارند، انتقاد می‌کند که در بررسی پدیدهٔ عقب‌ماندگی نظری یکسونگر دارند، یعنی این پدیده را جدا از تکامل سرمایه‌داری و امپریالیزم مطالعه می‌کنند. «باران» با چنین دیدگاهی به‌تألیف اثر نسبتاً مفصل خود پرداخت و آن را در دو بخش مجزا (ولی مرتبط) تنظیم کرد. باران در بخش اول کتاب (فصل‌های یک تا چهار) تکامل و عملکرد مناسبات تولیدی سرمایه‌داری را در مراحل رقابتی و انحصاری توصیف کرده است و آن تضادهائی که سرمایه‌داری را به‌سوی امپریالیسم سوق می‌دهد ـ امپریالیسمی که بخش بزرگی از جهان را عقب نگه داشته است ـ بیان می‌کند. بخش دوم کتاب (فصل‌های پنج تا هشت) با عنوان «ریشه‌های عقب ماندگی» آغاز می‌شود. باران در این بخش اثرات سیاست‌های امپریالیستی را بر تکامل جوامع «عقب مانده» یا «درحال توسعه» کنونی بیان کرده است.

باران در بخش اوّل کتاب، نظریه معروف خود را پیرامون «مازاد اقتصادی» مطرح کرده است. به‌گمان او، این مفهوم، مختص نظام سرمایه‌داری نیست (و به‌شری دسترسی به‌اطلاعات آماری لازم) برای همهٔ نظام‌های اقتصادی ـ اجتماعی، قابل تعریف و محاسبه است. به‌هرحال مفهوم «مازاد» در بخش اوّل ارائه و پرداخت می‌شود تا در بخش دوم به‌مثابه ابزار تحلیل به‌کار رود.

به‌‌اعتقاد «باران» بورژوازی «ملی» به‌تنهائی قادر به‌صنعتی کردن کشور نیست. او معتقد است که حتی در کشوری مثل ژاپن هم که بورژوازی، رهبر صنعتی شدن بود، این مهم با هدایت (و حتی اجبار) دولت انجام شده است، چرا که بورژوازی عموماً مایل به‌فعالیت‌های تجاری و دلالی پر سود است. به‌هرحال به‌زعم «باران» تنها راه رهائی کامل کشورهای عقب‌مانده از چنگال سرمایه‌داری غارتگر خارجی و همدستان داخلی آن (فئودالیسم و ارتجاع)، راه رشد سوسیالیستی است. به‌این منظور، «باران» اقتصاد با برنامه [سوسیالیستی] را توام با اولویت صنایع سنگین و کشاورزی جمعی (کلکتیو) تجویز می‌کند و عملکرد چنین برنامه‌هائی را در روسیهٔ پس از انقلاب، موفقیت آمیز می‌داند و ضمن ارزیابی آن، بررسی جالب توجهی از دشواری‌های اجرای این مهم ارائه می‌دهد...

ترجمهٔ کتاب مقدمه چاپ اوّل و فصل‌های پنج، شش و هفت متن اصلی را در بر می‌گیرد. با توجه به‌آنچه در خصوص فصل‌بندی کتاب گفتیم، این شیوه «تلخیص» و انتخاب در ترجمه تا حد قابل توجهی به‌تمامیت و کلّیت مضامین و مطالب متن اصلی آسیب می‌رساند، و دیدیم و می‌دانیم که ریشه‌یابی عقب ماندگی، بی کند و کاو تکامل سرمایه‌داری و امپریالیسم در غرب (کاری که اقتصاددانان متعارف کرده و می‌کنند) کوششی است بیهوده اگر نه از سر سوءنیت و برای تحریف حقایق.

مقدمه دوّم متن اصلی و فصل‌های حذف شده کتاب (یعنی فصول یک، دو، سه، چهار و هشت) حاوی مطالب و توضیحات لازم و جالب توجهی است.

در خواندن مقدمه و فصل اوّل این ترجمه و تطبیق آنها با متن اصلی،‌ نکات ذیل جلب توجه کرد:

اوّل: انشاء ترجمه تا حدی تحت اللفظی است به‌طوری که انسجام مطالب گاه از بین می‌رود و نثر متنوع و غنی «باران» چنان که باید و شاید به‌قالب زبان فارسی ریخته نشده است [براین مثال در صفحه ۸: «این بوسیله خود ماهیت سرمایه تعیین می‌شود... با تکوین آن که از پول و بنابراین از ثروتی ناشی می‌شود که به‌شکل پول وجود دارد» (معنی؟) یا در صفحه ۲۸: «سیاست اقتصادی [بریتانیا] تمام صنایع بومی را از هم پاشید و محتکرین و تاجران خورده‌پا (خرده‌پا؟) و انواع کوسه ماهی‌ها (؟!) را بر سر کار آورد.» لازم به یادآوری است که کلمه shark را به‌جز «کوسه» اصطلاحاً به‌مفهوم «رباخوار طماع» هم به‌کار می‌برند. پیداست که مترجم به‌این موضوع توجهی نداشته است! در صفحه ۳۹ می‌خوانیم: «سیاست سنتی دوشیدن مستقیم و توام با سنگدلی شیره روستائیان...» (معنی؟)]

دوّم: برای انتخاب معادل‌های فارسی واژه‌های انگلیسی و احیاناً فرانسه،‌ دقت لازم به‌عمل نیامده است به‌طوریکه گاه معنای متفاوتی از عبارت گرفته می‌شود [از جمله در مقدمه در برابر واژه Development به جای «تحولات» از «توسعه‌ها» استفاده شده یا در برابر index که در این مورد به‌معنای «فهرست» است «شاخص» نوشته شده است. در صفحه ۹ در برابر واژه Paradox از «مهمل» استفاده شده است، در صفحه ۱۵ در برابر Crusader که به‌معنای «جنگجوی صلیبی» یا «مجاهد» است نوشته شده «کروسادر» که به‌کلی نامفهوم و نادرست است و به‌جای بیزانس هم از «بیزانتین» استفاده شده است. در صفحهٔ ۲۶ در برابر Productivity به‌جای «بهره‌وری» «بارآوری» یا معانی متداول دیگر، نوشته شده «بازدهی» که اصولاً معادل کلمه‌ٔ دیگری است. در صفحه ۳۷ در برابر declasse به جای «زیردست» نوشته شده «بی‌طبقه» در صفحه ۳۵ در برابر Restoration عیناً واژه «رستوراسیون» قرار داده شده حال آن که کلمه «انقلاب» برای این مورد (انقلاب میْ‌جی) کاملاً بجاست. در صفجه ۴۰ در برابر Magnate Financial،‌ به‌جای «سرمایه‌دار مالی» یا «انحصار مالی» نوشته شده «کهربای مالی» (!). Chauvinism (شووینیزم) به‌تناوب «میهن‌پرستی» و «میهن‌پرستی افراطی» ترجمه شده که فقط دومین معنی تا حدی صحیح است. در صفحه ۴۵ Felicitous Confluence «تلاقی مناسب» ترجمه شده حال آن که «حسن تصادف» تعبیری به‌مراتب صحیح‌تر و رایج‌تر است و با نیت نویسنده هم سازگارتر است. در صفحه ۴۹ Fortune Hunter «صیاد فرصت‌طلب» ترجمه شده حال آن که مراد نویسنده «شیّاد» و «رند» است و...]

واژه‌ها و ترکیبات نامأنوس و (گاه) غلط فارسی هم جا‌به‌جا به‌چشم می‌خورد: غیرمعقولانه (مقدمه صفحه ب)، تبایناتی (ص ۱۲)، واهب (ص ۱۶)، لازمه‌های (ص ۱۷)،‌ خوش اقبالانه (ص ۴۵) و...

برخی از کلمات فارسی هم به‌تعبیری مغایر معنای خود به‌کار گرفته شده است. مثلاً در صفحه ۱۷ «تظلم» به معنی «ظلم کردن» و در صفحه ۲۸ «صراف» به معنی «رباخوار» به‌کار رفته (و در این مورد خاص، صراف یا رباخوار به‌کلی از یکدیگر متمایزند) یا در صفحه ۵۲،‌ «مصلحانه‌تر» (؟) به‌مفهوم «ملایم‌تر» یا «مسالمت‌آمیزتر» به‌کار رفته است و درهرحال معنای جمله مخدوش شده است یا مفهوم دیگری از آن استنباط می‌شود.

سوم: در جملات و عبارات ترجمه لغزش‌هائی هست که گاه به‌اشتباه می‌انجامد و در موارد دیگر درک معنا را دشوار می‌کند. مثلاً در صفحه ۱۷ می‌خوانیم: «به‌ظلم و ستم اربابان فئودال که نسبتاً توام با سنگدلی اما اعتدال بود، استیلای سرمایه‌داران خارجی و داخلی افزوده شد که تا حد امکان بی‌عاطفگی و تظلم (ظلم؟) می‌کردند» حال آن که ترجمه صحیح عبارت مطابق متن اصلی چنین است: «برجور و ظلم بیرحمانه اربابان زمیندار که تا حدی به‌سبب سنت‌ها تعدیل می‌شد، سلطهٔ حسابگرانه و غارتگرانه سرمایه‌داران خودی و بیگانه نیز افزوده شد، [غارتی] که تنها محدودیتش مشکلات حمل و نقل بود». یا در حاشیه صفحه ۱۹ می‌خوانیم: «روشنفکرانشان عالی هستند» اما در متن اصلی آمده است: «ذکاوت آنان در حد اعلاست». در صفحه ۲۴ می‌خوانیم: «تعرفه‌هائی وضع شد تا ابریشم و بافته‌های پنبه‌ئی هند به‌انگلستان وارد شود» حال آن که ترجمه صحیح چنین است: «تعرفه‌های سنگین، منسوجات ابریشمی و پنبه‌ئی هند را از بازار انگلستان بیرون می‌راند» (تاکید روی کلمات از ماست) و... در حاشیه صفحه ۵۲ می‌خوانیم: «بنابراین چین... به‌تدریج تبدیل به‌یک کشور سرمایه‌داری شد» حال آن که ترجمه صحیح چنین است: «بنابراین چین... تدریجاً به‌کشوری سرمایه‌داری تبدیل می‌شد» (تاکید از ماست)

چهارم: در مورد نام‌های ناآشنا (از قبیل دیوی کراکت، بندیکت آرنولد،...) اغلب هیچ گونه توضیحی برای معرفی آن‌ها داده نشده است (در حالی که چنین توضیحی درک مراد نویسنده را تسهیل می‌کند). نقطه‌گذاری چندان رعایت نشده است و عبارات نقل شده نیز مشخص و جدا از بقیه عبارات نیست. در پاره‌ئی موارد جملاتی حذف شده یا به‌معنائی سوای مفهوم اصلی، به‌فارسی درآمده است مثلاً در صفحه ۲۷: «برایش بساط منقل و وافور می‌چیدند...» که ترجمه اصلی «...برایش جیره و پوستا، (یکی ازمشتقات تریاک) مقرر می‌کردند...» است یا درمقدمه (ص ب) می‌خوانیم: «اما درست نیست که ارتکاب همه جنایات و اشتباهات در روسیه... را به استالین... نسبت دهیم» حال آن که در متن اصلی آمده است «اگر ارتکاب همهٔ جنایات و مخارج را در روسیه... به‌استالین نسبت دهیم به کیش شخصیت وارونه گرفتار شده‌ایم» (تاکید از ماست) و در حاشیه صفحه ۲ می‌خوانیم: «از این نقطه نظر،‌ علوم اجتماعی مملو از اطلاع و دانش است و از این بابت از دیگر علوم چیزی کم ندارد» در حالی که منظور چنین است: «به‌این مفهوم، دانسته‌های علوم اجتماعی هم نظیر سایر علوم جنبه تجمعی دارد.»

به‌هرحال همان گونه که قبلاً هم گفتیم، این کم و کاستی‌های یک فصل از ترجمه بود. امیدوارم در چاپ بعدی این اثر ارزنده، شاهد هیچ یک از این ایرادات نباشیم و متن اصلی به‌طور کامل ترجمه شود.

ا. صمیمی ۵۸/۶/۲۵