نقد و بررسی ترجمهٔ یک کتاب: اقتصاد سیاسی رشد
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
چندی پیش بخشی از کتاب «اقتصاد سیاسی رشد» اثر معروف پل باران با ترجمه مهدی قراچهداغی بههمت انتشارات پالیال و بهنام «اقتصاد سیاسی رشد، ریشههای عقب ماندگی» منتشر شد. برای آشنائی بیشتر با این اثر و ترجمهٔ آن بیمناسبت نیست که توضیح مختصری درباره باران و اثرش بدهیم. «اقتصاد سیاسی رشد» نخستین بار در سال ۱۹۵۶ بهزبان انگلیسی منتشر شد. در آن هنگام، باران از جملهٔ معدود اقتصاددانان غربی بود که مسأله عقب ماندگی، رشد و توسعه اقتصادی را با دیدی «متفاوت» و علمی بررسی کرد؛ و شاید بههمین جهت (و علیرغم توطئه سکوت و کارشکنیهای محافل «علمی» و دانشگاهی غرب در برابر انتشار و ارائه این اثر) آن کتاب بهزودی جای خود را باز کرد و در اندک مدتی آن را بهزبانهای آلمانی و فرانسه ترجمه کردند. اگر دیدگاه باران را علمی میدانیم، نه بهاین دلیل که نظریهٔ او در باب توسعه نیافتگی یا «مازاد اقتصادی» بیعیب و نقص است. بلکه دیدگاه او، دیدگاهی اصولی است که توسعه نیافتگی بخضی ازجهان را با تکامل سرمایهداری و امپریالیزم در بخش دیگر جهان در رابطهٔ مستقیم میبیند، یا بهتر بگوئیم، آن را مولود این میداند، و در بررسی عقب ماندگی کشورها، بر این رابطه بنیادی (و علّی) تاکید داشت. پل باران از اقتصاددانان متعارف، یعنی «استادان» و «خبرگان» که مواضع رسمی علم اقتصاد را در اشغال دارند، انتقاد میکند که در بررسی پدیدهٔ عقبماندگی نظری یکسونگر دارند، یعنی این پدیده را جدا از تکامل سرمایهداری و امپریالیزم مطالعه میکنند. «باران» با چنین دیدگاهی بهتألیف اثر نسبتاً مفصل خود پرداخت و آن را در دو بخش مجزا (ولی مرتبط) تنظیم کرد. باران در بخش اول کتاب (فصلهای یک تا چهار) تکامل و عملکرد مناسبات تولیدی سرمایهداری را در مراحل رقابتی و انحصاری توصیف کرده است و آن تضادهائی که سرمایهداری را بهسوی امپریالیسم سوق میدهد ـ امپریالیسمی که بخش بزرگی از جهان را عقب نگه داشته است ـ بیان میکند. بخش دوم کتاب (فصلهای پنج تا هشت) با عنوان «ریشههای عقب ماندگی» آغاز میشود. باران در این بخش اثرات سیاستهای امپریالیستی را بر تکامل جوامع «عقب مانده» یا «درحال توسعه» کنونی بیان کرده است.
باران در بخش اوّل کتاب، نظریه معروف خود را پیرامون «مازاد اقتصادی» مطرح کرده است. بهگمان او، این مفهوم، مختص نظام سرمایهداری نیست (و بهشری دسترسی بهاطلاعات آماری لازم) برای همهٔ نظامهای اقتصادی ـ اجتماعی، قابل تعریف و محاسبه است. بههرحال مفهوم «مازاد» در بخش اوّل ارائه و پرداخت میشود تا در بخش دوم بهمثابه ابزار تحلیل بهکار رود.
بهاعتقاد «باران» بورژوازی «ملی» بهتنهائی قادر بهصنعتی کردن کشور نیست. او معتقد است که حتی در کشوری مثل ژاپن هم که بورژوازی، رهبر صنعتی شدن بود، این مهم با هدایت (و حتی اجبار) دولت انجام شده است، چرا که بورژوازی عموماً مایل بهفعالیتهای تجاری و دلالی پر سود است. بههرحال بهزعم «باران» تنها راه رهائی کامل کشورهای عقبمانده از چنگال سرمایهداری غارتگر خارجی و همدستان داخلی آن (فئودالیسم و ارتجاع)، راه رشد سوسیالیستی است. بهاین منظور، «باران» اقتصاد با برنامه [سوسیالیستی] را توام با اولویت صنایع سنگین و کشاورزی جمعی (کلکتیو) تجویز میکند و عملکرد چنین برنامههائی را در روسیهٔ پس از انقلاب، موفقیت آمیز میداند و ضمن ارزیابی آن، بررسی جالب توجهی از دشواریهای اجرای این مهم ارائه میدهد...
ترجمهٔ کتاب مقدمه چاپ اوّل و فصلهای پنج، شش و هفت متن اصلی را در بر میگیرد. با توجه بهآنچه در خصوص فصلبندی کتاب گفتیم، این شیوه «تلخیص» و انتخاب در ترجمه تا حد قابل توجهی بهتمامیت و کلّیت مضامین و مطالب متن اصلی آسیب میرساند، و دیدیم و میدانیم که ریشهیابی عقب ماندگی، بی کند و کاو تکامل سرمایهداری و امپریالیسم در غرب (کاری که اقتصاددانان متعارف کرده و میکنند) کوششی است بیهوده اگر نه از سر سوءنیت و برای تحریف حقایق.
مقدمه دوّم متن اصلی و فصلهای حذف شده کتاب (یعنی فصول یک، دو، سه، چهار و هشت) حاوی مطالب و توضیحات لازم و جالب توجهی است.
در خواندن مقدمه و فصل اوّل این ترجمه و تطبیق آنها با متن اصلی، نکات ذیل جلب توجه کرد:
اوّل: انشاء ترجمه تا حدی تحت اللفظی است بهطوری که انسجام مطالب گاه از بین میرود و نثر متنوع و غنی «باران» چنان که باید و شاید بهقالب زبان فارسی ریخته نشده است [براین مثال در صفحه ۸: «این بوسیله خود ماهیت سرمایه تعیین میشود... با »