من مرگ را ...

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۲ توسط Parvaneha (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۴۹
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۴۹
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۵۰
کتاب هفته شماره ۱۱ صفحه ۱۵۰


اینک موج سنگین گذر زمان است که در من می‌گذرد. اینک موج سنگین گذر زمان است که چون جوبار آهن در من می‌گذرد اینک موج سنگین گذر زمان است که چونان دریایی از پولاد و سنگ در من می‌گذرد.


در گذرگاه نسیم، سرودی دیگرگونه آغاز کردم درگذرگاه باران، سرودی دیگرگونه آغازکردم درگذرگاه سایه، سرودی دیگرگونه آغازکردم


نیلوفر و باران در تو بود خنجر و فریادی در من، فواره و رویا در تو بود تالاب و سیاهی در من، در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.


من برگ را سرودی کردم سرسبز‌تر زبیشه، من موج را سرودی کردم پر نبض‌تر از انسان، من عشق را سرودی کردم پر طبل‌تر از مرگ.


سرسبز‌تر ز جنگل من برگ را سرودی کردم، پرتپش‌تر از دل دریا من موج را سرودی کردم، پرطبل‌تر از حیات من مرگ را سرودی کردم.


ا. بامداد آذرماه چهل