استثمار، استقلال و سلطهٔ قدرتهای بزرگ در آفریقا
![]() | این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
پاپ مارتن پنجم بهمنظور جلوگیری از درگیری و جنگ دو کشور مسیحی، یعنی پرتقال و اسپانیا، در ۱۴۳۰ جهان را بهدو نیم تقسیم و در فتوای خود قید کرد که شرق بهپرتقال تعلق دارد و غرب بهاسپانیا. از آن زمان کرهٔ ارض صحنهٔ ایلغار و یورش چپاولگرانی شد که بهگونهئی تا بهامروز ادامه دارد. در آسیا و آفریقا پرتقالیها[۱]، هلندیها، انگلیسیها و بالاخره وارث همهٔ آنها آمریکائیها یکی بعد از دیگری و گاه بهطور مشترک در استثمار سرزمینهائی که در نیمهٔ دوم قرن پانزدهم بهدست ماجراجویانی چون واسکودوگاما و آلفونس دوآلبوکرک فتح شد مشارکت داشتهاند.
در آفریقا بهخلاف آسیا مبلغان مسیحی بهدلایل بسیار از جمله پراکندگی مراکز زیستی و قبایل و فقدان یک یا چند حکومت مقتدر و متمرکز و درنتیجه فقدان یک اندیشهٔ دینی - اجتماعیِ سازمانیافته و فراگیر از موقعیت و موفقیت بسیار بهتری برخوردار بودهاند. تا جائی که مثلاً هنریک پسر پادشاه کنگو در سال ۱۵۱۸ رسماً در رم بهمقام اسقفی رسید. بهاعتقاد برخی از محققین قیام لوتر و ضربات ۵۹ گانهئی که او بر پیکر کلیسای کاتولیک وارد آورد و از طرف دیگر امکانات بالقوهئی که کشورهای آسیائی تحت فشار فاتحان نثار مهاجمان کردند از عوامل بازدارندهئی بود که موجب شد ماجراجویان پرتقالی و انگلیسی نه در آفریقا بلکه در آسیا استقرار یابند.
قارهٔ آفریقا علیرغم آن که «گاما» در سال ۱۹۴۷ میلادی آن را شناخته بود - حداقل در مقایسه با آسیا و بهصورت رسمی تا کنگرهٔ برلن در سالهای ۸۵ - ۱۸۸۴ در زنجیر سلطهٔ اروپائیان گرفتار نبود. استثمار این قاره تا قبل از این تاریخ بهصورت بردهفروشی، استخراح معادن نزدیک بهسطح زمین و معادن ساحلی، شکار حیوانات و ایجاد مزارع پراکندهٔ کشاورزی بود. در حالی که براساس تصمیمات کنگره دولتهای بزرگ اروپائی با تدوین قواعد و مرزبندی نواحی مختلف آفریقا هر یک قسمتی از آن را عملاً تصاحب کرده ملکِ طلق خود دانستند.
قدرتهای اروپائی با برنامهریزیهای دقیق بهاستثمار بیامان منطقهٔ تحت سلطهٔ خویش پرداختند و با اعزام کارگزاران و عوامل خود دورترین نقاط ناشناختهٔ این قاره را شناسائی و تصاحب کردند، تا جائی که در سال ۱۹۰۰ وجبی از خاک این قاره نبود که پای سفیدپوستان بهآن نرسیده باشد و بهکشوری از ممالک اروپائی و شهروندان آن تعلق نداشته باشد.
استثمار با برنامهٔ آفریقا دیرتر از سایر سرزمینهای تحت سلطه جهان آغاز شد. در زمانی که چیزی نمانده بود که گروهها و سازمانهای سیاسی و ملی ممالک وابسته آسیا مبارزهٔ خود را با استعمارگران بهثمر برسانند، قارهٔ آفریقا در انزوا و سکوت کامل هستی خود را تسلیم دولتهای سرمایهدار میکرد. بدین لحاظ تحقق سه عامل «تحکیم رهبری برای توسعه»، «تغییرات اقتصادی و اجتماعی» و «یگانگی جامعه»[۲] در قارهٔ سیاه کاملاً با دیگر سرزمینهای جهان سوم تفاوت دارد. بهاستثنای چند کشور در شمال فرایند تحکیم رهبری در ۴۹ کشور آفریقائی بهطور کلی بعد از ۱۹۷۵ آغاز شده است و هیچ یک از آنها هنوز حتی بهمرحلهٔ دوم یعنی «تغییرات اقتصادی و اجتماعی» گام نگذاشته است:
تحکیم رهبری برای توسعه | تغییرات اقتصادی و اجتماعی | یگانگی جامعه | |
غنا | ۱۹۵۷ | - | - |
گینه | ۱۹۵۸ | - | - |
کامرون | ۱۹۶۰ | - | - |
آفریقای مرکزی | ۱۹۶۰ | - | - |
چاد | ۱۹۶۰ | - | - |
کنگو (برازویل) | ۱۹۶۰ | - | - |
کنگو (لئوپلدویل) | ۱۹۶۰ | - | - |
داهومی | ۱۹۶۰ | - | - |
گابون | ۱۹۶۰ | - | - |
ساحل عاج | ۱۹۶۰ | - | - |
مادگاسکار | ۱۹۶۰ | - | - |
مالی | ۱۹۶۰ | - | - |
موریتانی | ۱۹۶۰ | - | - |
نیجر | ۱۹۶۰ | - | - |
نیجریه | ۱۹۶۰ | - | - |
سنگال | ۱۹۶۰ | - | - |
سومالی | ۱۹۶۰ | - | - |
تو گو | ۱۹۶۰ | - | - |
ولتای علیا | ۱۹۶۰ | - | - |
سیرالئون | ۱۹۶۱ | - | - |
تانزانیا | ۱۹۶۱ | - | - |
بروندی | ۱۹۶۲ | - | - |
روندا | ۱۹۶۲ | - | - |
اوگاندا | ۱۹۶۲ | - | - |
کنیا | ۱۹۶۳ | - | - |
ملاوی | ۱۹۶۴ | - | - |
گامبیا | ۱۹۶۵ | - | - |
رودزیا | ۱۹۶۵ | - | - |
زامبیا | ۱۹۶۵ | - | - |
سوازیلند | ۱۹۶۸ | - | - |
گینهٔ استرالیا | ۱۹۶۹ | - | - |
موریس | ۱۹۶۸ | - | - |
جنوب غربی آفریقا | - | - | - |
موزامبیک | ۱۹۷۵ | - | - |
موارد استثنائی | |||
الجزایر | ۱۹۶۲ - ۱۸۴۷ | ۱۹۶۲ | - |
مصر | ۱۹۵۲ - ۱۹۲۲ | ۱۹۵۲ | - |
سودان | ۱۹۵۶ - ۱۹۲۴ | ۱۹۵۶ | - |
مراکش | ۱۹۵۶ - ۱۹۳۴ | ۱۹۵۶ | - |
پاورقیها
- ^ با این که در سال ۱۶۴۰ میلادی اسپانیا پرتقال را اشغال کرد و ۶۰ سال تمام بر آن فرمان راند، ولی اکثر مستعمرات شرقی همچنان بهوسیلهٔ کارگزاران و افراد پرتقالی اداره میشد. هرچند که فیلیپ دوم پادشاه مقتدرِ اسپانیا فرمانروای کل پرتقال، اسپانیا، هلند و سرزمینهای فتح شده بود.
- ^ نگاه کنید بهمقاله «توسعهطلبی و تسلط نظامی ایالات متحده...» در شماره ۱۴ کتاب جمعه بههمین قلم.