کتاب کوچه ۲

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۴ توسط کنا (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۱۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۱۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۲
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۲
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۳
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۳
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۴
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۴
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۵
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۵
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۶
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۶
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۷
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۷
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۸
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۸
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۲
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۲


۲


متل‌ها:

متل آذربایجانی: گنجشگک آشی‌مشی

یه گنجشک تو صحرا داشت دونه جمع می‌کرد، یه خار رفت تو پاش.

آگنجشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه دکان نونوائی، خر را داد به نونوا و به‌اش گفت:

«-میرم مسجد نماز کنم
پیش خدا نیاز کنم
عقده‌ی دل رو واز کنم،
خارمو به هیچ کس ندی‌ها! »

و رفت به مسجد. وقتی که برگشت، نونوا گفت:

«-خارت افتاد تو تنور، سوخت»

گنجشکه دور و ور تنور پرید و گفت:

«-این ور تنورت میجکم[۱]
اون ور تنرت می‌جکم
تنور نونت ور می‌جکم[۲]!

وتنور نونوا را ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت تا رسید به یه پیرزن که داشت گاوشو می‌دوشید. تنوره رو به پیرزن سپرد و گفت:

«میرم مسجد نماز کنم
پیش خدا نیاز کنم
عقده‌ی دل رو واز کنم،
تنورو به هیچ کس ندی‌ها!»

پیرزن تنورو قایم کرد و وقتی گنجیشکه برگشت، به‌اش گفت:

«-پام خورد به تنور، تنور شیکست! »

گنجیشکه دور و ور پیره‌زن پرید و گفت:

«-این ور گابت می‌جکم
اون ور گابت می‌جکم
گاب تورو ور می‌جکم!»

وگاو پیرزن را ورداشت و پرید، رفت و رفت و رفت، تا رسید به یه خونه‌ئی که توش عروسی بود. داد زد:

«-میرم مسجد نماز کنم
پیش خدا نیاز کنم
عقده‌ی دل رو واز کنم.
گابمو به هیچ کس ندینا! »

اینو گفت و رفت.وقتی برگشت، گاوه‌رو کشته بودن و خورده بودن. گنجیشکه هم که اینو فهمید، دور و ور عروس پرید و گفت:

«-این ور عروست می‌جکم
اون ور عروست می‌جکم
عروستونو ور می‌جکم!»

اینو گفت و عروسو ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت، تا رسید به خونهٔ حاکم و به حاکم گفت:

«-میرم مسجد نماز کنم
پیش خدا نیاز کنم
عقده‌ی دل رو واز کنم.
خارم سوخت
تنورم شیکست
گابمو خوردن،
عروسو به هیچ کس ندی‌ها!»

حاکم از عروس خوشش اومد و فرستادش به اندرون وقتی آگنجیشکه برگشت و از قضیه خبردار شد، رفت نشست لب بون. حاکم به‌اش گفت:

«-گنجیشگک آشی‌مشی![۳]
لب بون ما، مشی.[۴]
بارون میاد، تر میشی
برف میاد، گندله میشی[۵]
می‌افتی تو حوض نقاشی! »

گنجیشکه که اینو شنید، خسته و عاصی رفت به ناقاره خونه، شروع کرد به ناقاره زدن و خوندن که:

«-دیمبول و دیمبول ناقاره
حاکم عرضه نداره!
دیمبول و دیمبول ناقاره
حاکم عرضه نداره! »

خوند و خوند و خوند، تا خسته شد و پر زد و تو آسمون آبی، مث ستاره‌ئی گم شد...

به روایت: حسن حاتمی


زبان کوچه:

فرهنگ لغات و اصطلاحات عامیانه(۲-آب)
ضرب‌المثل‌های مربوط به: آب

بازی‌های محلی:

مقدمه‌ئی بر بازی‌‌های محلی:
۱-پشنگ انداختن
۲-ترانه خوانی
طریقهٔ یارگیری در شیراز

ترانه‌ها:

واسونک‌ها:
دو ترانهٔ خواستگاری
دو روایت از ترانهٔ تو که ماه بلند در هوائی
۱-روایت تهرانی
۲-روایت آذربایجانی

معماها

۸ معمای منظوم

دو بیتی‌ها:

نیاز و عشق

تنهائی




گنجشگک آشی ماشی متل کازرونی

یه گنجشک تو صحرا داشت دونه جمع می‌کرد، یه‌خا رفت تو پاش. آ گنجیشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به دکان نونوایی، خار را داد به نونوا و به‌اش گفت:

«-میرم مسجد نماز کنم پیش خدا نیاز کنم عقده‌ی دل رو وازکنم، خارمو به هیچ کس ندی‌ها!»

و رفت به مسجد. وقتی برگشت، نونوا گفت: «- خارت افتاد تو تنور، سوخت»