نویسنده و موقعیت اجتماعی ۱
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
خوان فرانکو
ترجمهٔ مهین دانشور
تا مدت یک قرن و نیم، جمهوریهای آمریکای لاتین هر یک راهی جدا از هم سپردهاند، در مکزیک انقلابی اجتماعی بهوقوع پیوسته، جمعیت آرژانتین با مهاجرت اروپائیان بدان کشور دچار دگرگونی شده و پاراگوئه زیر سلطهٔ چند دیکتاتوری بوده است. روشن است که چنین عواملی، در هنر این قارهٔ وسیع و بهویژه بر ادبیات آن تأثیر گذاشته است، ادبیات هر یک از کشورهای این قاره صرفنظر از کیفیت آمریکای لاتینی، میتواند آرژانتینی، مکزیکی یا خاص پاراگوئه باشد. این گوناگونیها لزوماً از اوضاع سیاسی برنخاسته است. مسألهٔ بیسوادی، وجود یک تودهٔ عظیم روستائی و وضعیت نشر کتاب از عوامل بسیاری است که در کیفیت و کمیّت کار نویسندگان مؤثر بوده است. مفهوم این سخن آن نیست که کشورهای از نظر اجتماعی عقبمانده، از ادبیات با ارزش بهرهئی ندارند، بلکه مبیّن این نکته است که در چنین کشورهائی، هنرمند تنهاتر و وظیفهاش دشوارتر است. فیالمثل مجموعهٔ شعر «غمگین و شاد» (۱۹۲۲) از سزار وایهخو، که بسیاری از قطعات آن در زندان سروده شده، چه از حیث صورت و چه از جهت هدف، شاعر، با منظومهٔ سرود عام (Canto Genereat) (۱۹۵۰) اثر نرودا سخت متفاوت است. وایهخو، در «غمگین و شاد»، نگران ارتباط مستقیم با خواننده نیست، از این رو بهشیوهئی افراطی دست بهتجربه میزند حال آن که شاعر «سرود عام» با تودهٔ کثیری روبهرو است و نیاز بهاستفاده از اصول معانی و بیان دارد و میبینیم که فضای شعر بازتر و امکان رابطهٔ بیواسطهاش با خواننده بیشتر است.
پس، در این فصل خواهیم کوشید تا پارهئی از این شرائط محلی را با اشاره بهنواحی تحت سلطهٔ این شرائط و نیز تأثیر چنین شرائطی را بر هنرها و بالاخص ادبیات بهاختصار شرح دهیم.
فشار سیاسی
بیشتر کشورهای آمریکای لاتین در این قرن طعم فشار سیاسی را چشیدهاند و در بسیاری از این کشورها شرائطی مرگبار حکمفرما بوده است. دورانهای حکومت فرمانروایان مستبدی چون استرادا کابْرِرا (۱۹۲۰-۱۸۹۸) و خورخه اوبیگو در گواتمالا، رافائل تروخی یو (۶۰-۱۹۳۰) در جمهوری دومینیکن، خوآنوینسنته گومِس (۳۵-۱۹۰۸) در ونزوئلا و حکومت خاندان سوموزا در نیکاراگوئه این کشورها را از نظر فرهنگی بهبیابانهای برهوت مبدل کرد. در دیگر کشورها، حکومتهای دیکتاتوری هر چند زمانش کوتاهتر بود، اما فشارش بههمان اندازه ویرانگر بوده است. فیالمثل، در دوران دیکتاتوری دهسالهٔ پرون در آرژانتین، بسیاری از دانشمندان را از کشور تبعید کردند و بهقدرت رسیدن ختولیو وارگاس در برزیل، مخصوصاً در سالهای بحرانی ۱۹۳۶ و ۱۹۳۷ با دستگیری دستجمعی نویسندگان و روشنفکران، و کارگران و دهقانان و رهبران اتحادیههای کارگری همراه بود.
در ادبیات معاصر آمریکای لاتین، فراوان میتوان یافت نمونههائی از مدارک و شواهد شخصی مردانی که بهدست عاملان استبداد به زندان افتاده یا مورد زجر و تعقیب قرار گرفتهاند -نرودا در منظومهء سرود عام «گونسالس ویده لا» را که در سال ۱۹۴۱ او را به گریز از کشور ناچار کرده بود به باد انتقاد میگیرد. گراسیلیا نو راموس که در سال ۱۹۳۶ در زمان حکومت خولیو وارگاس به همراه خورخه آمادو دستگیر شد شرح روزهائی را که در تبعیدگاه دیکتاتور گذرانده به نحوی ستایشانگیز به رشتهء تحریر در آورد. خوزه ماریا آرگهها داس، گوستاو وال کارسل (متولد ۱۹۲۱) و خوآن سوآله (متولد ۱۸۹۸) داستان نویسان معاصر پرو که هر سه مدتی را در زندان سیاسی به سر بردند، رمانهائی بر مبنای تجربهها ی شخصی خود نوشتهاند. رمان «زندلت سِکستو» اثر آرگه داس که در سال ۱۹۶۱ نوشته شد ثمرهء دوران محبس نویسنده به روزگار دیکتاتوری ژنرال بناو یدس بوده است. رمان «زندان» (۱۹۵۱) اثر وال کارسل سندی است که پرده از وضع زندانهای پرو در دوران حکومت مانوئل اودریا برمیدارد و درهم شکستن بیرحمانهء شخصیت انسانی را فاش میکند. کتاب «مردان و میلهها» (۱۹۶۳) اثر خوآن سوآنه فریاد خشن و رقت انگیز مردی است که ظالمانه به زندان افتاده و ده سال از عمرش را در آن گذرانده است. «مردان واقعی» (۱۹۳۸) اثر آنتونیو آرائیس (متولد ۱۹۰۳) نیز توصیفی از زندانهای ونزوئلا در دوران حکومت گومِس است. به این ترتیب ردّ پای ادبیات زندان را در سراسر آمریکای لاتین میتوان گرفت و به شاهکارهائی در این نوع ادبی میتوان دست یافت.
اما، در بسیاری از کشورها، مشکلاتی که معلول حکومتهای استبدادی و فشار سیاسی است از عواقب مادی آن بسیار وسیعتر است. نویسندگان از شکنجههای کندتر اما به مراتب دردناکتر بیثمر ماندن، فقدان آزادی قلم و محیط فکری خردکننده رنج میبرند. به گفته میگل آنخل آستوریاس، تولد و زندگی در کشورهای آمریکای لاتین به مثابهءزاده شدن در گور است. هرگونه اعتراضی با مرگ یا حداقل تبعید کیفر مییابد و حتی ثبت این اعتراض به صورت ادبی نیز بیثمر میماند. کتابها را توقیف یا از انتشار آنها ممانعت میکنند. اما با این همه و علیرغم این شرائط نومیدکننده، نویسندگان همچنان مینویسند. اینان که بیشتر از شهرهای کوچک برخاستهاند نخستین گامها را همان گونه که ماریو مونته فورته تولد و نویسندهء گواتمالائی (متولد ۱۹۱۱) تشریح کرده، برمیدارند:
وقتی بسیار جوانند از طریق نشریههای دانشجوئی و مجلات کوچکی که گهگاه منتشر میشود خود را میشناسانند. پذیرش برخی از آنان در صفحات روزنامههای پایتخت، میدان این شناسائی را وسیعتر میکند و پس از آن، در نتیجهء یک سلسه حوادث، تغییر شکل میدهند و در سلک روزنامه نگاران حرفهئی در میآیند. بیش از نیمی از این نویسندگان جوان در دانشگاه و مخصوصاً در دانشکدهها ی حقوق و ادبیات به تحصیل میپردازند و در آنجا با تشکیل انجمنها و گروههای ادبی دست به انتشار نشریاتی میزنند که تیراژ آنها هرگز از ده شماره فراتر نمیرود.