عارفانه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
عارفانه
پیغامهای برفیم را
به سکوت زمستانیت پیوند زدی
تا رسالت شب را پذیرفتم
آیا این صدای تو نیست
که از گلوی قناریها
پرواز میکند؟
و این وسوسهی تو نیست
که در جیرجیر زنجره ها
در تمامی شب موج میزند؟
دیشب تو را
از ارتفاع ستاره فرود آوردم و
خود
تا ارتفاع ستاره صعود کردم.
مگر تبار من بلوغ پرواز تجربه نکرده است؟
سهم من از این پرواز کو؟
آی
باغبان باغ هزار در!
دشت سوخته ی خواهشم را
به ضیافت باران دعوت نمیکنی؟
رضا دبیری جوان
فروردین 53