هجرانی

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۴۵
شب «ایرانشهر»


جهان را بنگر

سراسر

که به‌رَخْتِ رخوتِ خوابِ خرابِ خویش

از خود بیگانه است

و ما را بنگر

بیدار

که هُشیواران غم خویشیم.

خشماگین و پرخاشگر

از اندوه تلخ خویش پاسداری می‌کنیم،

نگهبان عبوس رنج خویشتنیم

تا از قابِ سیاهِ وظیفه‌ئی

که بر گِردِ آن کشیده‌ایم
خطا نکند.

و جهان را بنگر

جهان را

در رخوتِ معصومانهٔ خوابش

که از خود چه بیگانه است!


ماه می‌گذرد

در انتهای مدارِ سردش.

ما مانده‌ایم و

روز

نمی‌آید.


احمد شاملو
۲۳ آذر ۵۷