دفاعیهٔ ممنوعهٔ شریف رستمآبادی*
نسخهٔ تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۲۹ توسط Mohajerani.samin (بحث | مشارکتها)
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
کامبوزیا پرتوی:
- غروب که میشود، روی عادت، آخرین تکّهٔ تلخی را هم تو کاغذ میپیچی میدهی به قجر، پول را که گرفتی از دکانش میزنی بیرون سوار موتورت میشوی روشنش میکنی و از راه باریکهٔ لات جاده خودت را میرسانی بهجاده، تا پاسگاه یک بند با یک دنده میآئی. غروب جاده خلوت است اگر آن چندتا ماشین جا مانده را به حساب نیاری.