با یاد چهار شهید

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲
من آن‌ها را می‌شناختم. با هم دیدارهائی داشتیم و گپ و گفتی؛ اما با طواق آشناتر بودم که قاضی بود، انسان کامل بود و یک ایلیاتی به‌تمام معنی.
شنیده بودم که زندان دیده است و مبارزه کرده (یعنی هر چهارشان) و کار قضاوت را بوسیده تا به‌سرزمینش و قومش نزدیک‌تر باشد.
اصلاً این خلق گوئی رشتهٔ جانش به‌سرزمینش بسته است. در جای دیگر و میان مردم دیگر، همچون ماهیِ از آب برون افتاده است. چندان جست‌و‌خیز خواهد کرد تا به‌سرزمینش باز گردد. و این خود عشقی و علاقه‌ئی بی‌حساب را باعث می‌شود یا از آن سرچشمه می‌گیرد.
نیز می‌گفتند از او سلب صلاحیت قضائی شده است (اخیراً) به‌خاطر اعتقاداتش و مبارزه‌اش حتی در محیط کار... و این همه، درست یا نادرست، گویای چگونگی روش و منش اوست و شناخت مردم از او. انسانی کوشنده برای خلقش... و چنین باشد.
از زندگی و خانواده‌اش خبر داشتم که فرزندان زحمت و کارند، و از مشقتی که برای تحصیل کشیده‌اند و می‌کشند. درمحیط غریب و دشمنکام و بی‌ترحم شهرهای بزرگ.
در کنفرانس قانون اساسی -که جمعیت حقوقدانان بانیَش بود- طواق به‌نمایندگی از خلقش سخن می‌گفت. چه شیرین و صمیمی! چه فارغ از مجامله و لفّاظی!... همچون رودی روان و غرّنده، با ایمان و اعتقاد کامل و امید بزرگ. و چه برجان می‌نشست!
نمی‌دانستم عضو یک سازمان سیاسی هستند: چرا که شور و اشتیاق و صمیمیت تا حد فداکاری برای نمایاندن عقیدهٔ سیاسی جائی نمی‌گذارد. خاصه که شخص دربند سیاست‌بازی نباشد و تمام جانش را به‌کار و عمل بسپارد، و عقیدهٔ سیاسی را برای رستگاری ملتش بخواهد نه اثبات عقیده و مسلک.
شنیدم که عبدالحکیم و توماج (کم‌تر کسی می‌دانست که نامش شیرمحمد است و شهرتش درخشنده توماج. همهٔ مراجعین - که فراوان هم بودند - فقط توماج می‌شناختندش) از طرف ستاد کاندیدای مجلس خبرگان شده‌اند و خواندم که تمام رأی خلق‌شان به‌آن‌ها اختصاص یافته است.