در دفاع از کلمه

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۶:۴۱ توسط Saleh (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۱۸

ادواردو گالیانو*

به‌نویسندگان دلاور آیندگان و روزنامه‌نگاران مبارز و پیشرو

طی شب‌های بلند بی‌قراری و روزهای پر از ملال و دلتنگی، مگسی دور سرم وزوز می‌کند: «نوشتن، ارزش دارد؟»

در میان خداحافظی‌ها و جنایت‌ها، آیا کلمه‌ها خواهند ماند؟

آیا این حرفه، که انسان خود برگزیده یا برای او گزیده شده است، اهمیت و معنائی هم دارد؟

من از آمریکای جنوبیم. در زادگاهم مونته ویده‌ئو[۱] روزنامه‌ها و مجلاتی منتشر می‌کردم. دولت یا طلبکاران آن‌ها را یکی پس از دیگری تعطیل کردند. چند کتاب نوشتم: همهٔ آن‌ها ممنوع اعلام شد. در آغاز سال ۱۹۷۳ تبعید من آغاز شد. در بوئنوس آیرس[۲] «بحران» را بنیان گذاشتیم که یک مجلهٔ فرهنگی بود بابالاترین تعداد چاپ در تاریخ زبان اسپانیولی، در ماه اوت سال گذشته[۳] آخرین شمارهٔ آن منتشر شد. ادامهٔ انتشار آن امکان‌پذیر نبود. آن‌گاه که کلمه‌ها نمی‌توانند بیش از سکوت ارزشی داشته باشند، بهتر است انسان چیزی نگوید و امیدوار بماند.

نویسندگان و روزنامه‌نگارانی که مجله را تهیه و آماده می‌کردند کجا هستند؟ تقریباً همه آرژانتین را ترک گفته‌اند. دیگران یا به‌زندان افتاده یا ناپدید شده‌اند.

هارولد کونتی[۴] داستان‌نویس – یا بهتر بگویم آن‌چه از او باقی‌مانده بود – آخرین بار در اواسط ماه مه ۱۹۷۶ دیده شد. شکنجه‌ها او را درهم شکسته بود. از او دیگر خبری شنیده نشده است. وی «رسماً» بازداشت نشده بود. دولت گفته است که دستش آلودهٔ این کار نبوده. میگل آنخل بوستوس[۵] شاعر از خانه‌اش ربوده شده و ناپدید گشته است. پاکو اوروندوئی[۶] شاعر، در مندوزا[۷] به‌قتل رسیده. پائولتی[۸] و دی‌بنه‌دتو[۹] که هر دو نویسنده‌اند، در زندانند. هم‌چنین لویس سابینی[۱۰] مدیر تولید مجله: او به‌داشتن اسلحه متهم شده، زیرا گلوله‌ئی داشته که از آن برای خودش حلقهٔ کلید ساخته بوده. مدیر مجله، - کارلوس ویلار آرائوخا[۱۱] – نخستین کسی بود که رفت. او در ماه ژوئیهٔ ۱۹۷۵ مجبور شد کشور را ترک بگوید. او مقاله‌ئی شجاعانه، با مدارک لازم، دربارهٔ نفت در آرژانتین چاپ کرده بود. آن شمارهٔ بحران لازم در دکه‌های روزنامه‌فروشی به‌فروش گذاشته شد و شش شب بعد، کارلوس برای خواب به‌خانه نرفت. با چشمان بسته ازو بازجوئی کرده بودند. پلیس انکار کرد که او را به‌زندان انداخته است. دو روز بعد او را که به‌طرز معجره‌آسائی زنده مانده بود در جنگل عزیزه[۱۲] پیدا کردند. پلیس گفت او را اشتباهی بازداشت کرده بودند. فهرست نام کسانی را که به‌مرگ محکوم شده بودند بین مردم پخش کردند. خوان گلمان[۱۳] شاعر، سردبیر مجله، مجبور شد با هواپیما فرار کند. چندی نگذشت که در خانه‌اش در بوئنوس آیرس به‌دنبال او رفتند. و چون آن‌جا نبود فرزندانش را دستگیر کردند. دخترش زنده پیدا شد اما از پسر و عروسش – که هفت ماهه باردار بود – هنوز خبری نشده است. اطلاعات غیررسمی دولت حاکی از این بود که آن‌ها زندانی بوده‌اند و آزاد شده‌اند. اما انگاری زمین آن‌ها را بلعیده است.

در چنین روزگاران توفانی، حرفه‌ٔ نویسندگی خطرخیز است. در چنین شرایط و اوضاعی انسان، یا در کلمه‌ها غرور و شادی می‌یابد یا احترام به‌کلمه‌ها را برای همیشه از دست می‌دهد.


حواشی

* ^  Eduardo Galeano، نویسندهٔ نامدار اوروگوئه و مدیر مجلهٔ هفتگی Marcha (۱۹۶۱-۶۴)، که در حال حاضر در بارسلون زندگی می‌کند.
  1. ^  Montevideo پایتخت اوروگوئه
  2. ^  Buenos Aires پایتخت آرژانتین
  3. ^  منظور ماه اوت سال ۱۹۷۶ است. این مقاله در تابستان سال ۱۹۷۷ نوشته شده.
  4. ^  Haroldo Conti
  5. ^  Miguel Angel Bustos
  6. ^  Paco Urondo
  7. ^  Mendoza، شهری در غرب آرژانتین
  8. ^  Paoletti
  9. ^  Di Benedetto
  10. ^  Luis Sabini
  11. ^  Carlos Villar Arauja
  12. ^  Ezeiza
  13. ^  Juan Gelman
  14. Nirvana، یک حالت روحی شادمانه که با سرکوبی تمنای درون امکان‌پذیر است (درمذاهب بودائی و هندو).