رنوار کارگردان بزرگ فرانسوی

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۲:۰۹ توسط Foadrad (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۵۸
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۵۸
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۵۹
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۵۹
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۶۰
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۶۰

این، داستان بیوه‌زن فوق‌العاده ثروتمندی است که ساکنان هتلی را در هاوانا بستوه آورده است. این زن تمبر و سکه و گیاهان آدمخوار جمع می‌کند. پسر هجده ساله‌اش را در یک قفس بار آورده است و کالبد شوهرش را در قفسه گذاشته است.

تاترهای برادـ‌وی می‌خواند بسان تاترهای پاریس و لندن و برلن، عطش تازه‌ جویی مردم را پاسخی درخور بدهند.

* سینما

ژان رنوار، کارگردان مشهور فرانسوی، مشغول ساختن آخرین فیلم خویش است. رفتار این مرد شصت و هفت ساله با بازیگران فیلمهای خود بسیار مهرآمیز است. مخبران روزنامه‌ها و مجله‌ها که به محیط فیلمبرداری او رفته‌اند، مطالبی نوشته‌اند که بسیار جالب است.

گلود براسور، یکی از بازیگران این فیلم می‌گوید «ـ همهٔ ما، تنها برای خوشآیند او بازی می‌کنیم. روزی صحنه‌ئی بسیار هیجان بخش را فیلم برداری می‌کردیم. صحنه‌ایست که مربوط به پایان فیلم است. همین طور که به ما نگاه می‌کرد گریه‌اش گرفت.»

وقتی که یک متخصص فنی از رنوار چیزی می‌پرسد، او در جوابش می‌گوید: «این کار مزاحم بازیگران نخواهد شد؟ چون که، می‌دانید؟ فقط یک چیز است که روی پرده می‌ماند و آن هم بازیگر است...»

رنوار درباره آخرین فیلم خود به یکی از خبرنگاران چنین توضیح می دهد: ـ البته من نمی‌خواهم دوباره فیلم «توهم بزرگ» را از سر بگیرم. می‌دانم که نزدیکی بسیاری میان موضوع‌های این دو فیلم هست. داستان زندانیانی است که تصمیم به فرار از زندان گرفته‌اند. اما آیا ـ درست که فکر کنیم ـ رابطه‌ئی میان دوران پس از چنگ ۱۸ـ۱۴ و دوران پس از جنگ ۴۰ـ۳۹ وجود دارد؟ نه. حتی اصلاً محیط هم دیگر آن محیط نیست. میان این دوران، بریدگی کاملی احساس می‌شود. در دوران اول، دنیائی هست که معتقد به سازمان ها و پایداری این سازمانهاست. برای پرسونای فیلم «توهم بزرگ» معنای فرار، پایان دادن به وضع موجود نبود؛ آنان در سرزمینی اطمینان بخش راه می‌سپردند. اما پرسوناژهای امروز، خود را در جهانی موقعی احساس می‌کنند. دیگر توهمی در کار نیست. پس چگونه می‌توان گفت که موضوع فیلم پیشین را از سر گرفته‌ام؟

ـ چرا در اتریش کار می‌کنید؟

ـ چون واقعی‌تر است. آدم احساس می‌کند «محیطی» هست.

ـ ما گمان می‌کردیم که شما نگران واقع‌بینی نیستید.

ـ واقع بینی محض، سینما را نابود می‌کند. اگر قرار شود که روزی از یک جنگ به طور رنگین و برجسته و دارای رایحه فیلمبرداری شود، مردم فوراً موتورسیکلت هایشان را بر می‌دارند که به جنگل‌های واقعی بروند. امروز دیگر اندیشهٔ نمایش دارد از میان می‌رود.

مردم طبیعت را بیشتر می‌پسندند. می‌خواهند بروند کنار دریا یا به کوه.