صندوق پستی ۱۱۳۲-۱۵ شمارهٔ ۳۶
این مقاله در حال بازنگری است. اگر میخواهید این مقاله را ویرایش کنید لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. اگر میخواهید نکتهای را در مورد پیادهسازی این متن یادآوری کنید لطفاً در صفحهٔ بحث بنویسید. |
آقای وزیر پست و تلگراف جمهوری اسلامی ایران
مشترکان این هفتهنامه شکایت میکنند که شمارههای ۳۱ و ۳۲ بهایشان نرسیده است. سازمان ابتکار که متعهد توزیع مجله است با در نظر گرفتن تعداد تلفنهائی که بهآنجا شده بهاین نتیجه ناگزیر رسیده است که بهاحتمال قریب بهیقین هیچ یک از مشترکات کتاب جمعه شمارههای ۳۱ و ۳۲ خود را دریافت نداشتهاند و این موضوع بهآن معنی است که ادارهٔ پست نسخ مورد بحث را بلوکه کرده است. بهمطلبی که در خصوص توزیع پستی مجله در شمارهٔ ۳۱ حضورتان عرض شده بود نیز جوابی محبت نفرمودید. ممکن است حداقل ما را راهنمائی بفرمائید که در این گونه موارد بهکجا میباید توسل جست؟
دربارهٔ شطرنج
...ضمن آن که کوشش شما در راه آموزش شطرنج، در زمانی که فدراسیون آن بهحال تعطیل در آمده و مجلههای ورزشی عموماً فاقد مطالب و تفسیرهای جالبی دربارهٔ آن هستند قابل تحسین است چند موردی وجود دارد که توجه بهآنها بسیار لازم بهنظر میرسد. اول آن که اغلاط چاپی گاه کیفیت مطالب را تحتالشعاع قرار میدهد. برای مثال دو اشتباه کوچک را متذکر میشوم در بازی رتی - کاپابلانکا (شمارهٔ ۳۳): حرکت دوم سفید در عوض p-d4 به خانهٔ p-d5 چاپ شده که انجام چنین حرکتی (یعنی جلو بردن پیاده تا خانه d5 با یک حرکت) برای سفید محال است. در تفسیر زیر همین حرکت (بند ب) هم، باز نوشته شده است «پیاده را بهخانهٔ d5 بکشاند» که تصور میکنم e5 صحیح باشد، چون اولاً خانهٔ d5 در اختیار پیادهٔ حریف است و سفید فقط در صورتی قادر بهانجام چنین حرکتی است که پیادهٔ e4 خود را با آن تعویض کند؛ و تازه این همان مسألهئی است که در بند الف گفته شده، یعنی روش مورفی، و حالت جدیدی نیست. - دوم آن که گاه تفسیرهای اشتباهآمیزی در متن بازیها بهچشم می خورد. برای مثال در زیر حرکت ۷ صفحه ۱۴۰ درج گردیده که «تحلیلگران معتقدند حرکت پیادهٔ f2-f4 بهتر است» که این تفسیر اشتباه و حرکت کاپابلانکا درست است، زیرا با حرکت
7 - f2 - f4
7 …Dh4 ch
سیاه مجبور بهحرکت شاه یا پیادهٔ g2، و در هر صورت بههم ریختن وضعیت قلعهٔ کوچک میشد که در این باره توضیحی نیامده. سوم آن که تفسیر بازیها در سطح بسیار پائینی است تقاضا دارم حداقل هر چند مدتی یکبار یک بازی بهطور کامل و در سطح بالاتری تحلیل شود زیرا برای مثال تفسیر زیر حرکت ۱۶همین صفحه که چنین است:
«...پیادهٔ سیاه e6 ظاهراً تنها نقطهٔ ضعف حریف است تا چه پیش آید» نمیتواند تفسیر با ارزشی باشد. هیچ وقت ادامهٔ یک واریانت اصلی را با جملهٔ «تا چه پیش آید» تفسیر نمیکنند. با آرزوی موفقیت دوباره برای کوششهای شما در راه آموزش و توسعهٔ این بازی اصیل که امروزه طاغوتی اعلام شده است.
رامین احمدی (کرمان)
* آقای ف.ج (تهران)
خوشبختانه کتاب جمعه هنوز در وضعی نیست که نیاز بهکومک مالی خوانندگان و علاقهمندان داشته باشد، و اگر بهعلت ضعف بنیهٔ مالی تاکنون نتوانسته است بهبرنامههای خود [چنان که در شمارهٔ چهارم عنوان شده] عمل کند، دست کم علیرغم هزینهٔ سنگین تولیدی خود موفق شده است تاکنون روی پای خود بایستد. طبیعی است که ما بهخوانندگان بیشتری نیازمندیم و حتی یک دو باز از خوانندگان خود خواستهایم ما را در این مهم یاری دهند و میان کسان و آشنایان خود مجله را تبلیغ کنند و بهخصوص مشترکانی برای ما بجویند. همچنین طبیعی است با کارشکنیهای مداومی که میشود (خواه از طریق انتشار توهماتی درمیان مردم و خواه از راه تحت فشار قرار دادن موزعان مجله در شهرستانها) چنانچه مجله در خطر ورشکست مالی قرار گیرد مستقیماً از خوانندگان عزیزی که تاکنون یک دم از محبت و پشتیبانی خود باز نایستادهاند تقاضای کومک مالی خواهیم کرد و تا جائی که بتوانیم بهوظیفهٔ فرهنگی خود ادامه خواهیم داد. معذلک کوکم ماهانه چهارصد تومان شما را - نه بهعنوان کومک مالی - بلکه بهعنوان مساعدت بهپارهئی از خوانندگان که بهعلت ضعف شدید مالی نمیتوانند مجله را بهطور مرتب تهیه کنند با کمال میل می پذیریم و ده تن از خوانندگان را که واجد شرائط تشخیص دادهایم از این محل جزو مشترکان مجله منظور میکنیم و مجله از شمارهٔ ۳۵ از طرف شما برای آنها فرستاده میشود. این خوانندگان قبلاً درخواست کرده بودند مجله در اختیارشان قرار گیرد و لیست آنها در دفتر مجله موجود است.
* آقای قبن (تهران)
حالا که بهگفتهٔ خودتان محکوم بهسپری کردن زندگی هستید واقعاً «زندگی کنید». اگر بهراستی برایتان «زندگی دشوار و مرگ آسان است» چرا بهجای انشا نوشتن برای ما نمیروید دنبال کارهائی مثل عضویت در «کمیتهٔ امنیت» که خبر آغاز شدن فعالیتش (بهسلامتی انشاءالـله) در اطلاعات سهشنبهٔ گذشته چاپ شد؟ در آن «سازمان» یک شعبه هم دارند که کارش «خنثی کردن بمب» است. پیشنهاد میکنیم آنجا عضو بشوید. چون از مرگ نمیترسید بهزودی ترقی خواهید کرد.
* آقای پرویز صالحی (تبریز)
لطف بفرمائید و اصل مقالهٔ کونیتزین یا فتوکپی آن را برای ما بفرستید. پیشاپیش ممنونیم.
* آقای محمد قاری ( گرگان)
طبعاً دیداز شما هم برای من دلپذیر خواهد بود البته همان طور که خودتان دربارهٔ آن افراد نوشتهاید «ندیدن و نشنیدن و حس نکردن آنها نباید اسباب شگفتی باشد چرا که با کلههای کاه انباشته نه میشود دید، نه شنید و نه احساس کرد». - پس میتوانم با این سطور شعرتان که
بودن
جوابی شکسته بود
هنگامی که
در دلتای نومیدی
- ایستاده بودم،
و نیز با سطور نهائی آن که:
آسمان
پریدهرنگتر از
- بیهودگی است.
موافق نباشم. ما هرگز در دلتای نومیدی نایستادیم، و آسمانمان همیشه از یقین و امید تابان بوده است.
رسید متشکریم
* فریدون کاتبی (اهواز): طریق فراخ.
* محمد نصیر (بابالمندب): معمائی، بیداری.
* سعید الماسی: آن دستهای سرد، توفان کوچک، توفان بزرگ، شاعر، این سکوتهای معلق، عشق، نگاهی بهصحنه، تا حدوث تمام انقلاب، از من، از تو، از سالیان ستم و سالیان زایش، بهآنان که همیشه ساختهاند.
* اصغر استادحسن معمار (تهران): پیوند قلبها و دستها.
* محمد شیروانی (اهواز): نوروزتان پیروز.
* الف. رهایی (کرمانشاه): کارگر...
* رامش ابهری (11 ساله، دبستان ذوقی) آزادی.
* آقای مهدی برهانی: در باغ سرد پیر...
* آقای ناصر تقابنی (گیلان)
از شمارهٔ ۳۵ برای شما ارسال شد. ولی نامهئی که میفرمائید حوالهٔ بانکی و فتوکپی کارت دانشجوئیتان ضمیمهٔ آن بوده و در حدود ۱۸ بهمن ۵۸ فرستادهاید بهما نرسیده است. بایگانی سازمان ابتکار از تقاضای اشتراک شما هیچ سابقهئی در دست ندارد، بنابراین فرضیاتی که عنوان فرمودهاید منتفی است.
* آقای پرویز شکوهی (اردیبل)
از ارسال نامهٔ خصوصی عذر میخواهیم. با مطالعهٔ «خودآموز» نمیتوان نویسنده یا شاعر شد. شما که این اندازه بهنیمای بزرگ علاقه دارید با مطالعهٔ انتقادی آثار او و دقت در نحوهٔ دید و برداشت و چگونگی بیانش بهتر میتوانید راز و رمزهای توفیق او را دریابید و بهکار بندید. از این کار نترسید، بعادها استقلال پبدا خواهید کدر. از کتاب آقای اخوان ثالث دربارهٔ بدعتهای نیما نیز میتوانید در این مورد بهره بگیرید.
* آقای اباسعد کوزهگر (بابل)
در محبت چه بیذریغ و سخاوتمندید دوست عزیز. خوشا بهسعادت من که دوستانی چون شما دارم. این محبتها نصیب هر کس که باشد، هزار برابر بیش ازشایستگی خود اَجر کارش را دریافته است. در برابر آن، انسان خود را بدهکار مییابد و تعهد خود را عمیقتر احساس میکند.
باری، از دو کتابی که سراغ گرفتهاید، یکیش که موجود بود بهعنوان یادبود تقدیمتان شد. دیگری را درست نفهمیدم که مخصوصاً چاپ اول آن را میخواهید یا از قید این عبارت منظور خاصی نداشتهاید. در هر صورت، آن کتاب تاکنون پنچ بار در دو قطع مختلف چاپ شده، بهاین ترتیب که پس از نایاب شدن نسخ چاپ دوم، چون متن آن نیاز بهدستکاریها و اصلاحات تازهئی داشت که هنوز آماده نبود، ناشر با موافقت من سه بار همان چاپ دوم را تکثیر و منتشر کرد که اکنون نیز مجدداً زیر چاپ است. بنابراین مسلماً در کتابفروشیها نمیتوان بهچاپ اول آن دسترس پیدا کرد.
سلامهای قلبی مرا بپذیرید.
* آقای امید میری (تهران)
استدعا میکنم اگر فوریتی در کار نیست دیدار را بگذاریم برای فرصتی مناسبتر. اما شعرهایتان را، دوست عزیز، تصور نمیکنم برای خواندن ما فرستاده باشید. زیرا در آن صورت چنان مینوشتید که بشود خواند.
* آقای نادر حیدری (آمریکا)
از ارسال ترجمهٔ مقالهٔ قتل عام اقتصادی در شیلی بسیار متشکریم ولی حکمت چیز نویشتن بهاین ریزی را درنیافتیم. اگر چاپ آن بهتأخیر بیفتد دلیلی جز این ندارد. باید برای تغییر دستنویس آن بهخطی که بشود بدون ذرهبین خواند فکری بکنیم!
* آقای احمد شریفی (مهاباد)
از این که تهیهٔ مطالبی برای ویژهنامه کردستان را تقبل فرمودهاید متشکریم. عناوین مطالب شما را برای جلوگیری از دوباره کاریها اعلام میکنیم:
۱. تحلیلی تاریخی از روند انقلاب کرد در نیم سدهٔ اخیر.
۲. قطعاتی از شاعران بزرگ کرد و ترجمهٔ فارسی آنها.
در مورد اخیر تقاضا میکنم توصیههائی که ضمن مطلبی راجع بهمتن سیدوان در کتاب جمعه ۳۴ عرض شد در نظر گرفته شود. متشکر میشویم اگر بهنمایندگی از سوی ما یا دیگر علاقهمندان بههمکاری هم مذاکرهئی بفرمائید تا دیگر موضوعاتی که پرداختن بهآنها لازم بهنظر میرسد نیز مشخص شود. بههر صورت، برای تهیهٔ هر یک از آن ویژهنامهها خود هموطنان صلاحیت بیشتری دارند.
* آقای یا خانم ب.ی.
نگرانی شما نه فقط بیمورد نیست، کاملاً هم بهجا است. وقتی جلو انتشار مجلهٔ اندیشهٔ آزاد، ارگان کانون نویسندگان ایران که دارای شخصیتی جهانی است بهسادگی آب خوردن گرفته میشود؛ کتاب جمعه جای خود دارد. اندیشهٔ آزاد (همچنان که در همین شماره در بیانیهٔ کانون نویسندگان آمده) سه ماه پیش برای خود تقاضای امتیاز کرده است و ما در حدود هفت ماه پیش. اگر میشود بهعنوان «نداشتن اجازه» جلو انتشار اندیشهٔ آزاد را (که بهخودی خود نمادِ مجسّمِ آزادی اندیشه و بیان و قلم نویسندگان این کشور است) گرفت، لامحاله ممنوع کردن انتشار کتاب جمعه کار دو دقیقه وقت است و یک تلفن، والسّلام.
* آقای حمید تبریزی (تبریز)
از دعوتی که فرمودهاید بسار ممنونم، و متأسف از این که با حجم زیاد کارها و گرفتاری شبانروزی دیدار دوست مهربانی که شما باشید میسر نیست. خبر موفقیت هنرمند گرامی احد حسینی در نمایش مجسمههایش شادیبخض بود. بهخصوص در این ایام که هنر کالائی بیمُشتری بهحساب میآید. با اجازهٔ ایشان تصویر یکی از مجسمههایش را زینت بخش مجله میکنیم. بهتر بود اندازههای آن را نیز مرقوم میفرمودید، که متأسفانه حالا دیگر دیر است.
* خانم آنوریتا خوشابو (تهران)
مرقوم فرمودهاید: «هیچ مطالعهئی در شعر ندارم و منظورم از نوشتن، شاید بتوانم بگویم که تنها بیان احساسات خود است.»
باید عرض کنم که البته، یکی از کارهائی که با تصنیفِ قصه و شعر و موسیقی انجام میگیرد بیان احساس مصنّف است. اما شرط توفیق در کار، داشتن مطالعهٔ عمیق و آگاهی بهفوت و فنهاست که جز ازطریق تجربه بهدست نمیآید. استعدادِ مطلق - بهمعنی نبوغ - حرف مفت است. زود فرا گرفتن و بهسرعت از تجربه بهره جستن نیز خود نیازمند زمان است. هرگز بهکسی که برای نخستین بار اره یا رنده بهدست گرفته است نمیتوان گفت که در آینده نجّار خوبی خواهد شد یا نه. ممکن است «صنعتگر» خوبی بشود، اما نتواند در بهکار گرفتن تخته و چوب کمترین خلاقیتی از خود بروز دهد؛ یا بهعکس؛ پس از بیست سال رندهکشی هنوز نتواند یک وجب چوب را صاف از کار در آورد، اما کم و بیش از همان اوانِ کار نشان بدهد که در«هنر نجاری» صاحب نیروی خلاقهٔ شگرفی است و برای ساخت مبل و میز و گنجه و صندلی طرحهائی ارائه میکند که نمایانگر نبوغ باورنکردنی است. - خوب، چه میگوئید خانم آنوریتا! آیا میتوان روی نوشتهٔ کسی که نخستین بار دست بهقیلم برده است قضاوت درستی کرد و گفت که(به قول خودتان) «این قلم ارزش سیاه کردن کاغذ دارد یا خیر»؟ معذلک در نخستین فرصت - اگر باز هم مجاب نشدهاید - روی آنچه نوشتهاید با شما صحبت خواهم کرد.
* خانم یا آقای بایمانی
لطفاً دقیقاً نام آن نویسندگان را تصریح بفرمائید تا ببینیم خدمتی از ما ساخته هست یا نه.
* آقای محسن آ. (تهران)
بسیار طبیعی است که آن مقاله، هم رونویسی باشد هم اقتباس و هم ترجمه. اگر شما بخواهید طی مقالههائی کسانی را که برای اثبات فلان نظریه در فلان رشته کوشیدهاند معرفی کنید چه خواهید کرد و مقالهتان در مجموع چه خواهد شد: رونویسی؟ اقتباس؟ ترجمه؟ - اما این که نوشتهاید «ناشیانه اقتباس فرمودهاند» برای صدور رأی کافی نیست. طبیعی است که چنانچه نقدی مستدل بر آن مقاله بنویسید با کمال میل و تشکر در مجله چاپ خواهد شد. در تنها عبارتی هم که نمونه آوردهاید کاملاً روشن است که کلمهٔ دانشمندان یا عالمان جا افتاده است و ارزش های و هو ندارد؛ از این اشتباه لبّیتر هم در مجله صورت گرفته و کسی علم عثمانش نکرده است. ضبط مثلاً نمایشهای روحوضی و بهقول شما «ننه غلامحسینی» هم امری است که در نظر کوشندگان تدوین فرهنگ توده بسیار ارزشمند است. بهانهگیری و دستاویزجوئی برای تحقیر دیگران امری شایستهٔ کودکان است. سراسر نامهتان فریاد میزند که با نویسندهٔ آن مقاله خرده حسابی دارید. میگوئید نه؟
برای تفریح خاطر خوانندگان
چیزی نیست. لفاف یک بسته کتاب جمعه است «برای محکمکاری» با پست سفارشی ارسال شده و مثل مال بد بهسوی فرستنده برگشته است.
آدرس روی بسته: مشهد، کوی رضائیه، پلاک ۱۱۳... الخ
و این هم افاضات پستخانهٔ مبارکه: در تمام خیابانهای رضائیه پلاک ۱۱۳ وجود دارد!