گزارشی از سمینار بررسی مسائل کشاورزی
این مقاله در حال بازنگری است. اگر میخواهید این مقاله را ویرایش کنید لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. اگر میخواهید نکتهای را در مورد پیادهسازی این متن یادآوری کنید لطفاً در صفحهٔ بحث بنویسید. |
پس از دگرگونیهای سیاسی اخیر و پس از درهم پاشیدگی نظم اجتماعی گذشته،مسئولان و دست اندرکاران امورمملکتی برای تعیین خطوط عمده نظمینوین سمینارهای متعددی از کارشناسان و مردم ذینفع تشکیل داده اند.تا بهاین ترتیب مشکلات موجود را بشناسند و بر اساس مشورت راههای مردمیحل آنها را بیابند.چنین اندیشه ای فی نفسه درخور ستایش است اما نتیجه کار برخی از این سمبنارها بهجهانی موفق نبوده است.
سمبنار بررسی مسائل کشاورزی،روستائی وعشایری ایران از جمله این سمینارهای ناموفق است.شرکت کنندگان در این سمینار بهدلیل عقاید و نظرگاههای بسیار متفاوت،نتوانستند قطعنامه ئی صادر کنند،ومسائل و مشکلات همچنان لاینحل باقی ماند و حتی نیروهااای سیاسی جامعه هم بهبعضی از نکاتی که در این سمینار مطرح شد،بهشدت اعتراض کردند.
شکی نیست که خوانندگان از جارو جنجالی که بر سر سمینار بهراه افتاده باخبرند.ما بهآن دلیل که عقاید مختلف شرکت کنندگان در سمینار تا حدودی جهت گیری سیاسی نیروهای اجتماعی امروز ایران را نشان میدهد،از یک کارشناس مسائل روستائی که در سمینار شرکت داشته،خواسته ایم که برداشتهایش را ازاین سمینار برای ما بنویسد.
در این سمینار مهم ترین مسائل کشاورزی و روستائی ایران از دیدگاههای مختلف طرح شده است و ما بهدلیل اهمیتی که تولید کشاورزی و جامعه روستایی و عشایری در حیات اقتصادی و اجتماعی ایران دارد آن را چاپ میکنیم.(ک.ج)
سمینار بررسی مسائل کشاورزی روستایی و عشایری ایران از 21 تا 28 مهرماه 1358 برگزار شد و بانی ان وزارت کشاورزی و عمران روستایی بود . در این سمینار فرار براین بود که در ضمن مرور گذشته و ارائه تصویری از وضع موجود جامعه کشاورزی سیاستهای جدید را هم ارزیابی کنند . در دو روز اول سمینار مسئولان وزارت کشاورزی بهطرح و توجیه نظرگاهها و سیاستهای خود پرداختند و از روز سوم شرکت کنندگان در سمینار را برای تبادل نظر در زمینه موضوعات اساسی روستایی و کشاورزی به7 کمیته تقسیم کردند. این کمیتهها عبارت بود از :
1ـ مالکیت و نظامهای بهره برداری از زمین
2ـ نیازها و تامین خود کفایی
3ـ امکان و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل کشاورزی
4ـ مسائل تحقیق ، آموزش و ترویج
5ـ چگونگی تشکیل شوراهای ده و دهستان
6ـ تشکیلات وزارت کشاورزی و نحوه پیاده کردن طرح پیشنهادی
7ـ مسائل بخش کشاورزی در ارتباط با بخشهای دیگر اقتصاد و هماهنگی بخشها شرکت در سمینار برای همه علاقمندان مجاز نبود و شرکت کنندگان را بهطور خصوصی بهسمینار دعوت کرده بودند . روشن نیست که چه ضابطه ای را برای دعوت شرکت کنندگان در نظر گرفته بودند اما ترکیب شرکت کنندگان نشان داد که انتخاب آنها و دعوت از آنها بهاقتضای مصالح و جهت گیری خاص گردانندگان سمینار بوده است . با آن که تصمیم گیری بهطور کلی فقط مربوط بهجامعه روستایی و عشایری کشور بود اما از میلیونها دهقان و ایلیاتی فقط عده کمیرا بهسمینار دعوت کرده بودند و دهقانان خرده پا و روستاییان بی زمین اصولا هیچ نماینده ای در سمینار نداشتند . از گروههای سیاسی عمده که میتوانند در طرح و گره گشایی مسائل طبقات و قشرهای جامعه مثمرثمر باشند دعوتی بهعمل نیامده بود .
در روزهای آخر سمینار ، حضور ناخوانده بعضی از افراد آرامش جلسات را بههم ریخت و درپی آن بعضی از گروههای سیاسی این شیوه تصمیم گیری حل مسائل را مطرود شناختند . در نتیجه شورای انقلاب ناگزیر شد که ضمن پاسخگویی بهنامه اعتراض یکی از گروههای سیاسی نظرگاه اقتصادی خود را هم ارائه دهد . این نظرگاه با جهت گیری گردانندگان سمینار درزمینههای اقتصادی مغایرت داشت . و این نشانه ای بود از بطلان کار سمینار . شرکت کنندگان در سمینار را میتوان بهسه گروه اصلی تقسیم کرد :
گروه اول : مسؤلان و گردانندگان وزارت کشاورزی در سطوح تصمیم گیری و اجرا . این گروه مشتمل بودند بر : مشاوران و معاونان وزیر کشاورزی و مدیران دوائر مرکزی و استانها . بسیاری از افراد این گروه تکنوکراتها و یورکراتهای نظام گذشته و بانیان سیاستهای شوم دوره تخریب کشاورزی کشور بودند و در ایجاد شرایط نابسامان امروز تولید کشاورزی سهم بهسزایی داشتند .
گروه دوم : افرادی بهنمایندگی از کشاورزان ، روستاییان و عشایرکشور . این گروه را باید بهدو دسته کاملا متمایز تقسیم کرد . دسته اول شامل صاحبان بهره برداریهای شهری در بخش کشاورزی بود مثلا صاحبان مرغداریها و گاو داریها یا مالکان ارضی بزرگ ( خانهای گذشته ) یا بورژوا ـ ملاکان ، این دسته اکثریت داشت . و دسته دوم ، که در اقلیت بود ، تعدادی از دهقانان مرفه را شامل میشد .
گروه سوم : صاحب نظران مسائل روستایی وکشاورزی . این گروه مشتمل بود بر تعدادی چند از استادان ، کارشناسان و پژوهشگران روستایی تعدادی از این افراد در سالهای اخیر با انجام بررسیهای موردی و ارائه نتایج آن ، ابطال سیاستهای کشاورزی و ماهیت توجیهات باغبان این سیاستها را نشان داده بودند.
درجریان سمینار روشن شد که شرکت کنندگان دو جبهه کاملا مخالف دارند . جبهه مسلط که مسؤولان تکنوکرات ( بیشتر افراد گروه اول ) و همه عناصر یورژواـ ملاک و مالک ( دته اول از گروه اول ) را در بر میگرفت . این افراد برای تثبیت موقعیت خود و حفظ خطوط عمده نظم موجود در بسیاری از زمینهها اتفاق نظر داشتند . این جبهه سیاستها و اقدامات جاری وزارت کشاورزی را تایید میکرد و با طرح مسائل اساسی و دستیابی بهرهنمودهای برای تغییر بنیادی شرایط موجود مخالف بود . افراد این گروه کوشش میکردند که با ناسزا گفتن بهطاغوت و اصلاحات ارضی با ارائه آمار و ارقام ، با توجیهات تکنوکراتی و سرانجام با تقدیس و ستایش از مالکیت ، از طرح مسائل اساسی مانند مالکیت و مساله ارضی جلوگیری کنند یا این مسائل را بی اهمیت تر از مقولههایی چون تامین کود ، بذر یا اعتبار جلوه دهند .
جبهه معترض مشتمل بود بر دهقانان و ( دسته دوم از گروه دوم ) بعضی از صاحبنظران و کارشناسان ( گروه سوم ) افراد این جبهه از یک سو در اقلیت بودند و از سوی دیگر مجالی برای اظهار نظر نمییافتند . اما موضع گیری آنان نشان میداد که خواستار تغییر بنیادی ساختهای موجود و استقرار ساختی نوینند . این افراد اعتقاد داشتند که آن امنیت و تامینی که مالکان بزرگ یورژواـ ملاکان و تکنوکراتهای وابسته خواستار آنند عملا فقط وقتی برقرار میشود که آرمانهای انقلاب تحقق یابد و عدالت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موجود را در گرو حل مساله ارضی در جهت منافع میدانستند ومیکوشیدند که با استناد بهشعارهای انقلاب ، سخنان امام و رهنمودهای اسلامی، حقانیت مواضع خود را اثبات کنند شکی نیست که موضع گیری این افراد خواب خوش جبهه مسلط را ( که ائتلافی بود از یورژوا ـ ملاکان ، تکنوکراتها و مالکان ارضی ) آشفته کرد و سبب آن شد که جلسات سمینار بسیار متشنج شود . مشارکت در کمیتههایی که تعیین شده بود ( یعنی کمیتههای هفتگانه کار ) نیز تا حدود زیادی بهموضع گیری شرکت کنندگان بستگی داشت . مثلا افراد جبهه مسلط عموما در کمیتههای شماره یک و شش یعنی کمیته بررسی مالکیت و نظامهای بهره برداری از زمین و کمیته بررسی تشکیلات وزارت کشاورزی و نحوه پیاده کردن طرح پیشنهادی ، گرد آمده بودند . شکی نیست که گردآمدن این افراد دران دوکمیته بهدلیل آن بود که جهتگیریهای آن را کنترل کرده و از منافع و مصالح خود دفاع کنند تشبثات آنها سبب شد که بازده کار این دو کمیته بسیار ناچیز باشد و بهخصوص در کمیته شماره یک یعنی کمیته بررسی مالکیت و نظامهای بهره برداری ، شرکت کنندگان در این کمیته بههیچ دیدگاه مشترکی نرسیدند و کار کمیته در اوج مجادلات دو جناح مسلط و معترض پایان یافت و قرار شد که عقاید هر دو جناح را ثبت کنند تا بعدا مسوولان وزارت کشاورزی ( یعنی بعضی از افراد جناح مسلط ) آن را جمع بندی و منظم کنند .
مسئله ارضی و مالکیت ، شکی نیست که مهم ترین مسئله سمینار ، مالکیت زمین و مقولات وابسته بهآن بود . گرچه از همان ابتدای کار سمینار همه اصلاحات ارضی رژیم قبلی را نفی کردند اما این گرایش نفی در جهت منافع دهقانان شکل نگرفت و سبب آن نشد که اصلاحات ارضی بهتری را تدارک ببینند . جبهه مسلط هم بهدلیل آن که اکثریت داشت و هم بهدلیل آن که حامیان هوشیاری داشت ، توانست از این گرایش نفی در جهت تحکیم منافع خود بهره برداری کند . بعضی از اعا این جناح معتقد بودند که: بهطور کلی همه مصائب و دشواریها از آن جا آغاز شد که برخی از مالکین با طاغوت مخالفت کرده و در برابرش بهمقاومت کردند در نتیجه طاغوت از آنان خلع ید کرد و این کار سبب آن شد که «... نسق ده ازهم پاشید . مدیریت و سرمایه از سازمان زراعتی ده بیرون رفت . رعیت ، دهقان شد و ده ویران شد » .
در نتیجه زارعین که در گذشته با رضایت بهمالکان پناه میآوردند .حامیخود را از دست دادند و دیدید که ژندارم ، پلیس راه، مامور سجل و احوال و مامور غاصب جنگلبانی و مراتع چه بلاهاتی بر سر دهقانان آورد. وملاحظه کردید که این دهقانان چگونه حیران و سرگردان شدند « و یا پولهای دولتی بهجای زراعت بهزیارت رفتند و بهعوض گاو رادیو خریدند » .
چنین برداشتهایی سبب شد که بزرگان مالکان و یورژوا ـ ملاکان قویدل شوند و ببشتر وقت جلسات را شرح ستمیکه بر انان رفته است اختصاص دهند و مجالی چندانی برای دهقانان باقی نگذارند که مشکل اساسی روستا را مطرح کنند . در طی جلسات سمینار هرگاه که تشبثات مالکین کارساز نبود . تکنوکراتها بهمیدان میآمدند و با توجیهات دیرینه و با ذکر تجارب خود حاضران در جلسه را ارشاد میکردند که : برای تهمین استقلال باید بهخودکفایی برسیم و تولیدات را افزایش بدهیم . برای افزایش تولید مکانیزاسیون لازم است و مکانیزایون در بهره برداریهای کوچک عمل نیست با مقرون بهصرفه نیست و بالاخره هزار و یک دلیل میآورند که تولید در واحدها کوچک دهقانی ، اقتصادی نیست ! یا آن که بزرگ مالکی را چنین توجیه میکردند که : « حیف است منابع تجهیز شده ی آب و خاک کشور را بهدهقانان بسپاریم که از رموز مدیریت بی خبرند و از تکنیکها و شیوههای نوین زراعت بی اطلاعند این منابع را باید بهبخش خصوصی داد که اهرم توسعه ی اقتصادی است . برای رونق اقتصادی باید از بخش خصوصی دفاع کرد چرا با طرح مسئله مالکیت مانع فعالیت این بخش در کشاورزی میشوید. بزرگ مالکان حتی اگر از چنگ اصلاحات ارضی گریخته باشند و حتی اگر ا طریق زد و بند با رژیم قبلی صاحب زمین شده باشند و بههر حال امروز در آن زراعت میکنند و مگر نه اینکه معتقدیم « الزرع للزراع و لوکان غصبا"3 بهجای این مقاصد (منظور توزیع مجدد اراضی است) که بهنابسامانیها دامن میزند و استقرار نظم را دشوار میکند، بخش خصوصی، اعتبار، امکانات، کمکهای فنی و غیره بدهید تا اقتصاد بههم پاشیده فعلی سامان یابد.
از روضه خوانی مالکان و توجیحات تکنوکراتها میشد فهمید که همه مزارع و قنوات را مالکین احداث کرده اند و بهاراضی آنان نباید چشم طمع داشت و در عوض زمینهای موات را میتوان بهدهقانان داد تا آن را احیاء کنند تا بهاین طریق هم بهآنان زمین داده شود و هم حقی از کسی ضایع نشود. ظاهرا چنین برداشتی مبنای سیاست گذاریهای ارضی وزارت کشاورزی بوده است که دستاورد آن قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی است. این قانون که شورای انقلاب هم آن را تصویب کرده است، مهم ترین اقدام دولت فعلی است در حل مسئله ارضی و مسئله دهقانی جامعه روستایی کشور.
این قانون یکی از مقولههای مهمیبود که در سمینار بهبحث گذاشته بودند. طراحان این قانون آن را ارائه و توجیه کردند و همین ارائه و توجیه بود که جبهه گیریها را آشکارتر کرد. بزرگ مالکان و بورژوا – ملاکان (دسته اول از گروه دوم) بهتایید آن پرداختند و دهقانان (دسته دوم از گروه دوم) و بعضی از صاحب نظران بهشدت بهآن اعتراض کردند و با ارزیابیهای گوناگون ماهیت ضد دهقانی آن را افشاء کردند.
در مقدمه این قانون آمده است که: " با توجه بهاصول و مواین شرع مقدس اسلام مبنی بر تعلق اراضی و منابع طبیعی بهآفریدگار بزرگ و بهره گیری انسان از این مواهب الهی بر اساس کار مفید و در جهت رفع نیاز و خودکفایی جامعه و بهمنظور تشویق و حمایت از کار و کوشش و همکاری افراد در زمینه فعالیتهای کشاورزی و جلوگیری از معلق ماندن بی مورد منابع آب و خاک، مقررات ذیل در مورد نحوه زمین داری و ترتیب واگذاری و احیاء و بهره برداری از اراضی تصویب و بهمرحله اجراگذاشته میشود."
سوال این است که چگونه از معطل ماندن بی مورد منابع آب و خاک جلوگیری میکنند؟ یا نحوه زمین داری بر چه اساسی مبتنی است؟
3. زراعت متعلق بهزارع است حتی اگر غصبی باشد ( روایتی است از امام صادق ع )
یا اساسا واگذاری اراضی موات بهدهقانان با توجه بهآن که آنان هیچ سرمایه ای برای احیاء آن ندارند چه فایده ای دارد؟
بنا بهیکی از مواد این قانون (حقوق اشخاص بر اراضی دایر اعم از آن ناشی از احیاء اراضی، عقود و معاملات، انتقالات قهری و همچنین واگذاری خالصجات واملاک یا تحت عنوان واگذاری اصلاحات ارضی باشد بر اساس قوانین موضوعی معتبر و لازم الرعایه است.) 4
این قانون بهصراحت بازگوی آن است که نظام زمینداری موجود تثبیت خواهد شد. یعنی آنکه نظام زمین داری شبیه گذشته خواهد بود. این قانون در شرایطی تصویب شده است که دوسوم روستانشینان (یعنی 62 درصد جمعیت روستایی) فقط 38 درصد از اراضی را در اختیار دارد. اما فقط15 درصد از جمعیت روستایی 62 درصد از اراضی مزروعی را در اختیار دارد. در شرایط موجود 12 درصد از اراضی مزروعی کشور در اختیار فقط 7000 بهره بردار است که وسعا اراضی تحت تصرف هر یک از آنان بیش از 100 هکتار است حال آنکه – روستانشینان (یعنی23درصد جمعیت روستایی) بی زمینند. 5
نکته مهم آن است که روستاییان بی زمین و کم زمین ، چه باید بکنند ؟ در قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی پیش بینی شده است که : اینان میتوانند بهعنوان برزگر 6 در اراضی بهره برداریهای بزرگ، مزدوری کنند یا بهصورت رعیت با مالکین قرارداد مزارعه 7منعقد کنند.8
در واقع این پیش بینی تایید سیستم بزرگری و مزارعه است. در سمینار جبهه معترض این پیش بینی را ارتجاعی تلقی نموده و گنجاندن آن را در این قانون نشانه ای دانست از جبهه گیری مسئولین کشاورزی وطراحان قانون درجهت منافع مالکان.
4. نک به: (قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی). ماده دوم.
5. سرشماری کشاورزی سال1352 مرکز آمار ایران.
6. برزگر، دهقانی است که نیروی کار خود را بهازای مزد یا سهم ناچیزی میفروشد. یعنی درواقع برزگر نوعی کارگر کشاورز است که فقط یک عامل تولید (نیروی کار) دارد .
7. بنا بهحقوق اسلامی، مزارعه معامله ای است بر زمین، در مقابل حصه معین از حاصل آن، از قدیم فقه اسلامیمزارعه را عقدی لازم شمرده است. مزارعه مبتنی است بر عوامل پنج گانه که عبارت است از: آب و زمین و کار و بذر و گاو. کل محصول را بهپنج قسمت میکنند و بههر یک از این عوامل یک سهم تعلق میگیرد. در نظام ارباب -رعیتی ایران ، مزارعه بر مناسبات میان ارباب و رعیت حاکم بود و عموما محصول را بر آن اساس تقسیم میکردند.(برای اطلاع بیشتر در این زمینه نگاه کنیدبهپژوهشی در جامعه روستایی ایران، خسرو خسروی، انتشارات پیام، 1355)
8. نک به: قانون نحوه واگذاری و تحیاءاراضی ماده3. آیا مفاد این قانون که شورای انقلاب آن را تصویب کرده است با دیدگاه اقتصادی این شورا مغایر نیست؟ این دیدگاه را یکی از اعضای شورای انقلاب در پاسخ بهیک نامه سرگشاده چنین توصیف کرده است که: (دولت اسلامیموظف است تا در برابر هر انسانی که میخواهد کار مولد انجام دهد، سرمایه و ابزار فراهم نماید و در اختیارش گذارد.... کشاورزان ما در جمهوری اسلامیباید روی زمینی کار کنند که متعلق بهخود آنهاست ..... هیچ کس مجبور نباشد که کار خود را بهمزد ناچیز که دیگران بهاو میدهند؛ بفروشد..... ) اگر شورای انقلاب با چنین نگرشی بهامور مینگرد، پس چرا لایحه زمین داری (قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی) را تصویب کرده است که در آن برزگری و مزارعه را شیوه ای پذیرفته شده قلمداد کرده اند. تناقض و اشکالات (قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی) محدود بهاین یکی دو مورد نیست. بسیاری از مواد این قانون مبهم و ناقص و ناصحیح است . و همین اشکالات سبب آن شد که در جلسات سمینار دهقانان و کارشناسان مسائل روستایی بهبسیاری از اصول و مواد این قانون بهشدت اعتراض کنند. مواد این قانون پرسشهایی را پیش میآورد که برخی از آنها اینچنین است :
1) در این قانون حقوق اشخاص بر اراضی تحت عنوان واگذاری اصلاحات ارضی معتبر و لازم الرعایه تلقی میشود باید پرسید آیا منظور پذیرش قوانین اصلاحات ارضی است یا تایید نتایج حاصل از اجرای آن؟ بنا بهدادههای آماری، بزرگ مالکان حداقل نیمیاز اراضی دایر کشور را در تصرف خود دارند که بهطور کلی بهترین اراضی مزروعی را شامل میشود. مطالعات و بررسیهای متعدد نشان میدهد که بزرگ مالکان در زمان اجرای قوانین اصلاحات ارضی چگونه و بهچه شیوههایی از چنگ آن گریخته بودند. آنها با توجه بهنفوذی که داشتند، توانسته بودند مانع از تقسیم قسمت وسیعی از اراضی خود شوند و در نتیجه بخش وسیعی از اراضی بزرگ مالکان بعد از اصلاحات ارضی همچنان در تصرف آنان باقی ماند.
در قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی آیا حقوق صاحبان این اراضی را معتبر شناخته اند؟
2) اگر حقوق ناشی از احیاء اراضی معتبر تلقی میشود، آیا در بهره برداریهای دایر این حقوق بهمالکی که با تحجیر 9 زمین را محصور نموده، تعلق دارد یا متعلق بهزارعی است که در آن زمین بیل زده است؟
در شرایط فعلی حقوق ناشی از احیاء اراضی بایر بهنفع چه کسانی است؟ صاحبان سرمایه با تدارک امکانات، مثلا خرید یک بولدزر میتوانند محدوده وسیعی را تسطیح کرده و سپس آن را شخم زده و احیاء کنند. حال انکه روستاییان بی زمین شاید قادر بهاحیاء قطعه زمین کوچکی هم نباشند. چرا که امکانات مالی ندارند و قادر بهسرمایه گذاری در این زمینه نیستند.
3) در قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی (نحوه زمین داری) حقوق اشخاص را بر اراضی که ناشی از عقود و معاملات است معتبر شناخته اند (ماده2) آیا این کار صحه گذاشتن بر عقود و معاملاتی نیست که عموما با تضییع حقوق دهقانان و رعایا همراه است؟ و دهقانان غالبا از روی اجبارو استیصال بهآن تن در داده اند؟
4) چرا برای معطل گذاشتن زمین و عدم بهره برداری از اراضی سه سال مهلت داده اند؟ (طبق ماده 4 قانون) آیا در شرایطی که دهقانان بی زمین و کم زمین خواستار زمینند و برای رسیدن بهخودکفایی باید تولید دهقانی را هر چه بیشتر تقویت کنیم وزمین کافی در اختیار هر دهقان بگذاریم، چنین مهلتی منطقی و قابل توجیه است؟
آیا شرایط جامعه ما اقتضا میکند که سه سال منتظر بمانیم تا آشکار شود که صاحبان واحدهای بزرگ از اراضی خود بهره بردای نمیکنند؟ و از این گونه نکات سوال برانگیز در هر بند و ماده این قانون فراوان است. شکی نیست که طرح مساله مالکیت در سمینار حتی اگر در جهت تهدید آن یا تحدیدآن نبود؛ باز هم جلسات را متشنج میکردو مخالفتها و اعتراضات گونه گونی را بر میانگیخت. اما در جلسات سمینار اصل بر آن بود که: قانون نحوه واگذاری و احیاء اراضی پاسخگوی همه مشکلات است و نباید با طرح اینگونه سوالات مانع حل مسائل اکثریت شرکت کننده در سمینار شد و قبلا گفتیم که مسائل این اکثریت، بهطور کلی تامین اعتبار، کود و بذر و غیره بود. اما بسیاری از دهقانان و صاحب نظران مسائل روستایی معتقد بودند که این قانون جوابگوی مشکلات ارضی کشور نیست و نمیتوان با استناد بهآن دعاوی حقوقی زمین را حل و فصل کرد.
9. تحجیر: سنگ چین کردن یا دیوار کشیدن و مانند آن است که بنا بهفقه اسلامیحق تصرف بر زمین موات را ایجاد میکند.(نک بهاسلام و مالکیت، سید محمود طالقانی شرکت سهامیانتشار.ص 152 )
و با اتکا بهاین قانون نمیتوان از بروز اختلاف و در نتیجه برخورد میان دهقانان و مالکان جلوگیری کرد. جهت گیری سیاستها : وزارت کشاورزی در طرح ریزی برنامهها و سیاستهای خود بهطور کلی بهتولید میاندیشد نه بهانسان تولید کننده. مسئولان وزارت کشاورزی این جهت گیری را اینگونه توجیه میکنند که: افزایش تولید موجب رفاه کسانی خواهد شد که در تولید نقش دارند . پس قبل از هر چیز باید بهفکرافزایش تولید بود و از آنجا که طرح مقولههایی از قبیل (حدود مالکیت ) یا (استثمار) یا (طبقات) موجب میشود که نظم موجود بههم بریزد و در نتیجه مانع از افزایش تولید است پس نباید چنین مسائلی را مطرح کرد.
با اتکای بهچنین توجیحی است که مزارعه و نظام برزگری را تایید میکنند، یعنی آن که بهزعم خودشان شرایطی را تدارک میبینند که در آن، هم زمینه ای برای اشتغال دهقانان بی زمین و کم زمین فراهم کرده شود و هم واحدهای بهره برداری بزرگ مالکان بهکمبود نیروی کار دچار نشود. اما چرا جهت گیری وزارت کشاورزی چنین است؟ در پاسخ میتوان سه فرض را مطرح کرد:
فرض اول: رهنمودهای اسلامیاین جهت گیری را سبب شده است.
فرض دوم: ضرورتهای اقتصادی – اجتماعی و مصالح جامعه این جهت گیری را ایجاب کرده است.
فرض سوم: پایگاه طبقاتی طراحان سیاستها اقتضا میکند که چنین جهت گیری کنند.
فرض اول: اگر بپذیریم که جهت گیری مسئولان کشاورزی بهدلیل تبعیت از اصول اسلامیاست، باید دید که برداشت آنان از این اصول چیست؟ این مسئولان مثلا اعتقاد دارند که : مالکیت بزرگ زمین وجود دارد و مسئله محدود کردن آن نیست بلکه مشروعیت آن مهم است، یا آنکه این مسئولان ادعا میکنند که: (اسلام نمیگوید که طرف مالک را بگیرید یا رعیت را، بلکه اسلام برای پرهیزکارترین این دو اعتبار قائل است) 10
10. تعلق نامه وزیر کشاورزی در سمینار بررسی مسائل کشاورزی، روستایی و عشایری ایران، از مضمون نامه روزنامه جمهوری اسلامی. چنین برداشتهایی در اصول یا برداشتهای بسیاری از مراجع، گروهها و شخصیتهای اسلامیمتفاوت است. آشکار است که سیاستهای وزارت کشاورزی با دیدگاه شورای انقلاب و سیاستهای اقتصادی – اجتماعی دفتر طرحهای انقلاب مغایر است. اصولی که در بعضی از سمینارهای اسلامی11 بهعنوان سیاست اقتصادی اسلام ارائه شده است با برداشت مسئولان وزارت کشاورزی تفاوت زیادی دارد. مثلا در یکی از این سمینارها یکی از متخصصان اقتصاد اسلامیدر رد برداشتهای وزیر کشاورزی گفت: ( در اسلام مالکیت نه از نظر کیفی و نه از نظر کمینامحدود نیست، بلکه مالکیت بر مبنای کار است. شما اول مرا از حق مالکیت نسبت بهکار خودم محروم میکنید تا بعد حق مالکیت بهاشیاء را برای من تثبیت کنید؟ این یک فریب است.) 12
فرض دوم : آیا واقعا ضرورتهای اقتصادی و مصالح جامعه بعد از انقلاب ایجاب میکند هر نوع نظام بهره برداری را تایید کنیم با استثمار انسان از انسان مخالف نباشیم و فقط بهافزایش تولید بیندیشیم؟ تکنوکراتهای وزارت کشاورزی معتقدند که: (اگر ادغام واحدهای کوچک و تبدیل قطعات پراکنده مزروعی بهواحدهای بزرگ و مزارع وسیع ممکن نیست، لااقل باید واحدهای بزرگ فعلی را حفظ کنیم.)
شکی نیست که در شرایط فعلی کشور چنین راه حلی درست نیست و مشکلات متعددی را بهوجود خواهد آورد. قبل از هر چیز باید دید که بهره برداری در واحدهای بزرگ مبتنی بر چه نظامیاست؟ در این واحدهای تولیدی نظام ارباب – رعیتی حاکم نیست. چرا که حضور جبری عنصر سرمایه، بازارکار، مبادله و ماشین و غیره دیگر جایی برای حاکمیت این نظام باقی نگذاشته است. این مالکان نمیتوانند در هیئت ارباب تجلی کنند. در واقع در این واحدهای تولیدی مناسبات خاص بورژوا – ملاکی حاکم است که شکل خاصی است از سرمایه داری ارضی. در این واحدها تولید بهعهده کارگران کشاورزی است. محصولات تولیدی را بهبازار عرضه میکنند. (یعنی آنکه تولید برای عرضه بهبازار است نه برای تامین نیازهای مصرفی خانوارهای تولید کننده .)
11. مانند(سمینار اقتصاد کشور از دیدگاه اسلامی) یا ( سمینار بررسی مسلئل اقتصادی ایران)
12. سخنرانی ابوالحسن بنی صدر در سمینار بررسی مسائل اقتصادی کشور که از 25 تا 29 شهریور برگزار شد. سرمایه در این واحدها از زمین مهم تر است و هدف از تولید، بهدست آوردن سود بسشتر است. هدف مقامات ضد مردم رژیم گذشته تجاری کردن کشاورزی بود و بههمین منظور هم ایجاد واحدهای بزرگ کشاورزی را تنها راه رسیدن بهرونق اقتصادی میدانستند ، آیا در شرایط کنونی نیز چنین است؟ آیا واقعا نقش بورژوا – ملاکان افزایش تولید کشاورزی بهنفع جامعه است؟ اگر چنین نیست چرا باید بپذیریم که حاصل کاری را که کارگر کشاورزی انجام میدهد، بورژوا- ملاک بهجیب بزند؟
صاحبان بهره برداریهای بزرگ عموما فقط بهسود بیشتر فکر میکنند نه بهتولید یا تامین نیازهای مصرفی جامعه. سودآوری واحدهای تولیدی کشاورزی با سودآوری واحدهای تولیدی بخشهای دیگر اقتصاد ملی قابل مقایسه نیست، در نتیجه بورژوا- ملاکان نه فقط سرمایه خود را در بخش کشاورزی بهکار نگرفته اند – بلکه مقدار زیادی از اعتبارات این بخش را هم با تردستی از حوزه فعالیتهای تولیدی کشاورزی خارج کرده اند. در سالهای اخیر سرمایه گذاری دولتی در بخش کشاورزی نسبت بهبخشهای اقتصادی دیگر بسیار ناچیز بوده است. سهم مهمیاز این سرمایه گذاریها را اعتبارات کشاورزی تشکیل میداد که بهطور کلی فقط همین صاحبان واحدهای بزرگ کشاورزی (بورژوا-ملاکان) از آن بهره مند میشدند. اما آنها (بورژوا- ملاکان که مسئولان فعلی وزارت کشاورزی آنها را بهعنوان مدیران کشاورزی میشناسند) وامهای اعتباری را که با شرایط سهلی بهآنها داده بودند، در زمینه دیگری (مثلا در فعالیتهای ساختمانی ) بهکار گرفتند. یعنی آنکه صاحبان بهره برداریهای بزرگ نه فقط بهافزایش تولید و ایجاد اشتغال در کشاورزی کمکی نکرده اند، بلکه عمدتا نقشی منفی و مضر هم داشته اند.
در واقع تولید در واحدهای بزرگ نوعی مونتاژ است. بورژوا – ملاکان زمین را تصرف کرده اند یا آنکه دولت آن را در اختیار آنها گذاشته است. در واحدهای بهره برداری آنها تولید بهعهده مزد بگیران کشاورزی (کارگران کشاورزی) است. آنها وسائل تولید وارداتی را (مانند ماشین آلات، کود، بذر، سم و غیره را) با استفاده از وامهای کلان دولت دولت تامین کرده اند. یعنی بی آنکه از خود مایه ای بگذارند، سودی کلان بهجیب میزنند . دولت قبلی از آنها حمایت میکرد و هنوز هم تکنوکراتهای وزارت کشاورزی مدافع آنانند. اما شکی نیست که اگر روزی مرزهای کشور را ببندند این واحدها دیگر قادر بهادامه حیات نخواهند بود.
اما در مقابل دهقان عموما بهتولید میاندیشد، چرا که برای تامین نیاز سالانه خانواده و دامش محتاج آن است. اگر گاوش بمیرد خودش را بهخیش میبندد و زمین را راکد نمیگذارد. اگر آب نباشد، بذر میکارد و .... دهقان ناچار است که از زمین بهره برداری کند . چرا که حیات او بهزمین وابسته است.تولید دهقانی یعنی تولیدی که متکی بهخود است و در نتیجه اگر مرزها را بههم ببندند تولید دهقانی راکد نخواهد شد. مطالعات و بررسیهای متعدد نشان میدهد که بهرغم ادعای تکنوکراتها تولید کوچک هم اقتصادی تر است و نیز این نوع تولید با شرایط طبیعی ایران (پراکندگی آب و خاک) متناسب تر است.
در شرایط فعلی ضرورتهای اقتصادی – اجتماعی ایجاب میکند که نهادهای تولیدی بیش از پیش متکی بهخود باشد. چرا که استقلال کشور د ر گرو این اتکا بهخود است. پس بهره برداری دهقانی برای تحقق این هدف (استقلال اقتصادی و سیاسی کشور ) بایسته ترین نهاد و کاراترین الگوست.
فرض سوم: شکی نیست که جهت گیری سیاستهای کشاورزی اساسا از خواستگاه طبقاتی طراحان و بانیان آن، نشات گرفته است. این موضوع در سمینار بهخوبی آشکار بود. چرا که حامیان اصلی این جهت گیری مالکین و بورژوا- ملاکان بودندکه بهعنوان اعضای شورای کشاورزی شهرستان در سمینار شرکت کرده بورندو فعالانه در تصمیم گیریها مشاکت داشتند.
یکی از مسائل اساسی دهقانان در سمینار آن بود که چرا دولت میخواهد در روستاها، و در زمینه کشاورزی فقط نقش ارشادی داشته باشد. دهقانان معتقد بودند که: تا پیش از انقلاب همه امکانات در اختیار بهره برداریهای بزرگ و مشتی خواص بود. اما حالا که قرار است امکانات را لااقل بهطور عادلانه توزیع کنند، دولت تصمیم گرفته است که در کشاورزی فقط نقش ارشاد کننده داشته باشد !
اتخاذ چنین سیاستی سبب آن شد که در سال جاری کشت پاییزه دچار وقفه شود چراکه دولت بر خلاف سالهای قبل بهدهقانان بهدهقانان بذر و کود و غیره نداد و این کالاها در بازار هم کمیاب بود.
مسئله شوراهای دهقانی هم یکی از مقولات مهمیبود که آن را در سمینار بهبحث گذاشته بودند. آنچه که در قطعنامه کمیته بررسی شوراهای دهقانی آمده است با جهت گیری وزارت کشاورزی هماهنگ نیست. در واقع اگر سیاستهای وزارت کشاورزی عملی شود، امکانی برای استقرارنهادهای شوراهائی با خصائصی که برای آن بر شمردهاند، باقی نخواهد ماند. در چنین صورتی شوراهای دهقتانی بهارگانی برای آشتی طبقاتی در روستا مبدل شده یاپایگاهی خواهد شد برای تداوم حاکمیت قشرهای مسلط کنونی.