نویسنده و موقعیت اجتماعی ۲
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
نویسندگان جمهوریهای آند یک مسألۀ مشترک دارند و آن زیستن در کشورهائی با فرهنگ دوگانه است: یکی فرهنگی که همچون شاخهئی از درخت سنت اسپانیائی برآمده و دیگر فرهنگی که ریشه در گذشته سرخپوستی این سرزمینها دارد. گذشته از این، بولیوی، اکوادور و پرو بهمناطق جغرافیائی بسیار متفاوتی، از فلاتهای مرتفع آند تاجنگلهای استوائی و زمینهایپست تقسیم شده اند. در عین حال، از آنجا که شیوه زندگی سرخپوستان در دورترین نواحی کاملا محفوظ مانده تفاوتهای منطقهئی غالبأ با تفاوتهای نژادی همراه است. امّا، از این شباهتها که بگذریم، هر یک از کشورهای واقع در سلسله جبال آند، از نظر فرهنگی، سیمائی کاملا مشخص و متمایز دارد. پرو کشوری است که فرهنگ اسپانیائی و بومی آن دقیقا از یکدیگر مجزا شدهاند، در بولیوی تقریبا تمام جمعیت را سرخپوستان مستیسوها تشکیل میدهند در حالی که در اکوادور، از دیرباز، نوعی رقابت شدید منطقهئی، بین کیتو و گیاگیل، بین ناحیۀ کوهستانی و دشا ساحلی برقرار بوده است. بهجز این مشکلات، بولیوی و اکوادور هر دو کشورهای کوچکی هستند که در گذشته محیط فرهنگی پرباری نداشتهاند. از این رو، در میان نویسندگان و شاعران مدرنیست-چنان که در مورد هنرمندان آمریکای مرکزی- بهموارد متعدد خودکشی، مرگهای زودرس و تبعیدهای طولانی برمیخوریم. زندگی ریکاردو خائیمسفریریه(۱۹۳۳-۱۸۴۶)شاعر بزرگ بولیوی و گونسالو سالدوم بیده(متولد۱۸۸۵) داستانپردار و مقالهنویس برجستۀ اکوادور شاهدی بر این حقیقت است.
بزرگترین مشکل مشترکی که جمهوریهای آند با آن روبرو بوده و هستند مسأله سرخپوستان است. یکی از متفکران پرو، مانوئل گونسالسپرادا(۱۸۹۱-۱۸۴۸) از نخستین کسانی بود که فرهنگ و سیاست، در کشوری که اکثریت جمعیت آنرا سرخپوستان تشکیل میدهند، نمیتواند بهاقلیت کوچک سفیدپوستان یا مستیسوهای پایتختنشین محدود شود و در بولیوی و اکوادور، نویسندگانی چون آلدیس آگِه داس(۱۹۴۶-۱۸۷۹) و پیوخارا میلیو آلوارادو(متولد۱۸۸۹) نیز بهنتیجهئی مشابه دست یافتند. تا دهۀ دوم قرن حاضر، چنانکه در فصل دوم اشاره شد، غالب این متفکران معتقد بودند که این مشکل با آموزش و برملا ساختن مظالمی که بر سرخپوستان میرود حل خواهد شد. رمانهای این دوره، چون «پرندگان بیآشیان، ۱۸۸۹» و «نژاد برنز، ۱۹۱۹» کارهائی هستند که مقدمةً بهعنوان اعتراض و برای بیدار کردن وجدان خواص طبقۀ حاکمه بهرشتۀ تحریر در آمدند. اما این نخستین اقدامهای بشردوستانه اندیشههای اساسیتری را بهدنبال آورد. این دیدگاههای نو، نظریههای نژادی ایدهآلیستی فرانتس تامایو، متفکر اهل بولیوی(۱۹۵۶-۱۷۷۹) تا سوسیالیسم خوزهکارلوس ماریاتگی(۱۹۳۰-۱۸۹۵)را در برمیگرفت. تامایو سرخپوست را اُس اساس ملیت و نیروی ملی بولیوی میدانست و «نابود کردن او و شیوهئی خاص زندگیش را بهمنزلۀ نابود کردن تنها سرچشمۀ حیات و نیروئی که طبیعت بهملت بولیوی ارزانی داشته» میشناخت و ماریاتگی«آییو»ها یا جوامع سرخپوستی را اساس معتبر و سالمی برای نوع خاصی از کمونیسم در پرو میدانست.
دیری نگذشت که تأثیر مقالهنویسان و متفکران در باب مسأله عدالت اجتماعی بهرمان این دوره راه افتاد.