از خوانندگان ۱۳
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
زبان شعر
زبان شعر
حکایت دیگر دارد.
وقتی که از تمامیِ سینه
شعله سایهٔ روشنی میماند
میان واژه و تو.
آنگاه واژه چندی
زیور آدمی میشود
و همین شاعر را بهانهئی است
برای سرودن٬
تا سبک شود.
- یارمحّمد اسدپور
بند
ماه بر پنجره میتابد
بند در خاموشی رفته فرو
و نگهبانی
میدهد پاس در آن خلوت شب
تا مبادا
آب از آب تکانی بخورد.
دور از چشم نگهبان امّا
صبح در صحبت ما
گل کرده
است.
- م. راما ۱۳۵۴