آگاهی سیاسی در کوبا
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
این مقاله فصلی است از کتاب کوبا به ترجمهء م. سینا که از سوی انتشارات مازیار منتشر میشود.
مارکس و انگلس دولت سوسیالیستی را بهعنوان شکل «دمکراسی مستقیم یا مبنی بر مشارکت مستقیم تودهها در نظر گرفته، آن را نقطه مقابل نظام نمایندگان دمکراسی بورژوائی میدانستند. این دولت از ارگانهای سیاسی تشکیل خواهد شد که کارهای اجرائی و قانونگذاری را تحت نظارت مستقیم پرولتاریا بهعهده میگیرد. پرولتاریا میتواند هرگاه و در صورتی که لازم باشد، این ارگانها را مستقر یا منحل کند. این بحث که آیا این شکل دمکراسی در کشورهای مدعی سوسیالیسم استقرار یافته است یا نه بهجای خود باقی است. رهبران کوبا اظهار میدارند که، دولت از طریق دیکتاتوری که علیه عناصر ضد انقلابی داخل و خارج کشور اعمال میکرد همواره معرف منافع پرولتاریا بوده است. با وجود این که طبقات پایین مکرراً پشتیبانی خود را از انقلاب ابراز داشتهاند، این «دیکتاتوری پرولتاریا و دهقانان» از طریق پیشگامان انقلابی و بیمشارکت دهقانان و کارگران اعمال شده است.
رهبری از همان ابتدا ابتکار طرح اشکال بسیج تودهها، نظیر «کمیتههای دفاع از انقلاب»(CDRS) را بهدست گرفت.
در تفسیر زیر میتوانیم دولت را بهطور قراردادی بهاین شکل تعریف کنیم که «سازمانیاست که از حوزه کار که دارای قدرت اعمال خشونت علیه تمامی گماشتگان دیگر جامعه است». در جوامع سرمایهداری این خشونت بهاین منظور بهکار میرود که تضمین کند که گماشتگان جامعه وظایفی را که حوزه کار تعیین میکند به طور کامل انجام دهند. این وظایف مطابق نوع خاصی از سازمان اقتصادی است که بر پایه مالکیت خصوصی وسائل تولید و شکل معینی از نظارت بر جریان تولید و توزیع تولیدات اجتماعی قرار گرفته است. ظاهراً، یکی از مظاهر مهم جوامعی که بهاین طریق سازمان یافته است، شیوهئی است که سازمان اقتصادی در آن استقلال مییابد.
گروههای حاکم توانستهاند از طریق شکل معینی از سفسطه ایدئولوژیک، مسائلی را که بهاساس قدرت مادی آنها مربوط میشود از عرصه بحثهای سیاسی دور سازند. از این رو، پرسشهائی از آن نوع که بهکنترل جریان تولید، بهحقوق مالکیتی که در انباشت سرمایه نهفته است، و
پانویس:
***
آنتونیو خوزه هررآ (Antonio Jose Herrera) عضو پژوهشی مرکز مطالعات آمریکای لاتین در دانشگاه پتزبورگ است. او در سال ۱۹۷۶ از کوبا بازدید کرده است.
***
***
هرنان روزنکرانز (Hernan Kosenkranz) در دانشگاه لیورپول دربارهء کوبا تحقیق میکند. او نیز عضو پژوهشی مرکز مطالعات آمریکای لاتین در دانشگاه پتیزبورگ است.
بهمصرف تولیدات اجتماعی ارتباط مییابد، با وجود این که پایههای «واقعی» جامعه را تشکیل میدهد، تا حدود زیادی از نظر پنهان میماند. با اصطلاحات معنیداری که بالاندیر(۱) بهکار برده است، سیاست به صورت «بازی قدرت صرف» جلوه میکند و از این طریق میتوان بی آن که پای مبانی مادی قدرت طبقات حاکمه را بهمیان کشید، اداب آن را بهنمایش گذاشت. امّا در جوامع سوسیالیستی دولت قدرت اعمال خشونت را در جهت تضمین این امر بهکار میبرد که بر گمشاتگان جامعه نقش خود را در یک نظام تقسیم کار که بر مبنای اشکال سوسیالیستی مالکیت وسایل تولید استوار شده است، بهنحو کامل ایفا کنند. بقای دولت به عنوان «وسیله اعمال خشونت» در نظام تقسیم بینالمللی کار، حداقل تا موقعی که تهدیدهای تهاجم امپریالیستی خاتمه نیافته و توسعه وسیعتر نیروهای تولیدی رخ نداده الزامی خواهد بود. ظاهراً درک رهبری کوبا از مسائل فوق بدین گونه است، و بهنظر میرسد اعتقاد داشته باشد که برای ایجاد یک فرهنگ سیاسی نوین، بهدورهئی مقدماتی نیاز داریم تا وظایف سوسیالیستی بتواند در جامعه رسوخ یابد. فقط در ان موقع است که مردم کوبا میتوانند نظارت مستقیم اقتصاد و دولت را به دست گیرند. سپس همینکه بقایای فرهنگ سیاسی بورژوائی از بین رفت میتوان دمکراسی سوسیالیستی را برقرار کرد. بعد از تهاجم خلیج خوکها، هنگامی که فیدل کاسترو علناً بر خصلت سوسیالیستی انقلاب کوبا تأکید کرد، اسوالدو دورتیکوز که بعدها به ریاست جمهوری رسید، توضیح داد که چرا میبایستی انقلاب این همه مدت صبر میکرد تا بتواند خود را سوسیالیستی معرفی کند: «... برای بخش عظیمی از مردم ما حتی بای بخش عظیمی از کارگران ما، عقاید سوسیالیستی که ایدههای انقلابی این دورهء تاریخی است، صرفاً بهخاطر اسم ان شگفت انگیز است... (پس به این علت)... مردمی که بهپشتیبانی از این تحول انقلابی در اقتصاد ما متحد شدند یک روز در مییابند یا تصدیق میکنند که آن چیزی را که تحسین و از آن پشتیبانی کردند، انقلابی که پیروزی بزرگ تاریخی مردم کوبا بود، و انقلابی که این همه تحولات فراوان بهوجود اورده، یک انقلاب سوسیالیستی است.»(۲) بنابراین، او استدلال میکند که حاکمیت « ایدئولوژی بورژوائی» منافع تاریخی طبقیه کارگر و دهقان را مخدوش ساخته و بدون درک کامل این مناقع استقرار دمکراسی سوسیالیستی امکانپذیر نیست. فیدل کاسترو، دوازده سال بعد در جمعبندی تاریخچهء انقلاب توضیح میدهد که باتیستا بهیکباره سرنگون شده بود و با این وجود:
«لازم بود که در زمینهء ایدئولوژیک، و در حوزهء سیاست بهنبردی عظیم دست بزنیم. لازم بود که بهفرهنگ بورژوائی و امپریالیستی خاتمه دهیم، زیار در پایان مبارزه نظامی دشمن هنوز اسلحهء بسیار نیرومندی در اختیار داشت؛ او سلاح اقتصادی داشت، و پس از چندی نیروی نظامی هم بهدست میآورد. در نتیجه مردم ما بهنبردی سیاسی و ایدئولوژیک دست زدند تا با عقب ماندگی فرهنگی، بیسوادی و جهل مبارزه کنند؛ و این مبارزه بهآنها آن آگاهی انقلابی مستحکم و هوشیاری سیاسی و سوسیالیستی را بخشید که امروزه مشاهده میکنید.»
آزمایش شرکت مردم در این مبارزه، قدرت خلق نام گرفت و در سال ۱۹۷۶ بهگشایش «مجمع ملی نمایندگان کشور» منجر شد، که درواقع از سال ۱۹۷۴ در ایالت ماتانزاس آغاز شده بود. معهذا، شکی نیست که پیش درآمد این جریانات در تصمیمات غیرمتمرکز کنندهئی نهفته بود که بعد از سال ۱۹۷۰ اتخاذ شد. فیدل کاسترو در اواخر آن سال گفته بود که برای شورای وزیران (ارگان عالی حکومت) «ممکن نیست که بتواند این دستگاه (یعنی دولت) را رهبری کرده و هماهنگ سازد. بهاین علت لازم است که دستگاهی سیاسی ایجاد کنند تا بخشهای مختلف تولید جمعی را هماهنگ سازد.» در ۱۹۷۲ شورای وزیران تجدید سازمان یافت و کمیتهئی اجرائی مرکب از هشت وزیر ایجاد شد که وظیفه آن هماهنگسازی و نظارت بر فعالیتهای وزیران بود. قبلاً این کار را خود فیدل کاسترو انجام میداد.
در آستانهء پیروزی انقلاب سه سازمان سیاسی وجود داشت که با باتیستا مبارزه کرده بودند: جنبش ۲۶ ژوئیه، PSP (کمونیست) و فرماندهی انقلابی (Directorio Revolucionario). همینکه عناصر بورژوا-لیبرال سازمان اول تصفیه شدند، رهبری کوبا پیشنهاد کرد که این سازمانها در یک حزب واحد ادغام شوند. در سال ۱۹۶۱ پس از غلبه بر مقاومتهای شدید، سازمانهای انقلابی یکپارچه (ORI) بوجود آوردند که کلیه سازمانها را تحت نظارت حزب کمونیست (PSP) به ریاست آنیبال اسکالانته گرد آورد. مها اسکالانته در استفاده از موقعیت خود درجهت این که نظارت بر انقلاب را در اختیار احزابش قرار دهد تردیدی بهخود راه نداد؛ حرکتی که فیدل کاسترو با نطق مشهور خود در مارس ۱۹۶۲ که در ضمن آن بهتقبیح فرقهگرائی (سکتاریسم) پرداخت، راه آن را سد کرد. در پایان سال، سازمانهای انقلابی یکپارچه (ORI) جای خود را بهحزب واحد انقلاب سوسیالیستی (PURS) داد و در سال ۱۹۶۵ این حزب بهحزب جدید کمونیست کوبا تبدیل شد. این حزب نظارت کامل امور سیاسی کشور را در دست گرفت. دولت و حزب بهیک ارگان واحد تبدیل شدند. حزب خصوصیت برگزیده یافت، در حالی که ظاهراً سازمانهای مردمی به استثنای «کمیتههای دفاع از انقلاب» هنوز وجود نداشتند. با این وجود، در آغاز سال ۱۹۷۱ نسیم دگرگونی بر فراز حزب بهوزش درآمد. تلاشهائیحزب صورت گرفت تا حزب را از وظایف اداری آن مجزا ساخته آن را از خصلت برگزیدهاش آسوده نموده و تقسیم مجدد وظایف را در میان اعضاء به طور یکنواختتری صورت دهد. بالأخره، در دسامبر ۱۹۷۵ حزب تصمیم گرفت که مشارکت عموم را تشویق کرده و وظایف سیاسی-اجرائی را به نهادهای سیاسی جدید واگذار کند.
تا قبل از سال ۱۹۷۰، عملاً تنها شکل ممکن مشارکت عمومی از طریق «کمیتههای دفاع از انقلاب» بود که وظایف بسیار متنوعی بهعهده داشت؛ وظایفی از قبیل تدارک ایدئولوژیک، آموزش، ورزش، نمایشات فرهنگی، کار داوطلبانه، بهداشت عمومی، اصلاح روستاها، تولید، توزیع و غیره. بعد از سال ۱۹۷۰، اتحادیه مرکزی کارگران کوبا (CTC) ومجمع ملی کشاورزان کوچک (ANAP) قدرت بیشتری یافته و بحثهای عمومی وسیعی را در باب «قانون خانواده» و «قانون اساسی سوسیالیستی» بهراه انداختند(۳).
شکی نیست که رهبری کوبا در سال ۱۹۷۵ تصور میکرد که به یُمن گسترش فرهنگ انسان نو، که معماران اصلی آن فیدل و چهگوارا بودند، وظایف سوسیالیستی از پیش میان مردم رسوخیافته است. مفهوم کوبائی انسان نو از یک طرف برمبنای ضرورت تحکیم روند انقلابی در کشوری باسطح پائینِ توسعهء نیروهای تولیدی قرار گرفته، و از طرف دیگر براساس اجرای وظیفهء آماده سازی مردم برای زندگی در شرایط سوسیالیستی پایه گذاری شده است. فرهنگ انسان نو بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۸ بهوجود آمد و در فاصله سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳، هنگامی که مسائل مربوط به مشوقهای مادی و نقش سازمانهای مردمی مورد توجه قرار گرفت، مجدداً به کار گرفته شد. نکات اصلی این دیدگاه فرهنگی را میتوان در اثر چهگوارا بهنام «انسان و سوسیالیسم در کوبا» و نطق فیدل کاسترو در ۲۶ ژوئیه ۱۹۸۶ یافت.
ارزشهائی که مورد ستایش قرار گرفت عبارتست از: سخاوت، روح فداکاری، حس مسؤلیت، سادگی فراوان، انترناسیونالیسم، ظرفیت انتقاد و انتقاد از خود. مهمترین دستگاههائی که بهترویج این فرهنگ سیاسی میپرداخت دو سازمان مردمی مهم کشور بود: یعنی اتحادیه مرکزی کارگران و مجمع ملی کشاورزان کوچک. در این سازمانها بحثهای منظمی در باب مسائل مختلف، از نظریهء مارکسیسم گرفته تا اهمیت اجتماعی «قدرت خلق» صورت می گیرد. .سائل ارتباط جمعی برای نتایج بهتر بهکار گرفته میشود، و از طرف دیگر وسائل بکری چون نمایشهای کمدی و یا نوع سنتیتر آن، یعنی افسانهها و هنر توده ها (فولکلور) مورد توجه قرار گرفته است.
حزب همراه سازمانهای مردمی بهتهیه مطالب آموزشی، توصیه دروس و سخنرانی ها و انتشار متن نطقهای فیدل کاسترو وغیره میپردازد. بهعلاوه، جلسات بررسی و تحقیق، کنفرانسها، برنامههای رادیو تلویزیونی، روزنامهها و مجلات در خدمت آشنا ساختن مردم با وظایفی است که مورد نیاز جامعه سوسیالیستی است.
همان طور که نشر ایدئولوژیک این وظایف بهپیش میرود، وسائل مشارکت مستقیم مردم نیز بهوجود میآید. اینامر هم بهصورت مشارکت غیرمستقیم مردم از طریق انتخاب نمایندگان آنها در کمیسیونهای گوناگون سازمانهای مردمی صورت میگیرد، و هم نظارت مستقیم آنها را بخصوص بر فرآیندهای تولیدی محلی دربر میگیرد. بررسی زیر نمونهئی از مطالعاتیاست که درفاصله ژوئن تا اکتبر ۱۹۷۶ صورت گرفته و هدف آن ارزیابی میزان مشارکت مردم تا قبل از آغاز تجربه «قدرت خلق» بوده است. این بررسی، مظاهر مختلف فرهنگ سیاسی را در کوبا، مشارکت واقعی مردم در اموزش فرهنگ سیاسی و میزان مشارکت آنها را در جریان تصمیمگیری که از کاربرد عملی این فرهنگ سیاسی نتیجه میشود دربرمیگیرد.
""فرهنگ سیاسی""
ما با توجه به آن مفاهیم یا ارزشهائی که فعالیت سیاسی را در کوبا رهبری میکند، بر این موارد تکیه میکنیم: آگاهی از دمکراسی، تلقی از رهبری و دانش سیاسی. دو مورد اول مستقیماً با مسأله مشارکت تودهها سر و کار دارد، و سومی بهطریقی کلیتر، بهارزیابی جریان رسوخِ فرهنگِ سیاسیِ سوسیالیستی یاری میرساند.
۱. ""آگاهی از دمکراسی."" جدولهای (الف) و (ب) بازگوی عقاید پاسخ دهندگان مورد سنجش دربارهء دمکراسی است. در جدول اول که ۳۰۳ نفر یا ۸۵ درصد پاسخ دهندگان «در مباحثات از نظرات خود دفاع میکنند، حتی اگر دیگران (حتی رهبری) عقاید متفاوتی داشتهباشند». با این وجود، در جدول (ب) ۶۶ درصد پاسخ دهندگان اظهار میدارند: «موقعیکه مذاکرات بهرأی گذاشته میشود همیشه یا تقریباً همیشه اتفاق آراء وجود دارد». جدول (الف): عقاید کارگران و دهقانان کوبائی از ایالات هاباناکمپو و هاباناسیوداد دربارهء رفتار همکارانشان در جلسات بحث و مذاکره. سال ۱۹۷۶. سؤال: آیا میتوانید بی واهمهئی از عقاید دیگران (حتی رهبری) از نظرات خود دفاع کنید؟
جدول (ب): عقاید کارگران و دهقانان کوبا از ایالات هاباناکمپو و هاباناسیوداد دربارهء نتایج دفعاتی که رأی دادند. سال ۱۹۷۶. سوال: آیا اتفاق آراء وجود دارد؟ تناقش آشکاری که از مقایسه دو جدول ظاهر می شود، به یکی از جنبههای بسیار مهم تحولات دموکراتیک کوبا اشاره دارد. ظاهراً همه چیز دلالت برآن می کند که درک کوبائیها از دمکراسی نه بهمفهوم «نشر بیبند و بار عقاید»، بلکه بهمعنی مکانیسمی است ه از طریق آن بتوان به «توافق اکثریت» در آراء دست یافت. بنابراین، همان طور که جدول نشان میدهد، ظاهراً بحث و مذاکره از رأی متعاقب آن بیشتر اهمیت دارد، زیرا در اینجا عموماً میکوشند که برای دستیابی بهاتفاق آراء بر اختلافات غلبه کنند. از اینرو، رأی دادن درواقع رسمیت بخشیدن بهآن تصمیماتی است که در بحثهای قبلی مورد توافق قرار می گیرد.
۲.""تلقی از رهبری.""
برای این که بتوانیم از انچه که درحال حاضر در سازمانهای کارگران و دهقانان رهبر نمونه تلقی میشود مفهومی تقریبی بهدست آوریم. از پاسخ دهندگان خواسته شد تا از بین پاسخهای متعدد، آن جوابهائی را ذکر کنند که بهبهترین نحو با انتخاب رهبری سازمانشان مطابقت میکند. در انتخاب نوع پاسخها نیز دقت بهعمل آمد تا معلوم شود که آیا در معیارهای انتخاب رهبری گرایشی بهنخبهگرائی یا فرقه گرائی وجود دارد یا خیر. درواقع پاسخهائی که مؤید نخبهگرائی باشد، از لحاظ کمّی چندان قابل توجه نبود که نیازی بهبررسی تحلیلی داشته باشد. مثلاً فقط ۴ درصد پاسخ دهندگان اظهار کردند که رهبران سازمانهایشان بهخاطر «روابط و شهرت» انتخاب شده اند، و فقط ۵/۷ درصد علت آن را «دانش مارکسیستی» ذکر کردند. معیارهای انتخاب شده بیشتر خصلتهای عالی است. همانطور که از جدول (ج) می توان دریافت از نظر دهقانان، مهمترین خصلتها عبارت است از: «حس مسؤلیت»، «تجربه در کار»، «سابقهء انقلابی»، «بهترین کارگر» و «سطح فرهنگ». از نظر کارگران «بهترین کارگر» در رده نخست جای داشته و بهدنبال آن بهترتیب «حس مسؤلیت»، «تجربه در کار»، «سابقهء انقلابی» و «سطح فرهنگ» اهمیت مییابد. جدول (ج) طوری تنظیم شده که دهقانان را بهحسب نوع سازمان اقتصادی آنها در دو گروه جای میدهد. گروه اول تحت عنوان «طرحهای مجتمع» ظاهر میشود (اشاره است بهسازمانی که در آن، قطعه زمینهای شخصی در «مجتمعهای دولتی» گرد آمده و از اینرو دهقان بهکارگر کشاورزی شباهت پیدا میکند)؛ در حالیکه گروه دوم تحت عنوان «طرح ویژه و انجمنهای دهقانان» پدیدار می شود (که در آنها دهقان، به مفهوم مشخص کلمه، دارای حق مالکیت یا تصاحب زمین است). علت ایجاد این تمایز، نشان دادن تفاوتهای مهم در پاسخهای کارگران و دهقانان است. همان طور که مشاهده می کنیم، کارگران در انتخاب رهبر، معیار «بهترین کارگر» را بهعنوان مهمترین عامل ذکر میکنند. در صورتی که دهقانان این عامل را در درجه چهارم اهمیت قرارمیدهند. از طرف دیگر، هرچند کارگران «سابقهء انقلابی» را در درجه چهارم و دهقانان، در درجه سوم اهمیت به شمار میآورند، درصد کارگرانی که این گزینش را انجام میدهند از دهقانان بیشتر است. شکی نیست که «بهترین کارگر» و «سابقهء انقلابی» نسبت بهعوامل دیگر از مناسبت انقلابی «اصیلتری» برخوردار است و ظاهراً بیشتر مورد پسند کارگران است تا دهقانان.
بنابهاین تحلیل، تفاوتها ناشی از معیارهائی چون سن، جنس، پایگاه اجتماعی، سابقه نظامی، یا میزان تحصیلات نیست بلکه بهعکس بهنظر میرسد که این تفاوت ها بهاختلاف شرایط مادی تولید و انعکاس این شرایط در سطح «مناسبات اجتماعی تولیدی» مشخص کارگران و دهقانان ارتباط دارد. این تعبیر، با این واقعیت تقویت می شود که دهقانانی که ازلحاظ مناسبات اجتماعی تولید شباهت بیشتری به کارگران دارند (یعنی دهقانان طرحهای مجتمع)، از نظر نوع پاسخهایشان نز این شباهت را حفظ میکنند.
ظاهراً نتیجهئی که بهطور خلاصه از این بررسی بهدست میآید آن است که: کوبائیها میدانند که بهجای معیارهای احتمالاً نخبهگرایانه باید بر ارزشهای «انسان نو» تکیه کنند. معهذا، بهنظر میرسد که کارگران ارزشهای مشخصهء انقلابی را بهتر از دهقانان جذب کردهاند.
جدول (ج) تلقی از رهبری درمیان کارگران و دهقانان ایالات هاباناکمپو و هاباناسیوداد. سال ۱۹۷۶
۳. ""دانش سیاسی.""
در بررسی ما، این عنوان پرسشهای متعددی را در بر میگرفت، اما در اینجا ما صرفاً آن سؤالاتی را مطرح میکنیم که به شنخات برخی از شخصیتهای بینالمللی مربوط میشود و ضمناً با حیات و تاریخ کوبا نیز ارتباط مییابد.
از پاسخ دهندگان خواسته شد تا اطلاعات خود را دربارهء ملیت و موضع سیاسی (یا عقاید) سیزده شخصیت را که بهنحوی از انحاء با تاریخ کوبا یا سیاست کنونی بینالمللی آن ارتباط دارند بیان کنند.
همانطور که از جدول (د) میتوان دریافت، کارگران و دهقانانی که مورد پرسش قرار گرفتند بهکوششهای رهبری کوبا در نشر اطلاعات مربوط بهموقعیت بینالمللی کنونی انقلاب کوبا پاسخ مثبت دادهاند. ما نتایج حاصله را ثبت کرده دریافتیم که ۵۷/۴ درصد کارگران و ۴۰/۶ درصد دهقانان که نمایشگر ۴۹ درصد کل افراد مورد پرسش بودند، از ملیت و موقعیت سیاسی تمام سیزده نفری که با موضع رسمی دولت کوبا ارتباط مییابند، اطلاع دارند. اگر مائوتسه تونگ را (که در موقع مصاحبه وضعیت او نامشخص بود) کنار بگذاریم، این رقم به ۶۲ درصد افزایش مییابد.
جدول (د) ملیت و موقعیت سیاسی (یا عقاید) جمعی از شخصیتهای بینالمللی در برابر انقلاب کوبا، بنابهاظهارات کارگران و دهقانان ایالات هاباناکمپو و هاباناسیوداد کوبا. سال ۱۹۷۶ [ستاره] جوابهای دیگر: ملیت غلط ذکر شد- دوستی، ملیت غلط- دشمنی، ملیت (نمیدانستند یا پاسخی ندادند)- دوستی، ملیت (نمیدانستند یا پاسخی ندادند)- دشمنی، ملیت (پاسخ صحیح)- نمی دانستند یا پاسخی ندادند، ملیت (غلط)- نمیدانستند یا پاسخی ندادند، صرفاً در هردو مورد نمیدانستند یا پاسخی ندادند.
شرکت در محفلهای مطالعاتی محفلها یا گروههای مطالعاتی مهمترین وسیلهء انتقال فرهنگ سیاسی است. همان طور که از نشر وسیع ارزشها و وظایف (سوسیالیستی) که در بخش قبل بهآن اشاره کردیم میتوان دریافت، شرکت در محفلهای مطالعاتی بهمقیاس عظیمی صورت میگیرد. براساس این سنجش، ۹۰/۷ درصد پاسخ دهندگان «همیشه یا تقریباً همیشه» در محافل مطالعاتی شرکت میکنند، و فقط ۸/۴ درصد اظهار داشتند که «گاهی اوقات» یا «هیچوقت یا تقریباً هیچوقت». همینطور ۸۶/۸ درصد «همیشه یا تقریباً همیشه» بهطور فعال در محفلهای مطالعاتی شرکت میکنند؛ ۹۶/۳ درصد «همیشه یا تقریباً همیشه» سؤالاتی از رهبر گروه به عمل میآورند و پاسخ آن را دریافت میکنند، و ۹۸ درصد متونی را که محفلهای مطالعاتی در اختیارشان میگذارد در منزل یا در «کمیتههای دفاعاز انقلاب» (۵۳/۸ درصد)، در محفل و سر کار (۱۴/۴ درصد) یا فقط در محفل (۲۹/۱ درصد) مطالعه میکنند.
گذشته از آن که همه به طور وسیعی در محفلها شرکت میکنند دهقانان نسبت بهکارگران توجه بیشتری بهمحافل مطالعاتی مبذول میدارند. دهقانان از بین هر سه جلسه مباحثه در ۲/۷ آنها شرکت کرده بودند، در حالی که شرکت کارگران فقط ۲/۵ درصد، یا بهعبارت دیگر ۱۰ درصد کمتر بود.
شاید علت این تفاوت ان باشد که دهقانان از لحاظ بعضی معیارها که معر خصوصیات انقلابی است، از کارگران ضعیفترند مانند ارزشهائی که در انتخاب رهبر مورد استفاده قرار میگیرد، و سطح دانش سیاسی ظاهراً بهدلیل این اختلاف است که انقلاب بر اموزش سیاسی دهقانان بیشتر از کارگران اصرار میورزد.
""مشارکت در تصمیمگیری""
امیدواریم این بررسی را با کوششی در جهت تعیین میزانی که رسوخ ارزشها و وظایفی که روی هم رفته فرهنگ سیاسی کوبا را تشکیل میدهد، یعنی ارزشهائی که به مشارکت واقعی مردم در تصمیم گیری منجر شده است، بهانجام برسانیم. در بخشهای زیر کوشش میکنیم تا:
۱. دفعاتی را که انجمنهای کارگران و دهقانان تشکیل شده است تعیین کنیم. ۲. بهکمک این نمونهها سطح واقعی شرکت آنها را در این انجمنها معین کنیم. ۳. با مراجعه بهنمونهها دریابیم که در کدام عرصه، این مناسبات درحال تحکیم است. ۱. دفعاتی که انجمنهای کارگران و دهقانان تشکیل میشود. بنا بهاطلاعاتی که از طریق سازمانده CTC و ANAP بهدست آمد، انجمنهای کارگران و دهقانان حداقل هر ماه یک بار د مراکز کار تشکیل میشود. این انجمنها، بهغیر از بررسی اموری که ناشی از تولید است، بهبحث و مذاکره درباب مسائل مربوط بهکارگران و دهقانان، نظیر سازمانهای «قدرت خلق» نیز میپردازند.
در طی سه ماه پیش از بررسی، علاوه بر «گردهمآئیهای عادی برای امور تولیدی»، در هر مرکز کار حداقل یک جلسه از گردهمائیهای نوبت اول انتخابات نمایندگان «قدرت خلق» تشکیل شده بود. آمار ما نشان میدهد که تقریباً ۶۵ درصد پاسخ دهندگان در همهء جلسات، وبقیه حداقل در یک جلسه شرکت کرده بودند.
۲. سطح واقعی شرکت کراگران و دهقانان در انجمنها. بهعنوان معرّفی از شرکت واقعی آنها، ۲۸۴ نفر پاسخ دهنده که نماینده ۸۰ درصد کل آنها بشمار میآمدند، اظهار داشتند که «همیشه یا تقریباً همیشه» شخصاً در انجمنها شرکت نموده اند، و ۲۰ درصد بقیه گفتند که «بعضی وقتها» شرکت کردهاند. در پاسخ بهاین سؤال که نظر خود را دربارهء شرکت همکارانشان بیان کنند، ۸۳ درصد گفتند که [همکارانشان] در «بیشتر اوقات» شرکت کردهاند.
۳. عرصه مهمترین زمینههای تصمیمگیری. جدول (ه) بهخودی خود گویاست. این جدول یک ساسله از فعالیتهائی را گرد آورده که کارگران و دهقانان بهعنوان مهمترین زمینههای مشارکت خود در تصمیمگیری عنوان کردهاند، این جدول نتیجهء «تحلیل مضمون» پاسخهائی است که در برابر یک سؤال کلی بهعمل آمده و در ان از پاسخ دهندگان خواستهشد که «مهمترین امور، مسائل یا مضامینی را که در سازمانشان با شرکت مستقیم کارگران و دهقانان مورد بحث و تصمیمگیری قرار میگیرد ذکر کنند». در نتیجه کلیهء امور و فعالیتهائی را که در این جدول آمده کارگران و دهقانان عنوان کردهاند و درواقع جدول میزان علاقمندی آنها را بهمشارکت در جریان تصمیمگیری منعکس میسازد.
این واقعیت که پاسخ کارگران، در مقایسه با دهقانان، به شکل بسیار یکنواختتری در عرصههای مختلف مورد گزینش توزیع شدهاست، بهتحلیل مفصلتری احتیاج دارد؛ امّا آنچه که در اینجا میتوان دید ان است که هرچند سطح شرکت عمومی بالاست (۳/۸۲ از میان حداکثر ۵ عرصه فعالیت)، وضعیتی که در بررسی محفل های مطالعاتی دیدیم، در اینجا معکوس میشود، زیرا که شرکت کارگران به میزان ۱۰ درصد از دهقانان بیشتر است. شاید بتوان این نکته را بهعنوان نشانهئی از این امر تلقی کرد که به رغم کوشش رهبری در ارتقاء آگاهی سیاسی دهقانان بهسطحی که کارگران از آن برخوردارند، کارگران هنوز هم پیشروترین طبقه در جامعهء کوبا بهشمار میروند.
جدول (ه) تصمیمگیریهائی که کارگران و دهقانان کوبائی ایالات هاباناکمپو و هاباناسیوداد در آنها مشارکت کردهاند. سال ۱۹۷۶
توضیحات جدول: ۱. تدارک و اجرای مراحل مختلف جریان کار، براساس یک پروژه دولتی، کارگران بههمراهی سرپرستانشان –با دهقانان بههمراه پیشکسوتانشان، پروژه و طرح نهائی را تهیه میکنند. طرح فوق یک طرح سالانه است، امّا در فواصل ماهانه مورد بازبینی مجدد قرار می گیرد. ۲. منظور دورههای تحصیلی رسمی است که از طریق کارگران و دهقانان برگزار میشود تا اطمینان یابند که همکارانشان از حداقل تحصیلات ششم ابتدائی برخوردارند. ۳. کار تولیدی بدون مزدی که به صورت اضافهکاری انجام میدهند، و بهرغم خصلت داوطلبانه آن میباید برنامهریزی شود. ۴. بسیاری از مطالبی که در نشریه (Circulos de Estudio) مورد بحث قرار میگیرد، در انجمنهای عادی مربوط بهامور تولیدی نیز بهبحث گذاشته شده یا بهمرحله عمل درمیآید. ۵. مکانیسمی که از طریق آن دو کارگر یا دو مرکز کار با یکدیگر ارتباط مییابند و اساس آن دستیابی به نتایج بهتر در هدفهای تولید است. این رقابت، بهصورت رقابت ساده نیست. بلکه نوعی کمک متقابل به شمار میآید. 6. مسأله بیانظباطی در کار، تصمیمات بازدارنده، اجازه و غیره. ۷. صرفهجوئی در مواد خام و انرژی. ۸. بیانیهء همبستگی با جنبشهای بین المللی، سیاستهای دولتی و غیره. ۹. بهداشت محیط کار. و سلامتی کارگران و دهقانان. ۱۰. شامل تئاتر، موزیک، گروههای مطالعات تاریخی و غیره. ۱۱. بحث درباره کارهای انجام شده توسط مجریان در سطوح محلی. ۱۲. شامل: جنبشهای پیشتاز؛ نهضت سازندگی، و غیره.
شواهدی که از این سنجش رفتار سیاسی کارگران و دهقانانی که مورد مصاحبه قرار گرفتند فراهم آمد، بازگوی رسوخ عمیق ارزش ها و وظایفی است که بهگفتهء رهبران کوبائی، فرهنگ سیاسی نوین را توصیف میکند. علاوه بر آن، توسعه «مکانیسم تصمیم گیری» جزئی از نظام متوازن مشارکت تودههاست.
ظاهراً هر دو جریان در دستیابی بهنتیج مورد نظر بسیار موفق بوده است. مشروعیت آن به عنوان وسیلهئی برای ساختمان سوسیالیسم، مسأله جداگانهئی است. انچه رهبری انقلابی کوبا رسماً اعلام داشته این است که «مکانیسم تصمیمگیری» امکاناتی واقعی برای تولیدکنندگان مستقیم فراهم میآورد تا در نظارت بر جریان تولید مشارکت کنند. اگر واقعاً این طور باشد، میتوان گفت که در کوبا مناسبات اجتماعی تولید سوسیالیستی درحال ظهور است. کارگران کوبائی نه فقط میتوانند از طریق دولت که از طرف آنها عمل میکند صاحب وسائل تولید شوند، بلکه میتوانند مالکیت مستقیم ان را نیز از طریق «مکانیسم تصمیمگیری» که به آن دسترسی یافتهاند بهدست آورند و آمادگی سیاسیشان نیز امکان استفاده از آن را فراهم میآورد، اگر این جریانات حقیقتاً منعکس کنندهء وضعیت کنونی کوبا باشد، ارگانهای «قدرت خلق» آن شکلهای جنینی خالص دمکراسی خلق را تشکیل میدهد که درخور یک صورت بندی اقتصادی-اجتماعی سوسیالیستی است.
""اشارات متن:""
1. Georges Balandier, political Anthropology (Penguin Books, London, 1970) ۲. ( Osvaldo Dorticos Torrado)، گفت و گوئی در وزارت نیروهای مسلح انقلابی در ۱۴ ژوئن ۱۹۶۱ ۳. بنا بهاطلاعاتی که انتونیو خوزه هررآ در فوریه ۱۹۷۶ دربارهء رفراندمی که بهتصویب قانون اساسی سوسیالیستی کوبا انجامید جمعاوری کرده، سرح اولیه قانون اساسی با شرکت حدود ۶۲۰۰۰۰۰ نفر به بحث گذاشته شد که از بین آنها ۵۵۰۰۰۰۰ نفر بهنفع این طرح رأی دادند و ۱۶۰۰۰ نفر اصلاحاتی را دربارهء آن پیشنهاد کردند، که مورد پشتیبانی ۶۰۰۰۰۰ نفر قرار گرفت. ۴. اشکالاتی که درباره مائو وجود داشت در نتیجه وقایع زیر است: در ۵ آوریل ۱۹۷۶، حزب کمونیست کوبا در پاسخ حملهء نمایندهء چین در سازمان ملل متحد که کوبا را مسئول دخالت آفریقای جنوبی در آنگولا داسنت، «دار و دسته مائوئیست رهبری چین» را بهخاطر سیاست همبستگی آن با نهضتهای ضد انقلابی آنگولا، و دیکتاتورهای فاشیستی آمریکای لاتین مورد سرزنش قرار داد. این گفتار سرآغازی برای عیبجوئی از «انحرافات مائوئیستی» شد که در تاریخچه انقلاب سابقه نداشت؛ تا این موقع کوبائیها بهمسأله چین بهندرت اشاره میکردند و در هیچ موردی حملات متوجه مائو نبود. قبل از این که بررسی بهپایان برسد رهبر چین درگذشت، و در نتیجه گذشتهء انقلابی او اهمیت بیشتری یافت. از این رو، هنگام مصاحبه برای بعضی از دهقانان کاملاً مشخص نبود که او را دوست بشمارند یا دشمن و این که «گذشته انقلابی» او مهمتر است یا «مرحله اخیر او بهعنوان همپیمان امپریالیسم» (این کلماتی است که دهقانان کوبائی بهکار بردند).