در اطاق انتظار اعدامیها
نسخهٔ تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۳۳ توسط Samin.mohajerani (بحث | مشارکتها)
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
- جعفر پیشهوری - يادداشتهای زندان. تهران نشر پسیان. ۱۳۵۸، رقعی، ۱۵۰ ص
- جعفر پیشهوری را همه میشناسند. آدمی که زندگی سیاسی و اجتماعی خود را با حزب عدالت آغاز کرد. در پایهریزی نهضت کارگری ایران سهمی داشت. در جنبش جنگل فعال بود. در دورهٔ رضا خان بهزندان افتاد. پس از شهریور بیست، بار دیگر به صحنهٔ مبارزات سیاسی قدم گذاشت.در وقایع آذربایجان نقشی اساسی داشت و با سرکوب آذربایجان، بهپشت پردهٔ آهنین رفت و پس از چندی درگذشت. از چگونگی درگذشت او هم مانند درگذشت بسیاری کسان دیگر، خبری در دست نیست.
- نام پیشهوری همواره برانگیزانندهٔ بحث و شور و پرسش بوده است. غرض از این مختصر نه پاسخیابی این پرسشها بلکه فقط توجه دادن بهیکی از نوشتههای اوست. آنچه امروز با عنوان «یادداشتهای زندان» انتشار مییابد مجموعهٔ مقالاتی است که پیشهوری در روزنامهٔ آژیر (سالهای ۲۰ تا ۲۳) دربارهٔ یازده سال زندان خود نوشته است. در این نوشته با نویسندهئی بیگانه با تعصب و خشک اندیشی آشنا میشویم که با قلمی آکنده از انساندوستی و حساسیت تجربهٔ زندان خود را باز میگوید. بیشک این جنبه اد شخصیت و سیمای پیشهوری است که تا کنون بهدقت و بهخوبی شناخته نشده است.
- تا کنون هر بار سخت از زندانیان سیاسی دوران رضا خانی بهمیان میآمد همه کس بیدرنگ از «پنجاه و سه نفر» بزرگ علوی یاد میکرد. اکنون با انتشار «یادداشتهای زندان» پیشهوری ما مدرک دیگری بهدست میآوریم که نه تنها از هر لحاظ با آن دیگری قابل قیاس است، از بسیاری جهات نیز بر آن یک برتری دارد.
- پیشهوری را در ششم دیماه ۱۳۰۹ توقیف میکنند و پس از یک بازجوئی ساده بهزندان میاندازند و سالها بیآنکه در دادگاهی مورد محاکمه قرار گیرد و جرمی بر او ثابت شوددر زندان نگه میدارند. در این یادداشتها، هدف او بازگوئی داستان خود نیست. غرض او بازگوئی داستان «غمانگیز، وحشتناک ولی خواندنی» زندان قصر است. مینویسد: «ما در زندان یازده سال تمام دم چک واقع شده بودیم. اغلب بیدادگریها جلو چشم ما اجراء میگردید. ما در زندان مرکزی بهسر میبردیم. هرکس از بزرگ و کوچک آنجا میآمد.هر اتفاق سوئی که در خارج پیش میآمد. بهفوریت اثرش در آنجا پدیدار میگشت. اغلب قربانیها را برای تهیه مقدمات آنجا میآوردند. درواقع ما در اطاق انتظار اعدامیها منزل کرده بودیم. نصرتالدوله، تیمورتاش، فرخی، بختیاریها، ملاکین مازندران، خوانین چاه کوتاهی، اکراد، الوار، دستهجات و افراد احزاب سیاسی، همه از جلو ما دفیله داده رد میشدند.» (ص ۸).
- قسمتی از این یادداشتها نخست در روزنامهٔ داد و در قسمت دیگر آن در هفتهنامهٔ ناهید و بقیه در روزنامهٔ آژیر چاپ شده است. ظاهراً یادداشتهای چاپ شده در داد و ناهید، دوباره در آژیر بهچاپ رسیده است. (صفحات ۹۲ و بعد، صفحات ۷۴ و ۸۹ کتاب حاضر) امّا نویسنده از دو مقالهٔ دیگر «فرخی در زندان» و «سوگواری دکتر ارانی» هم صبحت میکند که اوّلی ظاهراً همانی است که در آغاز کتاب دیده میشود امّا از دومی نشانی در کتاب نیست. باشد تا ناشر، چاپ دوم کتاب را با حوصله و دقت بیشتر بهانجام رساند و نه تنها از تاریخ نخستین چاپ این خاطرات خواننده را مطلع کند بلکه با افزودن قسمت یا قسمتهای دیگر بهاین یادداشتها صورت کاملتری بدهد.