تا دنیا دنیاست: تفاوت بین نسخهها
Hoomanifest (بحث | مشارکتها) |
Hoomanifest (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۸: | سطر ۸: | ||
{{در حال ویرایش}} | {{در حال ویرایش}} | ||
+ | ==عنوان اصلی==تا دنیا دنیاست | ||
+ | |||
+ | در یکی از شهرهای عالم با مرتاض جوانی آشنا شدم که فن دزدیدن روح را به من آموخت. | ||
+ | میگفت: روح را مردم بهدرستی نمیشناسند و نمیدانند که آنهم از هر حیث شبیه سایر اعضای بدن است. مثل دست، مثل پا و مثل گوش... . همانطور که دست و پا را میتوان ورزش داد و قوی کرد، روح را هم میشود با تمرین نیرو بخشید و... ازین مهمتر همانطور که میتوان دست کسی را از بدنش جدا کرد، گرفتن روح او هم کار دشواری نیست. اما مردم، روح خود را بیشتر از هر چیز دوست دارند و آنرا چون گوهری گرانبها حفظ میکنند. بههمین دلیل است که بهدست آوردن روح مردم جز از راه دزدی میسر نیست و باز بههمین دلیل تا کسی میفهمد که روحش را دزدیدهاند، از شدن غصه دق میکند و میمیرد. بسیاری از ارواح را دستیاران خدا میربایند اما آدمیزادگان هم میتوانند روح یکدیگر را بدزدند و... | ||
+ | |||
+ | و بهمن شیوهی دزدیدن روح مردم را با چند دستور مختصر آموخت و منهم اندکی بعد بهکار پرداختم و تا امروز که دیگر توانایی بهکار بردن آن صنعت را ندارم چهار بار بهدزدی رفتم. | ||
[[رده:کتاب هفته]] | [[رده:کتاب هفته]] | ||
[[رده:کتاب هفته ۲۸]] | [[رده:کتاب هفته ۲۸]] | ||
[[رده:ایرج پزشکنیا]] | [[رده:ایرج پزشکنیا]] |
نسخهٔ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۴۵
برای رسیدگی به این متن عجلهای در کار نیست. |
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
==عنوان اصلی==تا دنیا دنیاست
در یکی از شهرهای عالم با مرتاض جوانی آشنا شدم که فن دزدیدن روح را به من آموخت. میگفت: روح را مردم بهدرستی نمیشناسند و نمیدانند که آنهم از هر حیث شبیه سایر اعضای بدن است. مثل دست، مثل پا و مثل گوش... . همانطور که دست و پا را میتوان ورزش داد و قوی کرد، روح را هم میشود با تمرین نیرو بخشید و... ازین مهمتر همانطور که میتوان دست کسی را از بدنش جدا کرد، گرفتن روح او هم کار دشواری نیست. اما مردم، روح خود را بیشتر از هر چیز دوست دارند و آنرا چون گوهری گرانبها حفظ میکنند. بههمین دلیل است که بهدست آوردن روح مردم جز از راه دزدی میسر نیست و باز بههمین دلیل تا کسی میفهمد که روحش را دزدیدهاند، از شدن غصه دق میکند و میمیرد. بسیاری از ارواح را دستیاران خدا میربایند اما آدمیزادگان هم میتوانند روح یکدیگر را بدزدند و...
و بهمن شیوهی دزدیدن روح مردم را با چند دستور مختصر آموخت و منهم اندکی بعد بهکار پرداختم و تا امروز که دیگر توانایی بهکار بردن آن صنعت را ندارم چهار بار بهدزدی رفتم.