میوههای ملال: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
سطر ۱۳: | سطر ۱۳: | ||
تو می گریزی و من در غبار رؤیاها | تو می گریزی و من در غبار رؤیاها | ||
+ | |||
هزار پنجره را بی شکوه می بندم | هزار پنجره را بی شکوه می بندم | ||
+ | |||
به باغ سبز نوید تو می سپارم خویش | به باغ سبز نوید تو می سپارم خویش | ||
+ | |||
هزار وسوسه را در ستوه می بندم | هزار وسوسه را در ستوه می بندم | ||
تو می گریزی و پیوند روزهای دراز | تو می گریزی و پیوند روزهای دراز | ||
+ | |||
مرا چو قافله ی سنگ و سرب می گذرد | مرا چو قافله ی سنگ و سرب می گذرد | ||
+ | |||
درنگ لحظه ی سنگین انتظار، چو کوه | درنگ لحظه ی سنگین انتظار، چو کوه | ||
+ | |||
به چشم خسته ی من پای درد می فشرد | به چشم خسته ی من پای درد می فشرد | ||
تو می گریزی چونان که آب از سرسنگ | تو می گریزی چونان که آب از سرسنگ | ||
+ | |||
ز سنگ لال نخیزد نه شکوه، نه فریاد | ز سنگ لال نخیزد نه شکوه، نه فریاد | ||
+ | |||
تو می گریزی چونان که از درخت نسیم | تو می گریزی چونان که از درخت نسیم | ||
+ | |||
درخت بسته نداند گریختن با باد | درخت بسته نداند گریختن با باد | ||
تو می گریزی و با من نمی گریزی، لیک | تو می گریزی و با من نمی گریزی، لیک | ||
+ | |||
غم گریز تو بال شکیب می شکند | غم گریز تو بال شکیب می شکند | ||
+ | |||
چو از نیامدنت بیم می کنم، با من | چو از نیامدنت بیم می کنم، با من | ||
+ | |||
نگاه سبز تو نقش فریب می شکند | نگاه سبز تو نقش فریب می شکند | ||
بیا که جلوه ی بیدار هرچه تنهائی است | بیا که جلوه ی بیدار هرچه تنهائی است | ||
+ | |||
به نوشخند گوارای مهر، خواب کنیم | به نوشخند گوارای مهر، خواب کنیم | ||
+ | |||
به روی تشنگی بیگناه لبهامان | به روی تشنگی بیگناه لبهامان | ||
+ | |||
هزار بوسه ی نشکفته را خراب کنیم | هزار بوسه ی نشکفته را خراب کنیم | ||
تو می گریزی اما - دریغ! - می ماند | تو می گریزی اما - دریغ! - می ماند | ||
+ | |||
خیال خسته ی شب ها و میوه های ملال | خیال خسته ی شب ها و میوه های ملال | ||
+ | |||
اگر درست بگویم، نمیتوانم باز | اگر درست بگویم، نمیتوانم باز | ||
+ | |||
به دست حوصله بسپارم آرزوی وصال. | به دست حوصله بسپارم آرزوی وصال. | ||
{{چپ چین}} | {{چپ چین}} | ||
آذرماه ۱۳۴۰ | آذرماه ۱۳۴۰ | ||
− | "رؤیا" | + | ""رؤیا"" |
{{پایان چپ چین}} | {{پایان چپ چین}} |
نسخهٔ ۲۷ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۱:۱۱
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
تو می گریزی و من در غبار رؤیاها
هزار پنجره را بی شکوه می بندم
به باغ سبز نوید تو می سپارم خویش
هزار وسوسه را در ستوه می بندم
تو می گریزی و پیوند روزهای دراز
مرا چو قافله ی سنگ و سرب می گذرد
درنگ لحظه ی سنگین انتظار، چو کوه
به چشم خسته ی من پای درد می فشرد
تو می گریزی چونان که آب از سرسنگ
ز سنگ لال نخیزد نه شکوه، نه فریاد
تو می گریزی چونان که از درخت نسیم
درخت بسته نداند گریختن با باد
تو می گریزی و با من نمی گریزی، لیک
غم گریز تو بال شکیب می شکند
چو از نیامدنت بیم می کنم، با من
نگاه سبز تو نقش فریب می شکند
بیا که جلوه ی بیدار هرچه تنهائی است
به نوشخند گوارای مهر، خواب کنیم
به روی تشنگی بیگناه لبهامان
هزار بوسه ی نشکفته را خراب کنیم
تو می گریزی اما - دریغ! - می ماند
خیال خسته ی شب ها و میوه های ملال
اگر درست بگویم، نمیتوانم باز
به دست حوصله بسپارم آرزوی وصال.
آذرماه ۱۳۴۰ ""رؤیا""