تاریخ و پراتیک اجتماعی: در پهنه‌ی مبارزات خلق‌ها: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴۸: سطر ۴۸:
  
 
::مراد از این کتاب درسی کوچک '''عمل تملک مجدد''' است. این تجدد تملک تاریخ ما نخستین گام است در جهت تجدید تملک بر خودمان، و این پیش شرطی است در جهت تجدید تملک برآیندهٔمان.»{{نشان|۳}}
 
::مراد از این کتاب درسی کوچک '''عمل تملک مجدد''' است. این تجدد تملک تاریخ ما نخستین گام است در جهت تجدید تملک بر خودمان، و این پیش شرطی است در جهت تجدید تملک برآیندهٔمان.»{{نشان|۳}}
 +
 +
بر همین روال، هنگامی که مبارزان اوکسیتان روایت رسمی تاریخ، یعنی تاریخ فرانسه مرکزیت یافته(= سانترالیزه)، را مردود می‌دانند، مبین این تصمیم است که باید بر گذشتهٔ خود تسلط یافت تا آن را از نو بررسی و هویت خود را به‌نحو مؤثری اثبات کرد.
 +
 +
در '''مجمع مونسکور''' (Motsegur)، در ژوئن '''۱۹۷۲'''، جوانان اوکسیتان چنین اعلام کردند:
 +
 +
::«ما تاریخ فرانسه، یعنی تاریخ فرآیند مرکزیت دادن فرانسه به‌دست‌لوئی چهاردهم و ناپلئون را فرا می‌گیریم. اما آنچه موردنظر ماست این است که تاریخ خلق‌هائی را از نو کشف کنیم که فرانسه را به‌وجود آورده‌اند. اینان شعر تروبادورها{{نشان|۴}}، نظام اداری شهرهای قرون وسطائی، تاریخ دهقانان کامیزار{{نشان|۵}} را که با '''لوئی چهاردهم''' می‌جنگیدند، قیام‌های موکاران '''لانگ دوکی''' را از ما پنهان می‌کنند... گذشته‌مان را از ما دزدیده‌اند، و امروز تاریخ‌مان را درست از آنجائی که قطع شده، از نو می‌آموزیم.»{{نشان|۶}}
 +
 +
با بالا گرفتن خواست‌های سیاسی '''برتون‌ها، اوکسیتانی‌ها، آلزاسین‌ها، کورسی‌ها'''{{نشان|۷}} بر محتوای '''مردمی''' میراث خاص خلق‌ها تأکید می‌شود، و بدین‌سان با برخورد غیرسیاسی و محافظه‌کارانه '''باردها''' '''و فلیبر‌ها'''{{نشان|۸}} که گویش ایالت '''پروانس''' (Provence) را زنده نگاه می‌داشتند قطع رابطه می‌شود. در طول سال '''۱۹۷۵''' این رویدادهای فرهنگی در فرانسه رخ داد: '''جبههٔ فرهنگی آلزاس'''، جنگ '''دهقانی ۱۵۲۵''' را جشن گرفت؛ گروه تئاتری اوکسیتان به‌نام '''لاکاریرا''' (La Carriera) نمایشی دربارهٔ اعتصاب معدنکاران '''سوئول''' (Cevenol) در قرن نوزدهم به‌نام '''تابو''' (Tabo که به‌زبان محلی یعنی «نگه‌اش درا.») اجرا کردند، گروه تئاتر اوکسیتانِ '''تولون''' (Toulon) سرلسر جنوب فرانسه را زیر پا گذاشت و نمایشی را دربارهٔ مبارزه مسلحانهٔ‌ئی که در کوه‌های آلپِ فرانسه علیه کودتای '''۱۸۵۱''' ناپلئون سوم به‌راه افتاده بود به‌روی صحنه آورد؛ برتون‌ها سیصدمین سال قیام '''سرخ کلاهان''' سال '''۱۶۷۵''' را جشن گرفتند ( همین نام این رویداد مبین فتح مجدد فرهنگی است، چون در کتب درسی فرانسوی، که بی‌هیچ تردیدی این واقعه را از نظر پلیس نوشته‌اند، '''به‌قیام مالیات تمبر''' معروف است). مبارزات امروزین با سرمایه‌داریِ تمرکز بخش فرانسه با مبارزات مردم قرون گذشته پیوند دارد.
 +
زیرا مبارزات اجتماعی [امروزین] از گذشته آب می‌خورد. حافظهٔ جنبش کارگری پر است از یاد‌آوری‌های اعتصاباتی که گاه میدان گاه ملی داشته‌اند ( مثلاً چون اعتصاب '''۱۹۳۶''')، اما موارد دیگر، چون علقهٔ محلی داشتند، درجاهای دیگر پاک از یاد‌ها رفته‌اند، گرچه همان محل هنوز مهر و نشان آن‌ها باقی است. اعتصاب بزرگ سال '''۱۹۳۵''' کارگران چرمساز فرانسه که '''میل'''ا(Millau جنوب فرانسه) در گرفت، به‌تجربهٔ جمعی (یامشترک) زحمتکشان فرانسه تعلق دارد. در داستان '''نقاب زیبای''' (Beau Masque) '''روژه وایان''' (Roger Vailland)، نهاد کارگری به‌نام '''کورو''' (Curnot) نماد قدرت بسیج‌گر حافظهٔ کارگران است، او یکی از فعالین اعتصاب '''۱۹۲۵''' کارخانهٔ نساجی دورهٔ کوچک '''بوگی''' (Bugey) از توابع بخش جنوبی''' ژورای''' (Jura) فرانسه، و (در این کتاب) سازمان دِه اعتصابات سال '''۱۹۵۱''' عیله شتابِ تولید و نتایج '''برنامهٔ مارشال''' بود.
  
  

نسخهٔ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۰

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۵ صفحه ۱۴۵

[گذشته مردود يا گذشتهٔ راه نجات/مردم کِبِک کانادا، بومیان استرالیا و اوکسیتان‌ها/ جنبش‌های ملی و مبارزات اجتماعی لنگر در گذشته دارند: بورژوازی و مردم/تله‌های گذشتهٔ اسطوره‌ئی: دقت علمی و گذشت‌ناپذیری سیاسی/«سال ۰۱» چون قطع و توقفی در زمان.]

در مبارزه با نظام موجود، این گرایش طبیعی در ما هست که گذشته و ستم‌ نامهٔ آن را دور بریزیم. «از گذشته لوح پاکی بسازید!» در انقلاب فرانسه مجسمه‌ها را می‌شکستند، زرادخانه‌ها ررا نابود می‌کردند، شجره‌نامچه‌ها و اسناد مالکیت فئودالی را به آتش می‌کشیدند. شعار انقلاب فرهنگی چین روبیدن «چهار کهنه» بود، یعنی اندیشه‌های کهنه، رسوم کهنه، فرهنگ کهنه، و عادات کهنه.

اما ردّ و نفی گذشته مانع از توسل به گذشته نیست. مردم برای آن که با روایت رسمی گذشته - یعنی گذشته‌ئی که آن را بنابر منافع «ساخت قدرت» مثله و تحریف و سانسور کرده‌اند – از در مخالفت درآیند روایت دیگری از آن به‌دست می‌دهند که با آمال‌شان همسازتر باشد و غنای راستین تاریخ آنان را منعکس کند.

این گرایش در جنبش‌های آزادیبخش اروپای مرکزی در سدهٔ نوزدهم بسیار آشکار بود. ملیّون هونگری، بوهمیا، صربی، رومانی متون قدیمی را منتشر می‌کردند، دربارهٔ تاریخ ملی‌شان کتاب می‌نوشتند، و افسانه‌های پریان و آثار هنری قرون وسطی را گرد‌آوری می‌کردند؛ یعنی، هر آن چیزی که ارزش گذشتهٔ آنان را برجستگی می‌بخشید و به مبارزهٔ آنان علیه سلطه‌ٔ ترک‌های عثمانی و امپراطوری اتریش یاری می‌کرد.

امروزه عزم‌ِ آزاد ساختن گذشته، استفاده از آن برای اظهار هویت ملّی، در همهٔ جنبش‌های رهائی‌بخش کشورهای جهان سوم به‌یک اندازه نیرومند است. حتی نام برخی از حکومت‌های جدید چون غنا ، مالی و غیره، سنت‌های قرون وسطائی آفریقا را که کلاً در دورهٔ استعمار فراموش شده‌ بود، یعنی زمانی که این کشورها را «ساحل طلا» و «سودان فرانسه» می‌نامیدند، از نو زنده می‌سازد. توپاماروهای (Tupamaro) انقلابی اوروگوئه نام آخرین فرمانروای اینکا (یعنی، توپاآمارو Tupa - Amaro) را که در قرن شانزدهم میلادی در مقابل (سربازان) اسپانیائی‌ها مقاومت کرد، برگزیدند و آن را عمومیت بخشیدند. بدین‌ سان مبارزات امروزی لنگرگاهی در گذشته دارد. برخورد انقلابیون ویتنامی و فلسطینی نیز همین‌ گونه است. واحدهای نظامی و ارتش مهاجم نام دلاوران شهیر و نبردهای گدشته ملّی را برخود دارند از آن جمله‌اند ترانگ هونگ دآئو (Tran Hung Dao) که در قرن سیزدهم مغولان را شکست داد، یا یارموک، فتح بزرگ اعراب بر بیزانس در قرن هفتم[۱].

بازتابی و فتح مجددِ گذشته، غالباً شکل واژگونی ارزش‌ها و نمادها را به‌خود می‌گیرد، و می‌تواند مایهٔ شماتت هم باشد. هنگامی که رزمندگان سرخ‌پوست جزیره آلکاتراز (Alcatraz) را (که سابقاً زندان خلیج سانفرانسیسکو بود) در سال ۱۹۷۰ اشغال کردند پرداخت مبلغ کِنائی ۲۴ دلار را پیشنهاد کردند - مبلغی را که سفیدپوستان در قرن هفدهم بابت اشغال جزیرهٔ مانهاتَن [نیویورک] به سرخ‌پوستان پرداختند.

حفظ اماکن تاریخی یکی از درخواست‌های مردم است - حق آنان بر [شناخت] گذشته خودشان جنبه‌ئی از تقاضای حق حیات امروزین آن‌هاست، چنان که یک سرخ‌پوست آن را چروکی (Cherokee)به‌شیوه خودش توضیح داد:


«هنگامی که مردم چروکی دوهزار سال پیش به درهٔ تنسی کوچیدند، در کنار رود کوچک تنسی اسکان گرفتند و خانه‌ها و دهکده‌های زیادی ساختند. قسمت اعظم جامعه چروکی از آنجا آغاز شد...
امروز دیگر چندان چیزی از آن خانه‌ها و دهکده‌های قدیمی چروکی با‌جای نمانده است. همهٔ آن‌ها یا ویران شده یا سیلاب آن‌ها را فراگرفته. تنها منطقه‌ئی که باقی‌ مانده ‌است و از تاریخ چروکی‌ها حمایت می‌کند، کنار [رود] تنسی است. اکنون این یخش هم دستخوش تهدید سیل است. دولت در آنجا دست اندرکار ساختن سدّ است.
درحالی که تمام بخش شرقی تنسی پر از دریاچه است چندان نیازی به‌این نیست که تاریخ مردمی را [با ایجاد سد] پاک نابود کنند... مردم چروکی را از سرزمین‌شان رانده و چون گله به سرزمین‌های بیگانه برده‌اند و هویت‌شان دستخوش تجاوز شده است. اکنون، دولت [آمریکا] دارد سنگ تمام می‌گذارد، می‌گوید که این سرخ‌پوستان حقی بر مکانی ندارند که بیایند به نوادگان خود بگویند: «این جائی است که [روزی] دهکده‌های بزرگ ما در آن بود. این جائی است که فرهنگ ما آغاز شد. این همان‌جائی است که سفیدپوستان ملتی را قتل عام می‌کنند.»[۲]


تاکید بر گذشته برای بومیان استرالیا نیز به‌مثابهٔ اعتراض به‌علیه تسلط سفیدپوستان و نابودی‌شان حائز اهمیت است. بومیان کتاب‌های تاریخ استرالیائی را متهم می‌کنند که آنان را نادیده می‌گیرند و یادآور می‌شوند که آنان از زمان‌های بسیار دور ده‌ها هزار سال، ساکن آن سرزمین بوده‌اند، آنان بر آنند که شیوهٔ زندگی غیر کشاورزی سنتی آنان چیز «بدوی» نیست، چرا که براساس کاملاً دقیقی در جهت تامین تعادل محیط زیست و تراکم جمعیت و تا حدّی بر ماهیگیری و شکار و کنترل زاد و ولد و نیز کنترل بهداشت بنا شده است. تهاجم سفیدپوستان امراضی به‌همراه آورده است که آنان را مورد تهاجم قرار داده است و آنان را به بهانهٔ تبدیل [آنان به انسان‌های متمدن] به قرارگاه‌ها می‌فرستند. تاکید مجددِ این گذشته کهن با بیداری سیاسی همراه است.

سان ملکه انگلستان که در سال ۱۹۷۰ با شعار توهین‌آمیز «به‌مناسبت دویستمین سالگردورود کاپیتن کوک به استرالیا» در آنجا برگزار شد، از طرف تظاهرکنندگان که پرچم‌هائی با نوار سیاه همراه با نام قبایل که سفیدپوستان نابودشان کرده بودند، مورد حمله قرار گرفت. [به‌همین مناسبت] در شهر کانبرا (Canberra) در چادری در مقابل مجلس یک «سفارت بومیان» [استرالیائی] افتتاح شد.

در کِبِک کانادا نیز یکی از نکات ضروری حرکت مبارزات مردم تجدید نظر در تاریخ رسمی است:

«نخبگان ما، داستان‌های زیادی را درباره گذشته ما گفته‌اند. آنان هرگز مقام گذشتهٔ ما را در تاریخ نیافته‌اند. آن داستان‌هائی را که دربارهٔ گذشتهٔ نقل کرده‌اند، برای آن اختراع کرده‌اند تا ما مردم کِبِک را در خارج از مسیر اصلی تاریخ نگهدارند. نخبگانی که پس از شکست قیام ۳۸ ـ۱۸۳۷ با استعمارگران انگلیسی همکاری داشتند، همانند نخبگان مردم دیگر مستعمارت بودند. اینان به‌جای آن که برای رهائی کبک از چنگ استعمارگران مبارزه کنند، بر گذشتهٔ «تاریخی» ما انگشت گذاشتند تا از واقعیت عصر کنونی بگریزند. پیروزی‌های چامپلین (Champlain)، مادلنِ وِرشِر، شهدای مقدس کانادا را شکوه و جلال بخشیدند.
نسل‌های متعددی از کانادائی‌ها با یک ناسیونالیسم پسقراول مسموم شدند، یعنی ناسیونالیسمی که ما را مردمانی برگزیده وصف می‌کند که رسالت داریم که دین کاتولیک را در سراسر قاره امریکا رواج دهیم...
ما مردم، کبک، تحت ستم استعماریم. ما مردمانی دربندیم. برای تغییر وضع‌مان باید نخست آن را بفهمیم. برای فهم آن باید آن نیروهای تاریخی را که موجد چنین وضعی بودند تحلیل کنیم.
مراد از این کتاب درسی کوچک عمل تملک مجدد است. این تجدد تملک تاریخ ما نخستین گام است در جهت تجدید تملک بر خودمان، و این پیش شرطی است در جهت تجدید تملک برآیندهٔمان.»[۳]

بر همین روال، هنگامی که مبارزان اوکسیتان روایت رسمی تاریخ، یعنی تاریخ فرانسه مرکزیت یافته(= سانترالیزه)، را مردود می‌دانند، مبین این تصمیم است که باید بر گذشتهٔ خود تسلط یافت تا آن را از نو بررسی و هویت خود را به‌نحو مؤثری اثبات کرد.

در مجمع مونسکور (Motsegur)، در ژوئن ۱۹۷۲، جوانان اوکسیتان چنین اعلام کردند:

«ما تاریخ فرانسه، یعنی تاریخ فرآیند مرکزیت دادن فرانسه به‌دست‌لوئی چهاردهم و ناپلئون را فرا می‌گیریم. اما آنچه موردنظر ماست این است که تاریخ خلق‌هائی را از نو کشف کنیم که فرانسه را به‌وجود آورده‌اند. اینان شعر تروبادورها[۴]، نظام اداری شهرهای قرون وسطائی، تاریخ دهقانان کامیزار[۵] را که با لوئی چهاردهم می‌جنگیدند، قیام‌های موکاران لانگ دوکی را از ما پنهان می‌کنند... گذشته‌مان را از ما دزدیده‌اند، و امروز تاریخ‌مان را درست از آنجائی که قطع شده، از نو می‌آموزیم.»[۶]

با بالا گرفتن خواست‌های سیاسی برتون‌ها، اوکسیتانی‌ها، آلزاسین‌ها، کورسی‌ها[۷] بر محتوای مردمی میراث خاص خلق‌ها تأکید می‌شود، و بدین‌سان با برخورد غیرسیاسی و محافظه‌کارانه باردها و فلیبر‌ها[۸] که گویش ایالت پروانس (Provence) را زنده نگاه می‌داشتند قطع رابطه می‌شود. در طول سال ۱۹۷۵ این رویدادهای فرهنگی در فرانسه رخ داد: جبههٔ فرهنگی آلزاس، جنگ دهقانی ۱۵۲۵ را جشن گرفت؛ گروه تئاتری اوکسیتان به‌نام لاکاریرا (La Carriera) نمایشی دربارهٔ اعتصاب معدنکاران سوئول (Cevenol) در قرن نوزدهم به‌نام تابو (Tabo که به‌زبان محلی یعنی «نگه‌اش درا.») اجرا کردند، گروه تئاتر اوکسیتانِ تولون (Toulon) سرلسر جنوب فرانسه را زیر پا گذاشت و نمایشی را دربارهٔ مبارزه مسلحانهٔ‌ئی که در کوه‌های آلپِ فرانسه علیه کودتای ۱۸۵۱ ناپلئون سوم به‌راه افتاده بود به‌روی صحنه آورد؛ برتون‌ها سیصدمین سال قیام سرخ کلاهان سال ۱۶۷۵ را جشن گرفتند ( همین نام این رویداد مبین فتح مجدد فرهنگی است، چون در کتب درسی فرانسوی، که بی‌هیچ تردیدی این واقعه را از نظر پلیس نوشته‌اند، به‌قیام مالیات تمبر معروف است). مبارزات امروزین با سرمایه‌داریِ تمرکز بخش فرانسه با مبارزات مردم قرون گذشته پیوند دارد. زیرا مبارزات اجتماعی [امروزین] از گذشته آب می‌خورد. حافظهٔ جنبش کارگری پر است از یاد‌آوری‌های اعتصاباتی که گاه میدان گاه ملی داشته‌اند ( مثلاً چون اعتصاب ۱۹۳۶)، اما موارد دیگر، چون علقهٔ محلی داشتند، درجاهای دیگر پاک از یاد‌ها رفته‌اند، گرچه همان محل هنوز مهر و نشان آن‌ها باقی است. اعتصاب بزرگ سال ۱۹۳۵ کارگران چرمساز فرانسه که میلا(Millau جنوب فرانسه) در گرفت، به‌تجربهٔ جمعی (یامشترک) زحمتکشان فرانسه تعلق دارد. در داستان نقاب زیبای (Beau Masque) روژه وایان (Roger Vailland)، نهاد کارگری به‌نام کورو (Curnot) نماد قدرت بسیج‌گر حافظهٔ کارگران است، او یکی از فعالین اعتصاب ۱۹۲۵ کارخانهٔ نساجی دورهٔ کوچک بوگی (Bugey) از توابع بخش جنوبی ژورای (Jura) فرانسه، و (در این کتاب) سازمان دِه اعتصابات سال ۱۹۵۱ عیله شتابِ تولید و نتایج برنامهٔ مارشال بود.