بیانیه هیئت اجرائی جمعیت حقوقدانان ایران: تفاوت بین نسخهها
Mahsaoutlet (بحث | مشارکتها) |
Mahsaoutlet (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲۹: | سطر ۲۹: | ||
قسمت اول: | قسمت اول: | ||
− | مخالف کردن با استرداد افرادی نظیر محمدرضا پهلوی جلوگیری بارز از احقاق حق می باشد. به طور مسقتیم با اعلامیه جهانی حقوق بشر، با منشور ملل متحد، با اصولی که به وسیله تاسیسات مختلف بین المللی، به وسیله دادگاه نورمبرگ و قطعنامه های سازمان ملل متحد وضع شده است مخالفت دارد. | + | مخالف کردن با استرداد افرادی نظیر محمدرضا پهلوی جلوگیری بارز از احقاق حق می باشد. به طور مسقتیم با اعلامیه جهانی حقوق بشر، با منشور ملل متحد، با اصولی که به وسیله تاسیسات مختلف بین المللی، به وسیله دادگاه نورمبرگ و قطعنامه های سازمان ملل متحد وضع شده است مخالفت دارد.زیرا بر طبق متون فوق و دکترین و رویه قضائی مسلم است که استرداد اشخاصی که مرتکب ( جنایات علیه بشریت) شده اند بایستی برای کلیه دول حتی بدون وجود قرارداد استرداد الزامی شناخته شود. |
+ | اینک پاره ئی از مستنداتی که الزامی بودن استرداد جنایتکارانی نظیر دیکتاتور فراری ایران را مدلل می نماید در زیر ذکر می شود. | ||
+ | |||
+ | 1- اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 در بند 2 از ماده 14، به عنوان یکی از آمال خلق ها و ملل جهان خواستار آن شده است که حق پناهندگی در مورد اشخاصی که به علت ارتکاب جنایت موضوع حقوق عمومی تحت تعقیب هستند اعمال نگردد. محمدرضا پهلوی نمی تواند مدعی سیاسی بودن جنایاتش شود. قتل و شکنجه ده ها هزار بی گناه را نمی توان جنایت عقیدتی ( جرم سیاسی) نامید و باید از پناه دادن به جنایتکار حقوق عمومی که مسئول کشتار دسته جمعی است خودداری شود. | ||
+ | |||
+ | رویه های قضائی کشورها خصوصیات جرائم سیاسی را مشخص کرده اند یک نمونه آن که اخیرا مورد حکم قرار گرفته در دعوای استرداد پیرنو به وسیله دولت ایتالیا از حکومت فرانسه است. شعبه جزائی دادگاه استیناف پاریس در این خصوص استدلال کرده است که اعمالی از قبیل شکنجه بدنی، روحی، توقیف غیرقانونی و قتل یک فرد بی گناه را نمی توان دارای انگیزه سیاسی دانست. در ممالک متحده آمریکا هم در قوانین مربوط به مهاجرت پیش بینی شده است که جنایتکاران نمی توانند از قوانین مربوط به مهاجرت استفاده کنند. | ||
+ | |||
+ | 2- منشور ملل متحد در بند 3 از ماده 1 هدف ملل متحد را « تحقق بخشیدن به همکاری بین المللی به وسیله ترویج و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی» می داند. | ||
+ | تردیدی نیست که تامین مصونیت از مجازات برای دیکتاتورها و اعطائ حق پناهندگی به آن ها درست مخالف این هدف است. | ||
+ | |||
+ | 3- کنوانسیون عدم شمول مرور زمان درباره جنایات جنگ و جنایات علیه بشریت که در تاریخ 26 نوامبر 1968 به تصویت مجمع عمومی سازمان ملل رسیده است در ماده 3 مقرر می دارد |
نسخهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۵
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
جناب آقای دبیرکل سازمان مللل متحد آقایان اعضائ کمیسیون سازمانهای غیردولتی سازمان ملل متحد اطلاع دارید که دولت ایالات متحده امریکا محمدرضا پهلوی دیکتاتور دست نشانده خود را که پناه داده بود بر اثر فشار افکار عمومی روانه پاناما کرده است.
پناه دادن به این دیکتاتور- کسی که از برابر ملت ایران که خواهان محاکمه او است فرار کرده است و مقاومت در برابر درخواست استرداد که به وسیله دولت جمهوری اسلامی ایران به عمل آمده است باعث بروز بحرانی در روابط دو کشور ایران و ایالات متحده شده است و این بحران هر روز ابعاد وسیع تری پیدا می کند.
هر چند که دولت آمریکا برای رهائی از این بحران محمدرضا پهلوی را از سرزمین اصلی خود دور و به سرزمین دیگری گسیل داشته است ولی با توجه به واقعیت روابط دولت ایالات محده و حکومت پاناما و با توجه به اینکه دولت امریکا در پاناما نیروی نظامی مقیم دارد و این که این سرزمین تحت سلطه همه جانبه امپریالیسم امریکا می باشد و با توجه به حمایتی که دولت امریکا به طور مستمر و علنی از محمدرضا پهلوی می نماید به نظر ما مخالفت با استرداد او اعم از این که دولت آمریکا راسا و مستقیما انجام دهد یا این که دولت دیگری را وادار به این مخالفت کند موجبی است برای ادامه بحران و نه تنها بحران بین دو کشور را ادامه می دهد بلکه این مخالفت با استردادبه معنای تشدید نابرابری در روابط کشورهای پرقدرت و کشورهای تحت ستم و در نتیجه به معنای تشدید تزلزل قوعد بین المللی و به خطر انداختن صلح جهانی است. چه چیزی باعث شده است که دولت ایالات متحده آمریکا و دولت های تحت نفوذ یا همراه از مسترد نمودن این شخص خودداری کنند؟ آیا آن ها معتقد هستند که محمدرضا پهلوی یک پناهنده سیاسی است یا به عنوان حمایت از حقوق بشر از استرداد او خودداری می کنند؟ ما در این نامه می خواهیم موضوع را برای شما روشن کنیم و به استناد مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل و به استناد رویه هائی که در حقوق بین المللی ایجاد شده و اینک در سراسر جهان منبع است ثابت کنیم که محمدرضا پهلوی نه یک پناهنده سیاسی و نه یک پادشاه غیر مسئول خلع شده بلکه یک جنایتکار غیرسیاسی ( جنایتکار عادی) است که مرتکب جرائم فوق العاده سنگینی شده است. باید در محلی که مرتکب این جرائم شده است و در یک دادگاه ملی محاکمه گردد. محمدرضا پهلوی که در 28 مرداد 1332 شمسی ( اوت 1953 میلادی) با کمک سیا در ایران به عنوان یک دیکتاتور مستقر گردیده فرزند رضاخان می باشد که این شخص هم در 1299 شمسی ( 1920 میلادی) به کمک امپریالیسم انگلستان و به منظور سرکوب کردن مردم ایران بر علیه حکومت مشروطه قیام کرده بود.
محمدرضا پهلوی در 1332 یکی از خشن ترین دیکتاتوری ها را در ایران مستقر و از آن تاریخ تا روز 26 دی ماه 1357 ( 17 دسامبر 1978) به طور مداوم تحت نظارت و حمایت دولت ایالات متحده حکومت می کرده است، پس از بیست و پنج سال تاراج اموال عمومی و ده ها هزار قتل و شکنجه روز 26 دی ماه ( 17 دسامبر) بر اثر اوج گرفتن مبارزات انقلابی مردم ایران برای آنکه در یک دادگاه ملی محاکمه نشود در حالی که میلیاردها دلار دارائی های ملت ایران را برده بود فرار کرد و به وان تیو، کاتوکی، لون نول، سوموزا... و دیکتاتورهای دیگری محلق شده است که مثل او مرتکب جنایات عظیم شده اند و همان کشوری که ادعای دفاع از حقوق بشر را دارد او و همکاران او را در آغوش گرفته و از او حمایت می کند و در مقابل خواست های ملت ایران از مسترد کردن او خودداری می کند و برای آن که در برابر تقاضای استرداد جواب صریح ندهد او را از نقطه ئی به نقطه دیگر نقل مکان می دهد.
آیا خودداری از مسترد نمودن افرادی از قبیل محمدرضا پهلوی که مرتکب جنایاتی علیه بشریت شده اند می تواند موجه باشد؟
آیا اتهامات محمدرضا پهلوی چیست و او می تواند مدعی شود که یک مجرم سیاسی است و تقاضای پناهندگی سیاسی کند؟
برای جواب دادن به این دو سئوال و در نتیجه توجیه لزوم استدلال محمدرضا پهلوی در دو قسمت جداگانه سخن می گوئیم و از این که اهمیت مطلب ما را وادار نموده است که اندکی مفصل بنویسیم عذر می خواهیم.
قسمت اول:
مخالف کردن با استرداد افرادی نظیر محمدرضا پهلوی جلوگیری بارز از احقاق حق می باشد. به طور مسقتیم با اعلامیه جهانی حقوق بشر، با منشور ملل متحد، با اصولی که به وسیله تاسیسات مختلف بین المللی، به وسیله دادگاه نورمبرگ و قطعنامه های سازمان ملل متحد وضع شده است مخالفت دارد.زیرا بر طبق متون فوق و دکترین و رویه قضائی مسلم است که استرداد اشخاصی که مرتکب ( جنایات علیه بشریت) شده اند بایستی برای کلیه دول حتی بدون وجود قرارداد استرداد الزامی شناخته شود. اینک پاره ئی از مستنداتی که الزامی بودن استرداد جنایتکارانی نظیر دیکتاتور فراری ایران را مدلل می نماید در زیر ذکر می شود.
1- اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 در بند 2 از ماده 14، به عنوان یکی از آمال خلق ها و ملل جهان خواستار آن شده است که حق پناهندگی در مورد اشخاصی که به علت ارتکاب جنایت موضوع حقوق عمومی تحت تعقیب هستند اعمال نگردد. محمدرضا پهلوی نمی تواند مدعی سیاسی بودن جنایاتش شود. قتل و شکنجه ده ها هزار بی گناه را نمی توان جنایت عقیدتی ( جرم سیاسی) نامید و باید از پناه دادن به جنایتکار حقوق عمومی که مسئول کشتار دسته جمعی است خودداری شود.
رویه های قضائی کشورها خصوصیات جرائم سیاسی را مشخص کرده اند یک نمونه آن که اخیرا مورد حکم قرار گرفته در دعوای استرداد پیرنو به وسیله دولت ایتالیا از حکومت فرانسه است. شعبه جزائی دادگاه استیناف پاریس در این خصوص استدلال کرده است که اعمالی از قبیل شکنجه بدنی، روحی، توقیف غیرقانونی و قتل یک فرد بی گناه را نمی توان دارای انگیزه سیاسی دانست. در ممالک متحده آمریکا هم در قوانین مربوط به مهاجرت پیش بینی شده است که جنایتکاران نمی توانند از قوانین مربوط به مهاجرت استفاده کنند.
2- منشور ملل متحد در بند 3 از ماده 1 هدف ملل متحد را « تحقق بخشیدن به همکاری بین المللی به وسیله ترویج و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی» می داند. تردیدی نیست که تامین مصونیت از مجازات برای دیکتاتورها و اعطائ حق پناهندگی به آن ها درست مخالف این هدف است.
3- کنوانسیون عدم شمول مرور زمان درباره جنایات جنگ و جنایات علیه بشریت که در تاریخ 26 نوامبر 1968 به تصویت مجمع عمومی سازمان ملل رسیده است در ماده 3 مقرر می دارد