کتاب کوچه ۲: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷۷: | سطر ۷۷: | ||
وگاو پیرزن را ورداشت و پرید، رفت و رفت و رفت، تا رسید به یه خونهئی که توش عروسی بود. داد زد: | وگاو پیرزن را ورداشت و پرید، رفت و رفت و رفت، تا رسید به یه خونهئی که توش عروسی بود. داد زد: | ||
+ | ::«'''-میرم مسجد نماز کنم''' | ||
+ | |||
+ | ::'''پیش خدا نیاز کنم''' | ||
+ | |||
+ | ::'''عقدهی دل رو واز کنم.''' | ||
+ | |||
+ | ::'''گابمو به هیچ کس ندینا! »''' | ||
+ | |||
+ | اینو گفت و رفت.وقتی برگشت، گاوهرو کشته بودن و خورده بودن. گنجیشکه هم که اینو فهمید، دور و ور عروس پرید و گفت: | ||
+ | |||
+ | ::'''«-این ور عروست میجکم''' | ||
+ | |||
+ | ::'''اون ور عروست میجکم''' | ||
+ | |||
+ | ::'''عروستونو ور میجکم!»''' | ||
+ | |||
+ | اینو گفت و عروسو ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت، تا رسید به خونهٔ حاکم و به حاکم گفت: | ||
+ | |||
+ | ::«'''-میرم مسجد نماز کنم''' | ||
+ | |||
+ | ::'''پیش خدا نیاز کنم''' | ||
+ | |||
+ | ::'''عقدهی دل رو واز کنم.''' | ||
+ | |||
+ | ::'''خارم سوخت''' | ||
+ | |||
+ | ::'''تنورم شیکست''' | ||
+ | |||
+ | ::'''گابمو خوردن،''' | ||
+ | |||
+ | ::'''عروسو به هیچ کس ندیها!»''' | ||
+ | |||
+ | حاکم از عروس خوشش اومد و فرستادش به اندرون وقتی آگنجیشکه برگشت و از قضیه خبردار شد، رفت نشست لب بون. | ||
+ | حاکم بهاش گفت: | ||
+ | |||
+ | ::«'''-گنجیشگک آشیمشی!{{نشان|۳}}''' | ||
+ | |||
+ | ::'''لب بون ما، مشی.{{نشان|۴}}''' | ||
+ | |||
+ | ::'''بارون میاد، تر میشی''' | ||
+ | |||
+ | ::'''برف میاد، گندله میشی{{نشان|۵}}''' | ||
+ | |||
+ | ::'''میافتی تو حوض نقاشی! »''' | ||
+ | |||
+ | گنجیشکه که اینو شنید، خسته و عاصی رفت به ناقاره خونه، شروع کرد به ناقاره زدن و خوندن که: | ||
+ | |||
+ | ::'''«-دیمبول و دیمبول ناقاره''' | ||
+ | |||
+ | ::'''حاکم عرضه نداره!''' | ||
+ | |||
+ | ::'''دیمبول و دیمبول ناقاره''' | ||
+ | |||
+ | ::'''حاکم عرضه نداره! »''' | ||
+ | |||
+ | خوند و خوند و خوند، تا خسته شد و پر زد و تو آسمون آبی، مث ستارهئی گم شد... | ||
+ | |||
+ | {{چپچین}} | ||
+ | به روایت: حسن حاتمی | ||
+ | {{پایان چپچین}} | ||
نسخهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۴
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
۲
متلها:
- متل آذربایجانی: گنجشگک آشیمشی
یه گنجشک تو صحرا داشت دونه جمع میکرد، یه خار رفت تو پاش.
آگنجشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه دکان نونوائی، خر را داد به نونوا و بهاش گفت:
- «-میرم مسجد نماز کنم
- پیش خدا نیاز کنم
- عقدهی دل رو واز کنم،
- خارمو به هیچ کس ندیها! »
و رفت به مسجد. وقتی که برگشت، نونوا گفت:
- «-خارت افتاد تو تنور، سوخت»
گنجشکه دور و ور تنور پرید و گفت:
- «-این ور تنورت میجکم[۱]
- اون ور تنرت میجکم
- تنور نونت ور میجکم[۲]!
وتنور نونوا را ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت تا رسید به یه پیرزن که داشت گاوشو میدوشید. تنوره رو به پیرزن سپرد و گفت:
- «میرم مسجد نماز کنم
- پیش خدا نیاز کنم
- عقدهی دل رو واز کنم،
- تنورو به هیچ کس ندیها!»
پیرزن تنورو قایم کرد و وقتی گنجیشکه برگشت، بهاش گفت:
- «-پام خورد به تنور، تنور شیکست! »
گنجیشکه دور و ور پیرهزن پرید و گفت:
- «-این ور گابت میجکم
- اون ور گابت میجکم
- گاب تورو ور میجکم!»
وگاو پیرزن را ورداشت و پرید، رفت و رفت و رفت، تا رسید به یه خونهئی که توش عروسی بود. داد زد:
- «-میرم مسجد نماز کنم
- پیش خدا نیاز کنم
- عقدهی دل رو واز کنم.
- گابمو به هیچ کس ندینا! »
اینو گفت و رفت.وقتی برگشت، گاوهرو کشته بودن و خورده بودن. گنجیشکه هم که اینو فهمید، دور و ور عروس پرید و گفت:
- «-این ور عروست میجکم
- اون ور عروست میجکم
- عروستونو ور میجکم!»
اینو گفت و عروسو ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت، تا رسید به خونهٔ حاکم و به حاکم گفت:
- «-میرم مسجد نماز کنم
- پیش خدا نیاز کنم
- عقدهی دل رو واز کنم.
- خارم سوخت
- تنورم شیکست
- گابمو خوردن،
- عروسو به هیچ کس ندیها!»
حاکم از عروس خوشش اومد و فرستادش به اندرون وقتی آگنجیشکه برگشت و از قضیه خبردار شد، رفت نشست لب بون. حاکم بهاش گفت:
- «-گنجیشگک آشیمشی![۳]
- لب بون ما، مشی.[۴]
- بارون میاد، تر میشی
- برف میاد، گندله میشی[۵]
- میافتی تو حوض نقاشی! »
گنجیشکه که اینو شنید، خسته و عاصی رفت به ناقاره خونه، شروع کرد به ناقاره زدن و خوندن که:
- «-دیمبول و دیمبول ناقاره
- حاکم عرضه نداره!
- دیمبول و دیمبول ناقاره
- حاکم عرضه نداره! »
خوند و خوند و خوند، تا خسته شد و پر زد و تو آسمون آبی، مث ستارهئی گم شد...
به روایت: حسن حاتمی
زبان کوچه:
- فرهنگ لغات و اصطلاحات عامیانه(۲-آب)
- ضربالمثلهای مربوط به: آب
بازیهای محلی:
- مقدمهئی بر بازیهای محلی:
- ۱-پشنگ انداختن
- ۲-ترانه خوانی
- طریقهٔ یارگیری در شیراز
ترانهها:
- واسونکها:
- دو ترانهٔ خواستگاری
- دو روایت از ترانهٔ تو که ماه بلند در هوائی
- ۱-روایت تهرانی
- ۲-روایت آذربایجانی
معماها
- ۸ معمای منظوم
دو بیتیها:
- نیاز و عشق
تنهائی
گنجشگک آشی ماشی
متل کازرونی
یه گنجشک تو صحرا داشت دونه جمع میکرد، یهخا رفت تو پاش. آ گنجیشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به دکان نونوایی، خار را داد به نونوا و بهاش گفت:
«-میرم مسجد نماز کنم پیش خدا نیاز کنم عقدهی دل رو وازکنم، خارمو به هیچ کس ندیها!»
و رفت به مسجد. وقتی برگشت، نونوا گفت: «- خارت افتاد تو تنور، سوخت»