شعرهای کودکان: تفاوت بین نسخهها
جز |
|||
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
کتی کردملی | کتی کردملی | ||
− | + | {{کوچک}} | |
۹ ساله | ۹ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
سطر ۳۸: | سطر ۳۹: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
شارون دومون | شارون دومون | ||
− | + | {{کوچک}} | |
۱۰ ساله | ۱۰ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
سطر ۶۰: | سطر ۶۲: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
شانون مک دونالد | شانون مک دونالد | ||
− | + | {{کوچک}} | |
۷ ساله | ۷ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
سطر ۸۱: | سطر ۸۴: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
شلی نمت | شلی نمت | ||
− | + | {{کوچک}} | |
۱۰ ساله | ۱۰ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
سطر ۹۵: | سطر ۹۹: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
جانت نوت | جانت نوت | ||
− | + | {{کوچک}} | |
۱۱ ساله | ۱۱ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
سطر ۱۳۶: | سطر ۱۴۱: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
نوال احمد | نوال احمد | ||
− | + | {{کوچک}} | |
۸ ساله | ۸ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
− | |||
===سرزمین=== | ===سرزمین=== | ||
سطر ۱۵۳: | سطر ۱۵۸: | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
مصطفی حسین | مصطفی حسین | ||
+ | {{کوچک}} | ||
+ | ۱۱ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | {{پایان چپچین}} | ||
− | + | ===پرچم=== | |
+ | |||
+ | سیاه، برای غم... | ||
+ | |||
+ | سرخ، برای خشم... | ||
+ | |||
+ | سبز، برای سرزمین. | ||
+ | |||
+ | {{چپچین}} | ||
+ | سعده رضوان | ||
+ | {{کوچک}} | ||
+ | ۶ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | {{پایان چپچین}} | ||
+ | |||
+ | ===حیوان بزرگ سیاه=== | ||
+ | |||
+ | این یک گور است، مَردِ مُرده را دیروز بهخاک سپردند. | ||
+ | |||
+ | از این جاده اتوبوسی گذشت. | ||
+ | |||
+ | وقتی هواپیماهای اسرائیل آمدند ما در خانه بودیم، | ||
+ | |||
+ | پنجره منفجر شد. پدر ما را از اتاق بیرون کشید. | ||
+ | |||
+ | ما، در پناهگاه پنهان شدیم. خانه ویران شد. | ||
+ | |||
+ | من به خانه رفتم تا کفشهایم بپوشم امّا پیدایشان نکردم. | ||
+ | |||
+ | بیهدف سرگردان بودیم. لباسی نداشتیم. | ||
+ | |||
+ | از کوه بالا رفتیم و در غار پنهان شدیم. همه غمگین بودند. | ||
+ | |||
+ | مردی پیش ما آمد و گفت: بالای کوه حیوان درندهای هست. | ||
+ | |||
+ | مادرم خواهر کوچکم را بغل کرد و پدرم مرا و برادرم را... | ||
+ | |||
+ | حیوان ما را تعقیب میکرد. | ||
+ | |||
+ | حیوان بزرگ سیاهی بود... در این موقع یک فدائی رسید | ||
+ | |||
+ | و تیر انداخت. حیوان فرار کرد. | ||
+ | |||
+ | {{چپچین}} | ||
+ | زهیر محمود | ||
+ | {{کوچک}} | ||
+ | ۶ ساله | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | |||
+ | |||
+ | '''برگردان پوران صلح کل''' | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
نسخهٔ ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۲
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
۵ شعر از کانادا
شعر برای آدمیزاد است
شعرها برای آدمیزادند، دور یا نزدیک
از بزهای کوهی یا آهوها سخن میگویند.
شعرها با هم متفاوتند؛ هیچ یک بهدیگری شبیه نیست.
بعضی از پر سخن میگویند بعضی از پرواز بادبادک
امّا شعر من دیگرگونه است، نه بهخاطر اسمش
به خاطر خودم که آن را سرودهام.
کتی کردملی ۹ ساله
درخت پیر
درخت پیر از باد فروافتاده
امّا همچنان سربلند است.
شارون دومون ۱۰ ساله
خورشید
خورشید، درخشان است
هر روز درخشان است
امّا گاهی
سرما از راه میرسد
و خورشید را میپوشاند.
و گًلها میشکوفند
شانون مک دونالد ۷ ساله
باز خواهند گشت
وقتی نگاه میکنم میبینمشان
طوقیها در آسمان
بهسوی جنوب پر میکشند
جائی که هوا گرم است.
امّا بازخواهند گشت
آری!
شلی نمت ۱۰ ساله
خداحافظ
هنگامی که زمستان فرا میرسد
پائیز برگهایش را بهزمین میریزد
و زمزمه میکند: خداحافظ
جانت نوت ۱۱ ساله
یک شعر از کره
نقشهٔ جهان
مشق من کشیدن نقشهٔ جهان است
تمام دیشب را نقاشی کردم
امّا هنوز نیمی از آن مانده است.
اگر کشور تو نبود و کشور من نبود
و تمام جهان کشوری بزرگ بود
چه آسان میشد نقشهٔ جهان را کشید
یون سوک - جونک
۴ شعر از فلسطین
دختر همسایه
درختها پر از میوه بود.
هواپیماهای دشمن میآمدند اردوگاه و درختها را بمباران میکردند.
برگهای سبز میسوخت، سرخ گًلها فرو میریخت.
سیبها بهزمین میریخت، و دختر همسایه هم.
نوال احمد ۸ ساله
سرزمین
سرخ، یعنی انقلاب
سبز یعنی سرزمین حاصلخیز و بخشندهٔ ما
زرد، یعنی بیابان
چون مردم فلسطین از شهرها و دهکدههایشان آواره شدهاند.
مصطفی حسین ۱۱ ساله
پرچم
سیاه، برای غم...
سرخ، برای خشم...
سبز، برای سرزمین.
سعده رضوان ۶ ساله
حیوان بزرگ سیاه
این یک گور است، مَردِ مُرده را دیروز بهخاک سپردند.
از این جاده اتوبوسی گذشت.
وقتی هواپیماهای اسرائیل آمدند ما در خانه بودیم،
پنجره منفجر شد. پدر ما را از اتاق بیرون کشید.
ما، در پناهگاه پنهان شدیم. خانه ویران شد.
من به خانه رفتم تا کفشهایم بپوشم امّا پیدایشان نکردم.
بیهدف سرگردان بودیم. لباسی نداشتیم.
از کوه بالا رفتیم و در غار پنهان شدیم. همه غمگین بودند.
مردی پیش ما آمد و گفت: بالای کوه حیوان درندهای هست.
مادرم خواهر کوچکم را بغل کرد و پدرم مرا و برادرم را...
حیوان ما را تعقیب میکرد.
حیوان بزرگ سیاهی بود... در این موقع یک فدائی رسید
و تیر انداخت. حیوان فرار کرد.
زهیر محمود ۶ ساله
برگردان پوران صلح کل