آرژانتین، سرزمین جنگ طبقاتی بلاانقطاع: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۱۱: | سطر ۱۱۱: | ||
<u> | <u> | ||
«ادامۀ کار با غم و خشم» | «ادامۀ کار با غم و خشم» | ||
− | < | + | </u> |
یکی از تاکتیکهای کارگران عبارت بود از اختلال در تولید (یعنی کار کردن با «خشم»). در کارخانه ایکارِنو | یکی از تاکتیکهای کارگران عبارت بود از اختلال در تولید (یعنی کار کردن با «خشم»). در کارخانه ایکارِنو |
نسخهٔ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۲۳
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
Fabula dua maro lum
(این داستان توست که میسرایم)
E TE FABULA NARRATUR
«برای استقرار نظم نو هر چند نفر که لازم باشد خواهیم کشت!»
آرژانتین تنها کشور آمریکای جنوبی است که میتواند ژنرال ویدلا با سلطۀ برزیل در جنوب قاره رویاروئی کند. آرژانتین کشوری که در جمع 5 کشور قارۀ قیف شکل آمریکای جنوبی (آرژانتین، شیلی، اروگوئه، بولیوی، پاراگوئه)هشتاد درصد کلّ تولید ناخالص ملیّ این گروه را تأمین میکند. آرژانتین تنها کشور منطقه است که امکان انکشاف (توسعه)اقتصادی مستقل دارد. بدون یک رژیم مترقی در آرژانتین دیگر کشورهای این گروه نمیتوانند آزادی خود بدست آوردند. از این رو مبارزۀ انقلابی در آرژانتین نه تنها برای نیروهای انقلابی قاره جنوبی آمریکا حائز اهمیت اساسی است، بلکه ادامۀ حیات امپریالیسم آمریکا نیز بهاین کشور مربوط میشود.
برای دریافت مسئله کنونی آرژانتین، بهتر است بهتحول و انکشاف تاریخ معاصر و نیروهای اجتماعی نظری بیفکنیم.
تا سالهای 1930، قدرت زمینداران در آرژانتین تقریباً دست نخورده باقی مانده بود. تمام منابع ملّی کشور در خدمت صادرات کشاورزی بود. سیاست عمومی اقتصادی رژیم آرژانتین این بود که بجای تولید محصولات صنعتی در داخل کشور آن را از خارج وارد کند. انکشاف صنعتی کشور که سیاستی «نامطلوب»شناخته شده بود، در قبال رقابت بینالمللی کمترین امکانی نمییافت. تنها صنایعی قادر بهادامه حیات بودند، که در خدمت صادرات کشاورزی قرار میگرفتند ـ مانند بستهبندی گوشت، آردسازی، ایجاد بنادر و راهآهنها که همۀ این صنایع نیز متعلق بهسرمایههای انگلیسی بود. در پس این سیاست لیبرالنما و رونق اقتصاد کشاورزی، تسلط کامل بریتانیا بر اقتصاد آرژانتین بود؛ متقابلاً بریتانیا بطور تقریب تنها تأمینکنندۀ سرمایههای مالی و تولیدات صنعتی آرژانتینی بود و این کشور را بالقوه مستعمرۀ خود میدانست. پس از بحران 1930، بریتانیا یک معاهدۀ بازرگانی بهآرژانتین تحمیل کرد که آن کشور را بیش از پیش اسیر سرمایههای امپریالیستی ساخت. اینک زمینداران آرژانتینی حاضر بودند، تمام بخشهای دیگر اقتصاد کشور را قربانی رونق مدام بخش زیر نفوذ خود و سلطۀ سیاسیشان کنند. امّا با این همه، جنگ جهانی اوّل و نفس بحران دهۀ 1930 بر فعالیت صنعتی را در آن کشور افزود. در این دهه اختلال در تجارت بینالمللی موجب انکشاف صنایع سبک شد، صنایعی که برای بازار داخلی تولید میکردند. در آغاز جنگ جهانی دوّم آرژانتین پا بهعرصۀ صنعتی شدن گذاشته بود.
امّا علیرغم این تغییرات قدرت سیاسی همچنان در چنگ زمینداران باقی ماند. در این زمان اوضاع و احوال مساعد بود که بین صاحبان جدید صنایع و طبقۀ جدید کارگر صنعتی ائتلافی بوجود آید، ائتلافی که قادر بهمقابله با قدرت صاحبان منافع ارضی و وابستگان بهامپریالیسم باشد، ائتلافی که اقتصاد کشور را در (juan peronجهت تأمین منافع این دو طبقه جدید سوق میدهد. و همین بود صعود ژنرال خوآن پرون ( بهقدرت بهعنوان نماینده منافع ائتلاف. شعارهای جنبش پرونیستی، یعنی «استقلال اقتصادی، حاکمیت سیاسی، و عدالت اجتماعی»همآوردی صریح با قدرت طبقۀ نخبگان ارضی و هوادار امپریالیست بهشمار میرفت.
پرونیسم
پرون موفق شد اتحادیههای کارگری را در جهت حمایت از یک برنامۀ توسعه صنعتی بسیج کند؛ این برنامه بر اساس گسترش بازار داخلی ، بهکمک سرمایههای بومی که توسط دولت از بخش کشاورزی بهصنعت هدایت میشد، شکل گرفته بود. پرون در سال 1946 با ایجاد انحصار دولتی بر صادرات محصولات کشاورزی کنترل دولت را بر منابع عظیمی میسر ساخت.
این امر ضربه مهلکی بر منافع زمینداران بود؛ و اینان پرون را هیچگاه از این بابت نبخشیدند، و با تمام قوا بهجنگش برخاستند. پرون موفق شد که طی دورانی ده ساله هم سود سرمایهداران را تأمین کند و هم بهمطالبات کارگری در زمینههای مختلف صنفی جواب دهد. او این کار را بهلطف خرید ارزان محصولات کشاورزی و فروش گران آن در بازار پر رونق جهانی میسر ساخت. مازاد این معامله فعالیتهای صنعتی، افزایش حقوق و ایجاد جامعه رفاهی هدایت شد.
جنبش کارگری در دوران پرون پیشرفتهای زیادی کرد. اگرچه اتحادیههای کارگری از پیش، در قرن نوزدهم پدید آمده، رشد یافته بودند، امّا این اتحادیه در این مبارزه بین گرایشهای مختلف کارگری (نظیر سوسیالیستها، آنارشیستها و کمونیستها) و نیز در پی فشار شدید حکومتهای ضدکارگری تضعیف شده بودند. کنفدراسیون عمومی کارگران چون اتحادیه مرکزی کارگران آرژانتین در سال 1930 بوجود آمد، امّا وضع سالهای 1940 که مورد تشویق پرون بود بهمرکزیت نیرومندی تبدیل نشد. عضویت این مرکزیت از یک میلیون و نیم در سال 1947 به میلیون در سال 1951 رسید. دیگر اتحادیههای کارگری که تحت نفوذ سوسیالیستها، کمونیستها و آنارشیستها قرار داشتند در بسیاری از اوقات عملاً مجبور بودند رهبری پرونیستی در جنبش طبقه کارگر را بپذیرند. در این دوران، سندیکاهای کارگری برای نخستین بار رسمیت قانونی یافتند سهم دستمزد کارگران که در سال 1945 تنها 46% از درآمد ملّی را تشکیل میداد، در سال 1952 به 61% بالغ شد. پیشرفتهای ملموس و چشمگیر طبقۀ کارگر بین سالهای 55-1945 علت اصلی وفاداری جنبش کارگری آن کشور بهشخص پرون حتی پس از سقوط حکومت اوست.
زمینداران برای مبارزه با این وضع دست بهکاهش تولید زدند. آنگاه با کم رونق شدن بازار کالاهای صادراتی پس از جنگ درآمدهای صادراتی و بههمراه آن امکانات دولت در اعطای امتیازات بهکارگران و نیز بهصاحبان صنایع کاستی گرفت. مبارزۀ طبقاتی در پهنۀ اجتماع سر برآورد، و اتحاد نیروهای پرونیست تضعیف و سرانجام منهدم شد. زمینداران با این که تضعیف شده بودند، بر اتحاد پرونیست فائق آمدند. آنان توانستند قدرت خود را در بخش مهمی از ارتش و بهویژه نیروی دریائی حفظ کنند و بالاخره رژیم پرون را در سال 1955 برافکندند.
نظامیان در مقابل مردم
در اواخر دهۀ 1950 و در طی دهۀ 1960 اقتصاد آرژانتین از نو در معرض هجوم سرمایههای بینالمللی قرار گرفت. این بار نه سرمایههای انگلیسی، بل سرمایههای آمریکائی رخنه میکردند، نه فقط در تجارت و خدمات، بل که در صنایع سنگین نیز. صنعت بینالمللی بهزودی بر کشور مسلط شد. در سال 1966 رژیم ژنرال اونخانیا کوشید حکومت مقتدر و پابرجائی تأسیس کند که حامی منافع سرمایههای بینالمللی، و سرکوبکنندۀ سرمایههای بومی، طبقه کارگر و بهطور عموم نیروهای ضد امپریالیستی باشد، این برنامه تنها در رویاروئی با بسیج تودهئی جنبش کارگری که بهسال 1969 در کوردابازو (شهر کوردوبا، بزرگترین مرکز صنعتی آرژانتین)بهاوج خود رسید، ناکام شد. ارتش سه روز جنگید تا بتواند از نو کنترل شهر را در دست بگیرد. امّا شورش در شهرهای دیگر پیآمد این قیام بود.
این آغازِ پایان رژیم اونخانیا بود. او یک سال بعد سقوط کرد، و دو ژنرالی که در پی او آمدند، تنها زمینه را برای بازگشت حکومت غیر نظامی آماده کردند. اینها امیدوار بودند که ائتلافی بین نیروهای نظامی و غیرنظامی پدید آورند. امّا انتخاب نامزد انتخاباتی پرونیست، یعنی دکتر هکتور کامپور، در نخستین انتخابات آزادی که پس از بیست سال برگزار شد، امیدهای آنان را نقش بر آب کرد. کامپور با ارائۀ یک برنامۀ ضد امپریالیستی مترقی پنجاه درصد از آراء را بهدست آورد. امّا پیروزی او انتظاراتی را در مردم پدید آورد که کامپور قادر بهاقناع آن نبود. او بهزودی مجبور بهاستعفا شد، و جای خود را بهپرون داد که پس از 18 سال تبعید اجازه بازگشت بهآرژانتین را گرفته بود.
دومین دولت خلقی
دومین دولت پرونیستی که نخست شخص پرون و سپس همسر او (ایزابل)در رأس آن قرار داشتند، از سال 1974 تا 1976 دوام کرد. این رژیم باز براساس وعدههائی سرکار آمده بود که دولت پرون قابلیت اجرایش را نداشت. پرون امیدوار بود که بر همان اساس گذشته، امّا بدون منابع پیشین، حکومت ائتلافی را رهبری کند. پس اجازه داده شد که بعد از سالها اعمال فشار بهطبقه کارگر دستمزدها افزایش یابد. طبیعتاً مصرف بالا رفت؛ صادرات کاهش یافت و توازن پرداختهای ارزی درهم ریخت. کوشش برای تثبیت قیمتها با مقاومت سرمایهداران روبرو شد. آنان در تولید خرابکاری کردند و بازار سیاه پدید آوردند، و سرانجام سرمایهگذاری را متوقف ساختند. تلاش برای تحمیل سیاست انجماد دستمزدها با مقاومت شدید طبقۀ کارگر روبرو شد.
امّا این دولت که خود بر اتحادیههای کارگری تکیه داشت نمیتوانست کارگران را سرکوب کند. و سرانجام زمان کودتا فرا رسید ــ مارس 1976. کودتا اسباب تعجب کسی نشد. این تنها پاسخی بود که طبقۀ حاکم و حامیان بینالمللیاش میتوانستند بهخطر بسیج فزایندۀ طبقۀ کارگر بدهند.
جنبش کارگری در آرژانتین
کنفدراسیون عمومی کارگران آرژانتین در حدود چهار میلیون از مجموع شش میلیون کارگر آن کشور را در بر میگیرد. نزدیک بهدو میلیون اینان کارگران صنعتی هستند. بیش از دوسوم اینان اعضای دو اتحادیه کارگران فنی و سندیکای مکانیکهای حمل و نقل موتوری هستند. دیگر سندیکاهای مهم عبارتند از اتحادیۀ صنایع ملّی، نساجی، نیرو و کارگران بستهبندی گوشت.
اتحادیههای کلیدی غیر صنعتی عبارتند از:
کارگران بخش خردهفروشی، 642 هزار؛
کارگران ساختمانی، 500 هزار؛
کارگران راهآهن و حمل و نقل، 250 هزار؛
کارمندان بانکها، 386 هزار؛
و آموزگاران، 250 هزار؛
همچنین باید از بخشهای دیگری که اسماً سازمان یافتهاند، امّا در عمل ناتوان و کماثرند نام برد، یعنی کارمندان دفتری، شهرداریها و ادارات دولت فدرال (500 هزار نفر)و کارگران خانگی (500 هزار نفر). 750 هزار تن کارگران کشاورزی فاقد اتحادیه هستند.
اتحادیههای کارگری پس از کودتا
قانونهای ضد کارگری که پس از کودتا تحمیل شدهاند عواقب زیر را برای جنبش کارگری دربرداشته است:
در (ک. ع. ک)و 36 اتحادیه دیگر بجای رهبران منتخب کارگران دستنشاندههای نظامیان منصوب شدهاند؛
. تمام فعالیتهای عادّی اتحادیهها (چون نشست شعبهها، انتخابات و مذاکرات دستجمعی)ممنوع شده است.
. شرکت کنندگان در اعتصابات با ده سال زندان کیفر میبینند.
. قوانین ناظر بر اخراج غیرعادلانه تغییر یافته است و بهجای آنها قوانینی که اخراج را با انگیزه سیاسی مجاز میشمارد، تدوین شده است.
. برخی از کارخانهها «مناطق نظامی»اعلام شده است و هرگونه شکایت دربارۀ وضع بد کار باید بهدادگاههای مظامی تسلیم شود.
افراد ارتش بهکارخانهها اعزام شدهاند تا بر بازده و چرخش کار نظارت کنند.
. حداقل دستمزد دیگر با هزینۀ زندگی انطباق داده نمیشود.
مقاومت کارگران
تقریباً بلافاصله پس از انجام کودتا، یعنی پس از اعمال قوانین ضد کارگری و ظاهر شدن آثار آنها، جنبش کارگری آغاز بهمقابله کرد، برای حقوق خود و بهبود وضع کارگران بهدفاع برخاست؛ بسیاری از رهبران کارگری دستگیر و زندانی شدند. بسیاری ناپدید شدند. امّا اعتراض پایان نیافت.
«ادامۀ کار با غم و خشم»
یکی از تاکتیکهای کارگران عبارت بود از اختلال در تولید (یعنی کار کردن با «خشم»). در کارخانه ایکارِنو
در شهر سانتاایزابل در تابستان 76 تولید از 40 واحد به 14 واحد در روز تقلیل یافت. مدیر (IKA-Renault) دولتی اعلام داشت که این افت در تولید «مسلماً ناشی از خرابکاری صنعتی»است.
از سپتامبر 1976 بهبعد اعتصابات و توقف در کار بهویژه در صنعت اتومبیل بطور سازمانیافته شکل گرفت؛ در اکتبر همان سال کارگران بارانداز که باید محصول گندم را که بهبالاترین حدّ در سالهای اخیر رسیده بود، بار کنند، شروع بهکمکاری کردند. در همان ماه، کارگران نیرو نیز به «کار با غم» (یعنی آهستهکاری) روی آوردند، و بالاخره تا ماه مارس سال بعد کار را بهطور نوبتی متوقف میکردند. آنها در فرجام موفق شدند، کشیک (سیفت)شش ساعتی را بهجای هشت ساعتی بهمدیریت کارخانه بهقبولانند. امّا در طی این مبارزه اوسکارسمیت، دبیر اول سندیکا ربوده شد و تاکنون هم خبری از او بدست نیامده است. نتیجه نیرومندی و فاطعیت کارگران این بود که کارفرمایانی که در قبال اعتراضات جدّی کارگران ترجیح دادهاند علیرغم مقررات انجماد دستمزدها از طرف دولت بهکارگران پنهانی اضافه دستمزد بدهند. امّا کارگرانی که در صنایع دولتی شده اشتغال دارند بهویژه قربانی سیاست انجماد دستمزدها شدهاند و دستمزد واقعی آنان تا 50 درصد تنزل یافته است. در حدود 65 درصد از کارگران دستمزد را کمتر از 22 پوند (استرلینگ)در هفته دریافت میکنند، و تنها 10 درصد از آنان دستمزدی بیش از 33 پوند در هفته میگیرند.
تجدید شد، (Buenos Airesمبارزه در بخش دولتی نیز در اکتبر 1977 در راهآهن و در منطقۀ بوئنوسآیرس (
ولی در همان شروع کار پلیس رهبر اعتصاب را بهضرب گلوله از پای درآورد. بهدنبال این حادثه، برخی دیگر از رهبران اعتصاب توسط پلیس و نظامیان ربوده شدند. تقاضای کارگران 100% افزایش دستمزد بود. دولت اعلام کرده بود که تا سال 1978 هیچ افزایش دستمزدی داده نخواهد شد. امّا در اثر مقاومت کارگران مجبور بهقبول 40% افزایش شد. گرچه این افزایش از نظر اقتصادی پیروزی بزرگی نبود، امّا از نظر سیاسی دستآورد عظیمی بود که با یک عقبنشینی بجای دولت تکمیل شد. این پیروزی سیاسی نشان داد که جنبش کارگری قادر است حتی چنان دولتی را هم بهقبول خواستهایش وادارد.
رکورد صنعتی
از کاهش جدّی سطح زندگی نه تنها کارگران بل طبقات میانی نیز ضرر دیدند. مصرف داخلی بهشدت افت کرده است. بسیاری از کارخانههای موّلد موادغذائی و نساجی با 50% ظرفیت اصلی مشغول بهکارند. بسیاری از مؤسسات صنعتی کوچک و میانه حال بهورشکستگی سوق داده شدهاند و تولید ناخالص ملّی بهعوض رشد، کاهش هم یافته است. سرمایهگذاریهای دولتی در صنعت قطع شده است، و صنایع کشاورزی صادراتی دیگر مشوقی برای سرمایهگذاری خارجی انجام نگرفته است، و شرکتهای بینالمللی بهشدت از رکود صنعتی زیان دیدهاند. کمپانی ژنرال موتورز آمریکا که یکی از این شرکتهاست قصد خروج از بازار محدود شدۀ آرژانتین را دارد. یکی از آرزوهای دیرین حکومت تقلیل تورم پول بوده، امّا بین ژانویه و آوریل 1978 نرخ رشد تورم معادل 46% و از آوریل تا آخر سال بالغ بر 18% بود.
خلاصه کنیم، جنبش کارگری اصلیترین سدّ راه موفقیت برنامههای ارتجاعی حکومت نظامیان است.
نقش نظامیان در سیاست
بر خلاف آنچه که بهنادرست در مورد نظامیان کشور همسایه، گفته شد دخالت در امور سیاسی، سنت دیرینه نظامیان آرژانتینی است.
در آرژانتین ارتجاع و طبقۀ حاکم هرگز نتوانستهاند حزب دست راستی مستحکمی بهوجود آورند، و همواره برای دفاع از منافع خود بهنظامیان چشم دوختهاند. از سوی دیگر، نظامیان پیوسته برای دفاع جناحهای مختلف اقتصادی طبقۀ حاکم خود دستهبندیهای گوناگون داشتهاند. یک دسته مدافع منافع زمینداران، دسته دیگر حامی سرمایههای بینالمللی، و سومّی پشتیبان کارفرمایان صنعتی بوده است. این تضادها با رقابتهائی که میان نیروهای سهگانه دریائی، زمینی و هوائی وجود دارد تشدید میشود. نیروی دریائی از تسلط ارتش زمینی در خونتای [۱]حاکم سخت بیزار است؛ و جناحهای مختلف ارتشی و قدرت حکومتی او سربلند کنند.( videlaرا تحریک میکند که علیه ژنرال ویدلا (
گروه دیگری در ارتش سال گذشته کوشید یک الگوی حکومتی نئوفاشیستی را عرضه کند. پیاده شدن چنین الگوئی، یعنی متلاشی کردن کامل سازمانهائی از قبیل احزاب سیاسی و برخی سندیکاهای کارگری که هنوز ادامه حیات میدهند. یکی از هدفهای چنین طرحی ایجاد نظم نوینی است که جزئیات تمام شئون زندگی سیاسی را زیر سلطه درآورد. البته هنوز این موفقیتی کسب نکرده است. امّا بهرحال در یک نکته، اختلاف نظر میان نیروهای نظامی وجود ندارد و آن هم لزوم اعمال سیاست سرکوب و اختناق است. ژنرال ویدلا تلاش میکند که خود را بهمثابۀ جناح «میانهرو»ی نیروهای مُسلح جلوه دهد. امّا نگاهی بهکارنامۀ خونین و حرفهای پرتهدیدش هرگونه تردیدی را در این مورد از بین میبرد.
احزاب سیاسی
در آخرین انتخابات آزادی که پس از 20 سال اختناق در آرژانتین برگزار شد، قدرت نیروهای مختلف سیاسی بهصورت زیر نمودار شد:
. 3 حزب دست راستی یا ائتلاف مرتعجان، 21 درصد؛
. حزب اصلی میانهرو، رادیکال، نمایندۀ اقشار طبقه میانی و زمینداران خردهپا؛ 20 درصد
. جبهۀ پرونیستها، یعنی عدالتیون، 50 درصد؛
. دیگر گرایشها و احزاب چپ، 9 درصد.
از زمان کودتا بهاین طرف نه تنها احزاب و گروههای سیاسی بهمحاق تعطیل افتادهاند، بلکه کنگره (مجلس ملی)نیز منحل شده است. اعضای سازمانهای سیاسی تحت پیگرد قرار دارند. روزنامههای سیاسی نیز توقیف هستند.
جشن پرونیست
دومین دورۀ دولت پرونیستی (76-1973)شاهد ازهم پاشیدگی اتحادهای طبقاتی در جنبش پرونیستی بود. بین دو جناح راست و چپ این جنبش جنگی علنی آغاز شد. در ژوئن 1970 جناح راست فرمان را که هزاران پرونیست برای استقبال از پرون در آن ازدحام کرده بودند صادر کردEZEIZAقتلعام فرودگاه اِزِزآ دهها پرونیست چپ بهدست پرونیستهای راست کشته شدند.
در سال 1975 جناح چپ پرونیست از حزب عدالتیون انشعاب کرد و حزب پرونیست راستین را تشکیل داد. Movimento Peronistaدر سال 1977 در رُم، همین نیروها تشکیل جنبش پرونیستهای مونتو نیرو (
را بهرهبری رهبر مونتونروها، یعنی ماریو فیرمِنِه(Montonero
سازمانهای چریکی
تا سال 1973، 2 سازمان اصلی چریکی در آرژانتین پاگرفته بود. سازمانهای کوچک دیگری نیز در جوار اینان فعالیت داشتند. دو سازمان اصلی چریکی آرژانتین عبارتند از: مونتونروهای پرونیست، و حزب کارگران نام دارد. هر دو(PRT-ERTانقلابی (مارکسیست –لنینیست)که بازوی مسلح آن، ارتش انقلابی خلق ( سازمان در آغاز سالهای 1970 علیه دیکتاتوری نظامی فعالیت پیگیری داشتند.
این دو سازمان هر دو پس از کودتای 1976 سخت مورد هجوم پلیس قرار گرفتند و بسیاری از رهبران و کوشندگان خود را از دست دادند. اکنون هر دو سازمان در اختفای کامل فعالیت میکنند. در عین حال هیچ نیروئی نمیتواند مدعی رهبری کامل جنبش باشد.
ارتجاع بینالمللی
کودتای آرژانتین که علیه یک حکومت فاسد، پوسیده و بیاعتبار انجام گرفت، باعث شد که رژیم جدید برخلاف شیلی با محکومیت قاطع و فوری افکار عمومی جهان روبرو نگردد.
حتی در داخل خود کشور هم اعتراض فوری و سریعی نشد، و البته بازداشتهای گسترده یا تیربارانهای متعددی هم پس از کودتا صورت نگرفت. فقط اختناقی که پیش از کودتا آغاز شده بود، طی چند ماه پس از کودتا، بنحوی دراماتیک، تشدید شد. وانگهی، رژیم مدعی است که این اختناق طاقتفرسا ناشی از عملیات «تروریست«ها و «خرابکاران»است، که در این موقعیت یعنی در وضعیت «جنگی» «حقوق بشر» قابل اجرا نیست!
چند عامل بینالمللی نیز بهرژیم کمک کرد. علاوه بر حمایت بیرودربایستی امپریالیسم آمریکا، آرژانتین ازین موهبت برخوردار است که طرف تجاری اتحاد شوروی نیز هست. لذا بهصلاح هیچیک ازین دو قدرت نیست که از تضییع حقوق بشر در آرژانتین دم بزنند، وضع در این کشور بهتر از شیلی نیست، امّا سیاست امپریالیسم آمریکا در دوران کارتر علیرغم تظاهر بهدفاع از «حقوق بشر»همان است که در عصر فورد بود. دولت آرژانتین در رفع مشکلات مالی خود، از حمایت بیدریغ بانکهای آمریکائی برخوردار است. کارتر این مدافع «حقوق بشر»هنوز اعتبارات مالی را که بهمدد آن دولت نظامیان میتواند اسلحه بخرد قطع نکرده است. صاف و پوستکنده، آمریکا با تمام قوا در پشت حکومت ویدلا ایستاده است، و مانع هر اقدامی است که منجر بهتضعیف این حکومت گردد. امپریالیسم بریتانیا نیز اگرچه کمتر از گذشته، ازین خان یغما سهمی میبرد؛ با فروش اسلحه بهآرژانتین از راه دیگر بهغارت ثروتهای ملّی مردم آن سرزمین مشغول است.
عواقب فوری حکومت نظامیان
افزودن بر محو تمام آزادیهای دموکراتیک و تسلیم کامل کشور بهشرکتهای چند ملیّتی و شرکای بومیشان، باید یادآور شد که مردم آرژانتین بنحوی محسوس بطور روزمره از حکومت نظامیان درعذابند. تنها تعداد قربانیانی که بهدست فالانژها بهقتل رسیدهاند بنابر آمار مختلف، بهشرح زیر است:
. فعالین سندیکائی، 500 تن
. روشنفکران، 200 تن
. کارگران فعال و رهبریکنندۀ اعتصاب 750 تن
. کسانی که بهاشتباه بازداشت شده و بعد بهقتل رسیدهاند 750 تن
. متفرقه 400 تن
شمار کسانی که «ناپدید»یا زندانی شدهاند آنقدرها فراوان است که هنوز آماری هم از آن جمعآوری نشده است. فعالان سیاسی غالباً در روز روشن مقابل چشم اعضای خانواده و همکارانشان، در منزل و محل کار ربوده میشوند و دیگر خبری از سرنوشتشان بدست نمیآید. پلیس دخالت خود را در بازداشت این گمشدگان تکذیب میکند و دادگاههائی که گهگاه تشکیل میشوند، اصل برائت متهم را نمیپذیرند. گفتن ندارد که رژیم ژنرال ویدلا منطق خاص خود را دارد. آن استراتژی اقتصادی، حکومتی ضد- دموکراتیک و سرکوبنده میطلبد.
برنامههای چنین حکومتی وقتی بهنتیجه میرسد که واکنشهای سیاسی و عوارض اجتماعی آن برنامهها را بتواند کنترل کند. گرچه تاکنون هیچ یک از حکومتهای نظامی نتوانستهاند کاملاً از عهدۀ این «وظیفه»برآیند. عناصر اساسی سیاست اقتصادی رژیم از قرار زیر است:
. کاهش مصرف طبقۀ کارگر از طریق محدود کردن افزایش دستمزد کارگران و دیگر زحمتکشان و مجاز شمردن افزایش قیمتها؛
. تشویق و حمایت از بخشهای اقتصادی صادراتی.
. سیاست درهای باز برای سرمایهگذاریهای خارجی؛
این سیاست قطعاً بهسود طبقات زحمتکش نیست و در خدمت منافع امپریالیستها و پرقیچیهای داخلی آنهاست.
مبارزهئی که سالها پیش علیه امپریالیسم آمریکا و انگلیس و دستیارانشان در داخل آرژانتین آغاز شد، هماکنون نیز ادامه دارد. مبارزه طبقاتی زحمتکشان، بهعالیترین شکل خود، یعنی جنگ داخلی مداوم، ارتقاء یافته است. سرنوشت محتوم امپریالیسم در این خطه از جهان هنوز، باید همچون نیکاراگوئه از طریق اعمال قهر انقلابی تودههای زحمتکش تعیین گردد؛ هرگونه مصالحه در نیمه راه انقلاب و پیش از بهثمر رسیدن جنگ طبقاتی، تنها راه را برای بازگشت و استحکام مجدد ارتجاع بینالمللی و داخلی باز خواهد گذاشت.
خ-کیانوش
گروه، دارودسته، -Junta#^