سرود زندگی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
[[Image:25-063.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳]] | [[Image:25-063.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۳]] | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
− | + | پابلو نرودا | |
نسخهٔ ۱۵ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۲۸
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
پابلو نرودا
تمام شب
با تبری
بر اندوه من میکوفت
خواب امّا آمد و
سنگهای خونین را
با آب تیره پاک کرد.
دوباره امروز زندهام.
دوباره تو را بر شانههای خویش
بلند میکنم
ای زندگی.
ای زندگی
ای فنجان روشن،
بناگهان سرشار میشوی
از آب آلوده
از شراب مرده
از درد، از بیهودگی،
از انبوه تارهای عنکبوت
و بسیاری باور میکنند
که تو آن رنگ دوزخی را
تا ابد نگه خواهی داشت.
اینچنین نیست.
شبی دراز میگذرد،
تک لحظهئی،
و همه چیز دیگرگون میشود.
فنجان زندگی
از روشنی
سرشار شده است.
کار عظیم
در انتظار ماست.
بناگهان کبوتران زاده میشوند.
و روشنائی بر فراز زمین جا خوش میکند.
ای زندگی
شاعرانِ بینوا ترا تلخ میپنداشتند.
همگام با تو
از رختخوابهاشان
بهدرون باد جهانی نمیرفتند.
ضربههای تو را
بدون جستوجوی تو پذیرا میشدند،
خود را حفر میکردند
با سوراخی سیاه،
و در اندوهِ چاهی سیاه غرق میشدند.
درست نیست. ای زندگی
تو زیبائی
چونان زنی که من دوست میدارم
و میان پستانهایت
رایحهٔ نعنائی را پنهان داری.
ای زندگی
تو ماشین کاملی هستی،
خوشبختی، صدای دلتنگی توست،
رقتِ سیالِ روغن توست.
ای زندگی
تو تاکستانی:
نور را انبار میکنی و آن را
خوشه خوشه پس میدهی.
بگذار آنکو بهتو ناسزا میگوید
لحظهئی، شبی
سال دراز یا کوتاهی، درنگ کند.
بگذار از تنهائی دروغ بهدر آید.
بگذار جستوجو کند، تلاش کند.
و دستانش را بهدستان دیگر پیوند دهد.
هرگز بدبختی را مپذیر و نوازش مکن
مپذیر که شکل دیوار بهخود گیرد.
بگذار سنگ بدبختی را کنده کاری کند
چونان سنگتراشی،
و آن را بهصورت تنبانی
بتراشد.
زندگی منتظر همهٔ ماست
همهٔ ما که دوست میداریم
بوی وحشی دریا را
و رایحهٔ نعنای صحرائی را
که میان پستانهایش
پنهان دارد.
ترجمهٔ صفدر تقیزاده