بیان آماری وضع حاشیهنشینان: تفاوت بین نسخهها
سطر ۹۲: | سطر ۹۲: | ||
− | *'''منشأ اجتماعی:''' | + | *'''منشأ اجتماعی:''' هرچند منشاء اجتماعی تعداد نسبتاً زیادی از حاشیهنشینان - حدود ۶۳ درصد - از قشرهای گوناگون دهقانی است اما بهخلاف آنچه مشهور است قشرهای مزبور در خوش نشینان، یعنی روستائیان بیزمین و بدون نسق، خلاصه نمیشود. |
+ | |||
+ | زیرا نزدیک به ۳۲ درصد حاشیهنشینان نسب از دهقانان صاحب نسق و سهم بَر (رعایای سابق) و ۱۸/۴ درصد از خرده مالکان دارند. فقط ۱۰/۷ درصد حشیهنشینان از فرزندان خوش نشینانند، یعنی کارگر کشاورزی و چوپان منشأ اجتماعی ۳۷ درصد حاشیهنشینان لایههای زیرین قشرهای گوناگون طبقه کارگر و طبقه متوسط قدیم است. البته این را هم بگوئیم که اطلاع ما از شغل پدر محدود است بهآخرین شغل او، و این شغل الزاماً همان شغلی نیست که در زادگاهش داشته است. نتیجه آن که از این ۳۷ درصد احتمالاً عده زیادی قبلاً وابسته بهیکی از قشرهای دهقانی بودهاند که بعد از مهاجرت تغییر شغل داده بهفعالیتهای غیر کشاورزی پرداختهاند. (جدول ۴) | ||
+ | |||
+ | |||
+ | *'''سواد:''' میزان سواد در بین حاشیهنشینان فوقالعاده پائین است. حال اگر نسبت با سوادان جامعه حاشیهنشین را با متن شهر مقایسه کنیم این اختلاف بیشتر نمایان میشود: | ||
+ | |||
+ | |||
[[رده:کتاب جمعه ۱۲]] | [[رده:کتاب جمعه ۱۲]] |
نسخهٔ ۸ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۱۵
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
گردآوری
محمدرضا حسینی کازرونی
هوشنگ قلعه گلابی
این گزارش در اسفند سال ۱۳۵۲ با استفاده از پژوهشهائی که در بخش مطالعات شهری موسسه تحقیقات اجتماعی انجام شده بود تهیه شده است. این پژوهشها عبارت است از:
- ۱- حاشیه نشینان تهران - بهمن ماه ۱۳۵۰
- ۲- کپر نشینان بوشهر - مرداد ماه ۱۳۵۱
- ۳- حاشیه نشینان بندر عباس - بهمن ماه ۱۳۵۱
- ۴- حاشیه نشینان همدان و کرمانشاه - اردیبهشت ماه ۱۳۵۲
- ۵- حاشیه نشینان اهواز - مهرماه ۱۳۵۲
این گزارش در واقع جمعبندی مسائل و دستاوردهائی است که در این پژوهشها بررسی و نوشته شده است. شکی نیست که امروزه ابعاد آماری زندگی حاشیه نشینان آنگونه نیست که در این گزارش آمده است. اما از آنجا که این گزارش با اتکاء بهمقولههای آماری تصویری از زندگی حاشیهنشینان بهدست میدهد مهم است چرا که اطلاعات ما از این گروه، امروزه هم ناچیز است. این حاشیهنشینان امروز هم یکی از گروههای محروم اجتماعیاند که در واقع نه شهریاند و نهروستائی، یعنی شهر نه آنان را در خود جذب کرده است و نه از خود رانده است. و این حالت فقط مربوط بهنوع مسکن با موقعیت مکانی سکونت این افراد نیست بلکه آنان در همهٔ جنبههای اقتصادی - فرهنگی و اجتماعی زندگی خود با این حالت «نه شهری و نه روستائی» دست بگریبانند
(کتاب جمعه)
- تعریف حاشیهنشین: قبل از بررسی جامع و همه جانبهٔ وضع حاشیهنشینان، با توجه بهنحوهٔ تصرف محل سکونت، نوع مسکن را ضابطهٔ تشخیص جامعهٔ حاشیهنشین در نظر میگرفتند. اما در عمل مشاهده شد که برای شناسائی حاشیهنشینان محدود کردن «نوع مسکن و نحوهٔ تصرف» ملاک جامعی نیست. زیرا کسان دیگری از قبیل کورهنشینها، یعنی ساکنان اطاقهای کورهها، بودند که با رضایت مالک یا کارفرما در مسکنهائی غیر از آلونک، زاغه و چادر سکونت داشتند و از نظر نوع مسکن باید جزو جامعهٔ حاشیهنشین بهحساب آیند. بنابراین تصمیم گرفته شد که «کیفیت و نوع مسکن، بدون در نظر گرفتن وضع حقوقی سکونت،» ملاک تشخیص باشد. بر این مبنا «حاشیهنشین شهری» بهخانوارهائی اطلاق میشود که مسکن آنان یکی از این مکانها باشد:
- ۱. آلونک: مسکن یک اطاقی که با مصالح کهنه و نامتعارف، معمولاً آجر و سنگ و گل و قوطی و حلبی سرهم بندی شده باشد.
- ۲. زاغِه: محل سکونتی است که در آن مصالحی بهکار نرفته و پائینتر از سطح زمین یا در دیوارهٔ گود یا کوه کنده شده باشد [چیزی بهگونهٔ «بوم کند»].
- ۳. کَپَر: محل سکونتی که بادله و حصیر و خشت، یا حصیر خالی ساخته شده باشد.
- ۴. چادر: شامل چادر کامل و یا چادرهائی که با پارچه، نایلون و مواد مشابه دیگر سرهم بندی شده باشد.
- ۵. اطاق: محل سکونتی است از خشت و گل و آجر که بهصورت منظم ساخته شده باشد و امّا شکل و کیفیت آن از خانههای معمولی شهرها کاملاً متمایز است.
- ۶. قَمیر: محل سکونتی است که از قمیرهای (محل چیدن و پختن خشت) واحدهای کورهپزی متروک بهوجود آمده باشد.
- ۷. زیرزمین: محل سکونتی است که در پائینتر از سطح زمین ایجاد شده و در ساخت آن مصالح بهکار رفته باشد.
- ۸. مقبره: اطاقهائی است که در صحن امامزاده ساخته شدهباشد، که هم محل دفن مردگان است هم محل سکونت زندگان.
- ۹. کَرگین: محل سکونتی است که دیوارهای آن با مصالح ساختمانی - معمولاً خشت و گِل - و سقف آن با حصیر و مشابه آن ساخته شده باشد.
- ۱۰. دیوارهکپری: محل سکونتی که با سرهمبندی مصالح ساختمانی - بلوک سیمانی یا خشت و گل - ساخته شده و در مقابل آن سایبانی از حصیر و مشابه قرار داشته یا بهوسیلهٔ حصاری از حصیر و مشابه آن محصور شده باشد.
- ۱۱. پاشلی: نوعی کپر با دیوارهٔ سنگی و طاق حصیری.
- ۱۲. زمین بیحصار و بیسرپناه: تعداد کمی از حاشیهنشینان، لااقل در فصل تابستان، «بیخانمان»اند و در زمینهای بیسرپناه زندگی میکنند.
جمعیت و خانوار در کلّ مناطقی بررسی[۱] شده ۱۰۱۲۲ خانوار حاشیه نشین با ۴۸۲۶۷ نفر جمعیت سرشماری شدهاند. در بین این شهرا تهران بزرگ با ۳۷۸۰ خانوار حاشیهنشین در مرتبه اول، همدان با ۲۷۶ خانوار حاشیهنشین در مرتبه آخر قرار گرفتهاند. بعد از تهران، بهترتیب بندرعباس (۲۶۸۰ خانوار)، اهواز (۲۳۹۲ خانوار)، کرمانشاه (۵۸۲ خانوار) و بوشهر (۴۰۲ خانوار) میآیند. جمعیت حاشیهنشین شهرهای مذکور، بهترتیب تهران بزرگ ۱۸۵۲۲، اهواز ۱۲۶۹۴، بندرعباس ۱۱۳۴۶، کرمانشاه ۲۵۵۸، بوشهر ۱۹۸۶ و همدان ۱۲۶۱ نفر است.
باید توجه داشت که نسبت خانوارهای حاشیهنشین بهکل خانوارها در هر شهر بیانگر ترتیب دیگری است: این نسبت در بندرعباس ۲۷ (مرتبه اول) در تهران ۱۰/۵ (مرتبهٔ آخر) است. در شهرهای دیگرِ بوشهر ۷، اهواز ۴، همدان ۱،و کرمانشاه ۱ است.
مقایسهٔ ابعاد خانوار در حاشیهنشین ومتنشهر، بهاستثنای تهران، نشان میدهد که خانوارهای حاشیهنشین کم جمعیتترند. متوسط حجم خانوار در مناطق حاشیهئی بوشهر ۵، اهواز ۵، همدان ۴/۶، کرمانشاه ۴/۴، و بندرعباس ۴/۳ است.
میانگین افراد خانوار در متن شهرهای مذکور، بهترتیب، ۵/۱، ۶، ۵، ۵/۱ و ۴/۹ است. میانگین افراد خانوار در تهران بزرگ ۴/۸ و حاشیه ۴/۹ است.
- منشأ جغرافیائی: بهخلاف آنچه گفتهاند همهٔ حاشیهنشینان مهاجران جدید روستاها نیستند. این مطلب در مورد حاشیه نشینان بندرعباس، بوشهر و همدان بهوضوح دیده میشود: چون حتی اگر فقط رؤسای خانوارها را منظور کنیم باز نسبت متولدین رؤسای خانوار حاشیهنشین خود شهر برای شهرهای مذکور به ترتیب ۲۴/۶، ۲۵/۰ و ۱۸/۵ است. معهذا منشأ ۸۰/۵ درصد رؤسای خانوار حاشیهنشین «مناطق مطالعه شده[۲]» روستاها است که ۳۱/۶ درصد از روستاهای اطراف شهر مورد مطالعه و بقیه از روستاهای سایر شهرستانها بهشهرهای مورد بررسی مهاجرت کردهاند. (جدول ۱)
اگر ملاک قضاوت همه افراد خانوار باشد، ضعف نظری که بهآن اشاره شد آشکارتر است. چون در این صورت ۴۵ درصد حاشیهنشینان متولدان همان شهرند و ۵ درصد آنان از شهرهای دیگر بهآن مهاجرت کردهاند. (جدول ۲)
در هر حال اکثر حاشیهنشینان سالها است ساکن شهرند: ۶۱/۶۶ درصد رؤسای خانوارهای حاشیهنشین که در شهر متولد نشدهاند بیش از ۱۰ سال است که در شهر مورد بررسی سکونت دارند و بحق بومی آن بهشمار میروند. (جدول ۳)
میانگین سالهای اقامت رؤسای خانوار مهاجر حاشیهنشین در همدان ۲۲، کرمانشاه ۱۸، اهواز ۱۶ و بندرعباس ۱۳ سال است. (که دراین بررسی مراد از آن «شغل پدر رئیس خانوار» است.)
- منشأ اجتماعی: هرچند منشاء اجتماعی تعداد نسبتاً زیادی از حاشیهنشینان - حدود ۶۳ درصد - از قشرهای گوناگون دهقانی است اما بهخلاف آنچه مشهور است قشرهای مزبور در خوش نشینان، یعنی روستائیان بیزمین و بدون نسق، خلاصه نمیشود.
زیرا نزدیک به ۳۲ درصد حاشیهنشینان نسب از دهقانان صاحب نسق و سهم بَر (رعایای سابق) و ۱۸/۴ درصد از خرده مالکان دارند. فقط ۱۰/۷ درصد حشیهنشینان از فرزندان خوش نشینانند، یعنی کارگر کشاورزی و چوپان منشأ اجتماعی ۳۷ درصد حاشیهنشینان لایههای زیرین قشرهای گوناگون طبقه کارگر و طبقه متوسط قدیم است. البته این را هم بگوئیم که اطلاع ما از شغل پدر محدود است بهآخرین شغل او، و این شغل الزاماً همان شغلی نیست که در زادگاهش داشته است. نتیجه آن که از این ۳۷ درصد احتمالاً عده زیادی قبلاً وابسته بهیکی از قشرهای دهقانی بودهاند که بعد از مهاجرت تغییر شغل داده بهفعالیتهای غیر کشاورزی پرداختهاند. (جدول ۴)
- سواد: میزان سواد در بین حاشیهنشینان فوقالعاده پائین است. حال اگر نسبت با سوادان جامعه حاشیهنشین را با متن شهر مقایسه کنیم این اختلاف بیشتر نمایان میشود: