...: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
که شاخه‎های وهم، سینه‎هاشان را
 
که شاخه‎های وهم، سینه‎هاشان را
 
درید و خشک ماند.
 
درید و خشک ماند.
 +
 
«می‌مانم
 
«می‌مانم
 
همیشه بر بلندی سخره
 
همیشه بر بلندی سخره
 
با قلب مفرغی
 
با قلب مفرغی
 
می‌خوانم.»
 
می‌خوانم.»
 +
 
ای وای، سرود من
 
ای وای، سرود من
 
گم شد میان همهمه‌ی باران.
 
گم شد میان همهمه‌ی باران.
 +
 
او چشم هایش را، می‌دانم،
 
او چشم هایش را، می‌دانم،
 
از مرکز زمین کنده‌است.
 
از مرکز زمین کنده‌است.

نسخهٔ ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۴۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱

آن بوم پیرِ چشم پیروزه باز از بلندی قله های برف می پاید باران خسته را بر خاک حزن. می‌خندد بر عاشقان پرواز شبانه که شاخه‎های وهم، سینه‎هاشان را درید و خشک ماند.

«می‌مانم همیشه بر بلندی سخره با قلب مفرغی می‌خوانم.»

ای وای، سرود من گم شد میان همهمه‌ی باران.

او چشم هایش را، می‌دانم، از مرکز زمین کنده‌است. او بال‌های مومیش را باور نمی‌کند. بر قله‌های برف نشسته خورشید دور را به خنده می‌نگرد.

فاطمه ابطحی اسفند 1358