بحث پرونده:17-033.jpg: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | سرودهاي كار | + | '''سرودهاي كار''' |
− | ترجمهء احمد كريمي حكاك | + | '''ترجمهء احمد كريمي حكاك''' |
'''راه دوزخ''' | '''راه دوزخ''' | ||
سطر ۸۸: | سطر ۸۸: | ||
............................... | ............................... | ||
+ | |||
+ | |||
+ | '''تاملات يك روز آفتابي در كارگاه''' | ||
+ | |||
+ | '''پاتريشيا گوردونPatricia Gordon''' | ||
+ | |||
+ | ميگويند انساني نيست بهبند كشيدنِ انسان | ||
+ | |||
+ | بيست سال يا سي، يا براي ابد. | ||
+ | |||
+ | ليكن آزاد و دموكراتيك است – يا ما چنين ميپنداريم- | ||
+ | |||
+ | بهبند كشيدنِ كارگر در اين كشورِ دموكراتيك. | ||
+ | |||
+ | يك كارگرِ معمولي انساني است آزاد، كه آزادانه داوطلب ميشود | ||
+ | |||
+ | و تا سي سال هم تقاضاي عفو ندارد. | ||
+ | |||
+ | بيگمان هيچ اجباري درميان نيست، ابدا، اگر اندوهِ بيچيزي را بپذيرد. | ||
+ | |||
+ | اما آخر ما هم بنديِ خوردن و آشاميدنيم | ||
+ | |||
+ | وكفشهايمان در بندِ نيم تخت است. | ||
+ | |||
+ | و دانشِ معجزآسايِ امروز نيز عاجز خواهدماند | ||
+ | |||
+ | آنگاه كه كارگر بهندايِ رهبر خويش | ||
+ | |||
+ | بهخيابان بريزد. | ||
+ | |||
+ | چرا كه اگر سود كارفرمايان سقوط كند | ||
+ | |||
+ | ديگر اين جهاني دموكراتيك چگونه گِردِ خود خواهد گشت؟ | ||
+ | |||
+ | پس دورانِ محكوميت را با رويي گشاده طي كن، اي كارگر | ||
+ | |||
+ | حتي اگر براي هميشه باشد. | ||
+ | |||
+ | و بيهوده لگد بهبختِ خويش مزن، تو را با مبارزه چهكار؟ | ||
+ | |||
+ | شايد از گرما عرق از سرو رويت فرو ريزد، يا از سرما بهخود بلرزي | ||
+ | |||
+ | اگر آنچه ميگويند بكن، بكني! | ||
+ | |||
+ | ................................................... | ||
+ | |||
+ | ''' | ||
+ | ثروت چگونه اندوخته شد''' | ||
+ | '''پاتريشيا گوردون''' | ||
+ | |||
+ | |||
+ | دلالان بهثروت رسيدند | ||
+ | |||
+ | ارغوانهايِ مرگ، نيكو بر بسيط خاك افشانده شد | ||
+ | |||
+ | خونِ مردمان بر بسيطِ خاك جاري شد | ||
+ | |||
+ | و ريشهها را سيراب كرد. | ||
+ | |||
+ | در ((مكزيك)) و در ((پرو)) تازيانه بر گردههاي عريان صفير كشيد | ||
+ | |||
+ | و نقره از دلِمعدنها بهدر آمد. | ||
+ | |||
+ | تازيانه بر گردههاي عريان صفير كشيد | ||
+ | و نقره دست بهدست شد | ||
+ | |||
+ | و دلالان بهثروت رسيدند | ||
+ | |||
+ | خوردنيهاي گوارا و جامههاي فاخر خريدند | ||
+ | و بهايِ آنرا دزديدند. | ||
+ | |||
+ | مردمان از گرسنگي مردند | ||
+ | و دلالان بهثروت رسيدند. | ||
+ | |||
+ | '''پايان''' |
نسخهٔ ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۳۳
سرودهاي كار
ترجمهء احمد كريمي حكاك
راه دوزخ
'برت وارد Bert Ward'
كارگرِ سفيد پوست
بهزني كه كنارش ايستاده بود گفت:
من از شما بهترم
نيم گزي فروتر از من بِايست
تا جهان، غرور مرا ببيند.
زنِ سفيد پوست
بهمردِ سياهپوستِ كنار دستش گفت:
بعد از او من از همه بهترم
تو نيم گزي پايينِ پايِ من بايست
تا خلق بدانند كه زنان را نيز غروري هست.
مرد سياه پوست
بهزن سياهپوست رو كرد و گفت:
تو چرا نيم گزي پايين نميروي؟
مرا هم ، آخر، اندك غروري باقي مانده است.
زنِ سياه پوست
بهمرد دورگه نگاهي افكند
كه ميگفت جايِ خود را بشناس
چرا كه غروري من نيز بايد حفظ شود.
..............................
بهاي ذغال
بيل اِبورن Bill Eburn
معدن بهخانهي خودمان ميمانست
و پايين رفتن از آن
بهراحتي هبوطي آني بود
و ما از شاهرگ اين ايستگاه زيرزميني پايين رفتيم.
رفته رفته شاهرگ
بهرگهايي كوچك و كوچكتر از ذغال و سنگ بَدَل شد
كه نور افكنِ كلاهِ كارِ ما بهپيشِ پايمان مينشاند.
كرم وار برجدارهها ميخزيديم
و در امعاء زمين فرو ميرفتيم.
راه آسان مينمود و بي خطر
چرا كه هنوز غول درخواب بود
تا آن كه يك روز، روزي بهسياهيِ ذغال.
بيهيچ زحمتي
ستوني شكست و الواري ازسقف فرو افتاد
و آنگاه، همچون ورقي كه بازيگوشانه برخانهاي ساخته
از ورقهاي بازي فرواندازي
همه چيز فرو ريخت.
...............................
تاملات يك روز آفتابي در كارگاه
پاتريشيا گوردونPatricia Gordon
ميگويند انساني نيست بهبند كشيدنِ انسان
بيست سال يا سي، يا براي ابد.
ليكن آزاد و دموكراتيك است – يا ما چنين ميپنداريم-
بهبند كشيدنِ كارگر در اين كشورِ دموكراتيك.
يك كارگرِ معمولي انساني است آزاد، كه آزادانه داوطلب ميشود
و تا سي سال هم تقاضاي عفو ندارد.
بيگمان هيچ اجباري درميان نيست، ابدا، اگر اندوهِ بيچيزي را بپذيرد.
اما آخر ما هم بنديِ خوردن و آشاميدنيم
وكفشهايمان در بندِ نيم تخت است.
و دانشِ معجزآسايِ امروز نيز عاجز خواهدماند
آنگاه كه كارگر بهندايِ رهبر خويش
بهخيابان بريزد.
چرا كه اگر سود كارفرمايان سقوط كند
ديگر اين جهاني دموكراتيك چگونه گِردِ خود خواهد گشت؟
پس دورانِ محكوميت را با رويي گشاده طي كن، اي كارگر
حتي اگر براي هميشه باشد.
و بيهوده لگد بهبختِ خويش مزن، تو را با مبارزه چهكار؟
شايد از گرما عرق از سرو رويت فرو ريزد، يا از سرما بهخود بلرزي
اگر آنچه ميگويند بكن، بكني!
...................................................
ثروت چگونه اندوخته شد پاتريشيا گوردون
دلالان بهثروت رسيدند
ارغوانهايِ مرگ، نيكو بر بسيط خاك افشانده شد
خونِ مردمان بر بسيطِ خاك جاري شد
و ريشهها را سيراب كرد.
در ((مكزيك)) و در ((پرو)) تازيانه بر گردههاي عريان صفير كشيد
و نقره از دلِمعدنها بهدر آمد.
تازيانه بر گردههاي عريان صفير كشيد و نقره دست بهدست شد
و دلالان بهثروت رسيدند
خوردنيهاي گوارا و جامههاي فاخر خريدند و بهايِ آنرا دزديدند.
مردمان از گرسنگي مردند و دلالان بهثروت رسيدند.
پايان