آیندهٔ مطمئن و صلحآمیز برای تمام کودکان: تفاوت بین نسخهها
(نهایی شد.) |
جز («آیندهٔ مطمئن و صلحآمیز برای تمام کودکان» را محافظت کرد: بازنگری شده و مطابق با متن اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۳۱
در اواخر تابستان در اتحاد جماهیر شوروی «کنفرانس جهانی برای آیندهٔ مطمئن و صلحآمیز تمام کودکان» با شرکت هفتصد نماینده از ۱۳۰ کشور برگزار شد.
آنچه در زیر میآید سخنرانی افتتاحیهٔ خانم فریدا براون، رئیس فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان است که بهریاست این کنفرانس برگزیده شده بود.
فریدا براون:
سال جهانی کودک – سالی با مفهوم گسترده برای تمام بشریت، سالی که با حسن نیت بر قلبها و اذهان تمامی جهانیان اثر میگذارد – در جریان است. پیش از این سال، این همه تشکیلات گوناگون در سطوح ملی و بینالمللی دراین زمینه گردهم نمیآمدند. همین گردهمائی امروز ما با شرکتکنندگانی گوناگون از تشکیلات سیاسی و اجتماعی و علمی و مذهبی سراسر جهان که مصمم بهحفظ صلح و تأمین زندگی شاد و مطمئن برای تمام کودکانند و مرکب از تشکیلات ملی سال جهانی کودک در ۱۵۰ کشور است گواه صادقی بر این ادعا است.
سال جهانی کودک پیش از این الهامبخش کوششهائی برای زندگی بهتر کودکان در تمام نقاط جهان بوده است. این کوششها از طرحهای رفاهیِ محلّی تا پیشنهادات اساسی برای قوانین ملی و بینالمللی گسترده است.
بگذارید ابتدا از خود بپرسیم ما در سال جهانی کودک چشم بهراه دسترسی بهچه چیزیم؟ گاهی گفته میشود از روز یا سالِ جهانی چه کاری ساخته است؟ درعمل نشان داده شده است که این روزها و سالها بیش از هرچیز توجه را بهمسائل و مشکلات جلب میکند. امّا میزانِ دسترسی بههدفها بستگی بهاین دارد که افراد در عمل و در برنامههای مشخص و برای منظورهای مشخص چه مقدار کار انجام میدهند.
سابقهٔ تاریخی
برای آندسته از شرکتکنندگان این کنفرانس که آگاهی ندارند، مختصری از چگونگی پیدایش فکر تشکیل کنفرانس «آیندهٔ مطمئن و صلحآمیز برای تمام کودکان» را خواهم گفت.
سال ۱۹۷۵ که سازمان ملل متحد آن را سال جهانی زن اعلام کرده بود، سالی موفقیتآمیز بود. کنگرهٔ جهانی برلین، که بهاین مناسبت تشکیل شده بود، در تاریخ جنبشهای جهانی زنان واقعهئی تاریخی و منحصر بهفرد بود. شرکتکنندگان با توجه بهاین واقعیت برآن شدند تا همکاریهای خود را ادامه دهند و کمیتهٔ ده سالهئی بهنام «دههٔ سازمان ملل متحد برای زنان» مرکب از نمایندگان تشکیلات ملی و بینالمللی فراوان تشکیل دادند.
در سال ۱۹۷۶ تعدادی از تشکیلات غیر دولتی، با توجه بهطرز کار سازمان ملل متحد، پیشنهاد سال جهانی کودک را ارائه دادند و در دسامبر همان سال مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال ۱۹۷۹ را بهنشانهٔ بیستمین سال اعلامیهٔ جهانی حقوق کودک، سال جهانی کودک اعلام کرد.
هنگامی که کمیتهٔ «دههٔ سازمان ملل متحد برای زنان» برای نخستین بار در فوریهٔ سال ۱۹۷۷ در برلین گردهم آمد، مقرر شد نخستین فعالیت عمدهٔ کمیته، تهیه مقدماتِ گردهمائی باشکوهی در یک کنفرانس جهانی برای سال جهانی کودک باشد. در گردهمائی بعدی بهتاریخ اکتبر ۱۹۷۷ کمیته تصمیم گرفت موضوع کنفرانس جهانی، تأمین «آیندهٔ مطمئن و صلحآمیز برای تمام کودکان» باشد. اظهار امیدواری شده بود که کنفرانس جهانی طیف وسیعی از تشکیلات اجتماعی، سیاسی، مذهبی، متخصصان مسائل کودکان، نمایندگان رسانههای همگانی، آموزشگران، کارگزاران سازمان ملل متحد و سازمانهای خاص وابسته بهآن را در بر بگیرد.
تصمیم بر این شد که کار کنفرانس در جلسات چهار کمیسیون مطرح و بهمجمع عمومی عرضه شود.
چهار گروه کار، مرکب از نمایندگان تشکیلات ملی و بینالمللی، مأمور شدند اوراق اولیه را برای کار چهار کمیسیون فراهم آورند. این چهار گروه کار در نقاط مختلف جهان تشکیل جلسه دادند و نظریات هر تشکیلات علاقهمندی را خواستار شدند. این گروهها عبارتند از: گروه یک: شرایط اقتصادی، اجتماعی و حقوقی لازم برای تأمین حق زندگی تمام کودکان، حمایت از مادران و فرزندان مبارزه با بهرهکشی از کودکان. گروه ۲: تحصیل رایگان و اجباری برای تمام کودکان. آموزش با روحیهٔ صلح، استقلال ملی و دوستی. سهم جامعه، خانواده، فرهنگ، تفریح و ورزش در پرورش فکری و شخصیت کودکان و نوجوانان. نقش وسائل ارتباط همگانی. گروه ۳: حمایت و استحکام حقوق کودکان در برابر شرایط سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی نامساعد. گروه ۴: کمک بهکودکان استثنائی، یتیم و محجور.
هیأت مدیرهٔ کمیته دههٔ سازمان ملل متحد، در سپتامبر سال گذشته در ژنو گردهم آمد و آگاه شد که سازمانهای کودکان و جوانان بیشترین علاقه را بهشرکت در کنفرانس جهانی ابراز داشتهاند و برآن شد تا هیأت مدیره را گسترش دهد و از این سازمانها هم برای کمیتهٔ آمادهسازی کنفرانس دعوت کند و بهاتفاق آراء این پیشنهاد را تصویب کرد که کنفرانس در سپتامبر ۱۹۷۹ در مسکو تشکیل شود.
کمیتهٔ بینالمللی آماده سازی کنفرانس، در ماه فوریه در مسکو تشکیل شد و درخواست ارسال دعوتنامه را تصویب کرد که حاصل کارِ این همه، جلسهٔ امروز ماست.
هرگاه بیانیّه و درخواستها و اوراق کار اولیهٔ این کنفرانس را بنگرید درمییابید که دو تصور کلی پی درپی در کار بوده است. این که صلح، شرط لازم حل مشکلاتی است که رویاروی کودکان است. و حل مشکلات کودکان، وابسته بهحل مشکلاتی است که مبتلا به تمام مردم است و میبایست سهم کامل تکامل اقتصادی و اجتماعی را همزمان در نظر گرفت.
موضوع، عنوان، و مفهوم کلی این کنفرانس دربرگیرندهٔ این دو مفهموم است: «برای آیندهٔ مطمئن و صلحآمیز تمام کودکان».
در بعضی چیزها، دربارهٔ بسیاری چیزها ممکن است نظرهای ما متفاوت باشد، امّا در این مسأله ما با استواری هماهنگیم که اگر بحثها و تصمیمات ما این مفهموم را منعکس کند، سهم خود را بهصلح – مهمترین پرسش زمانمان – ادا کردهایم.
کودکان
امروزه تخمین زده میشود که یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون کودک – ۳۶٪ جمعیت جهان – در کرهٔ زمین زندگی میکنند. اکثریت افزون شوندهٔ این تعداد در مناطق عقبافتاده زندگی میکنند، در کشورهائی که منابع کافی برای تغذیه، پوشاک، خانه، فرهنگ، بهداشت و تأمین شغلی موجود نیست.
روزانه ۳۳۴ هزار کودک متولد میشود.
اینها که هستند؟
کودکان، پسران و دختران، خواهران و برادرانند، کودکان ثروتمند و کودکان فقیرند، بعضیها دارای خانه و زندگی و بعضیها چادرنشینند. از اقوام گوناگون و گروههای ملی گوناگونند و با سنتهای متفاوت اجتماعی، فرهنگی، و مذهبیِ گوناگون رشد میکنند.
کودکان با یکی از بالغِ بر سه هزار زبان جهان سخن میگویند.
مطابق ده اصل اعلامیهٔ جهانی حقوق کودک، کودکانِ همه جا – صرفنظر از نژاد، رنگ، جنس و مذهب – دارای این حقوقند: عاطفه و مهر، تغذیه و مراقبتهای پزشکی، تحصیل مجانی، فرصت برای بازی، نام و ملیت، مراقبتهای ویژه در صورت استثنائی بودن، حمایت و کمک بهزندگی در دنیائی صلح آمیز. کودکان هدفهای انسانند، امّا آیا تمامی کودکان از این حقوق بر خوردارند؟ کار پنج روزهٔ این کنفرانس بهاین پرسش پاسخ خواهد گفت.
اعلامیه همچنین حاکیست که بشریت بهکودکان بهترین عطایا را مدیون است.
بیست سال پس از تصویب این اعلامیه، در این سال جهانی کودک، جامعهٔ بشری هر کشور و هر فرد، باید این را بسنجد که اگر ما بهکودکان بهترینها را مدیونیم در پرداخت این دِین تا چه حد کوتاهی شده است.
البته در این بیست سال تغییرات وسیعی صورت پذیرفته است. موقعیت قانونی و شرایط زندگی کودکان در بعضی از کشورها در نتیجهٔ کوششهای مردمشان پیشرفتهائی کرده است. هر جا که بهرهکشی انسان از انسان از بین رفته است، کودکان از حقوق بیان شده در اعلامیهٔ جهانی حقوق کودک، بهداشت مجانی، قوانین خاص حمایت از مادر و کودک، امکانات پیش از دبستان، آموزش مجانی اجباری، و شبکهئی از مؤسسات فرهنگی، آموزشی، و تفریحی بهرهمند شدهاند.
در کشورهای آسیا، افریقا، و امریکای لاتین که استعمار از پای درآمده است توجه افزون شوندهئی بهبرنامههای اعتلاء خدمات بهداشتی، آموزش، و امکانات مخصوص کودکان و نوجوانان مبذول میشود. در همین زمان موقعیت کودکان و نوجوانان در بسیاری کشورها بهصورت وخیم باقی مانده است.
۶۰۰ میلیون از کودکان جهان در فقر بهسر میبرند، ۲۰۰ میلیون هر روز گرسنهاند و هرجا که جنگی در کار است کودکان نخستین قربانیانند.
یک میلیارد تفر از جمعیت جهان، از مسکن عادی برخوردار نیستند و یک سوم این تعداد در زاغهها بهسر میبرند.
در کشورهای درحال رشد کمکهای پزشکی از بیست کودک بهیکی میرسد.
از ۱۰۰ میلیون کودکی که در یک سال بهدنیا میآیند، هفت از ده یا هفتاد میلیون بدون کمکهای اولیهٔ پزشکی بهدنیا میآیند.
٪۸۵ از کودکان روستائی دسترسی بهمنابع کافی آب آشامیدنی سالم ندارند.
از هر پنج کودک یکی پیش از پنج سالگی میمیرد. کمبود ویتامین A هر سال متجاوز از ۱۰۰ هزار کودک را کور میکند.
۱۰۰ میلیون کودک از امکان آموزش بیبهرهاند و قادر بهخواندن یا شمارش اعداد نیستند. انسان بهکرهٔ ماه پای گذاشته است اما میلیونها کودک هرگز کتابی در دست نگرفتهاند.
٪۴۰ کودکانی که درمدارس نام مینویسند پس از چند سال مدرسه را رها میکنند و بیسواد میمانند.
در کشورهای درحال رشد، میلیونها کودک محکوم بهبیماری گرسنگی و فقر ناشی از نظام اجتماعی غیرعادلانهاند.
در کشورهای رشد یافتهٔ غربی صدها هزار کودک قربانی نابرابری اجتماعی و قومی و تبعیض نژادیند. وضع نامساعد مسکن، فقر غذائی، بیماری و نا امنی ناشی از بحرانهای اقتصادی، تورم، و بیکاری، واقعیتهای زندگیِ بسیاری از کودکان را تشکیل میدهد. بیکاری، فحشا، و ولگردی در میان کودکان بسیاری از کشورها دیده میشود.
کودکانِ زاغه نشین، مهاجر، پناهنده، یتیمِ بیمادر، کودکانِ مناطق روستائی، کودکانِ در معرض اعتیاد و جنایت، محرومین جسمی و یا روحی و کودکانِ جنگ زده باید از مراقبتی خاص بهرهمند شوند.
در کشورهائی که آزادیهای دموکراتیک محدود است یا تبعیض نژادی و آپارتاید از قوانین حاکم است، موقعیت کودکان بهخصوص دروضع اسفباری است.
در ترانسکی – واقع در افریقای جنوبی – مرگ و میر کودکان ۲۱۶ در هزار است و در ژوهانسبورگ ۹۵ در هزار از کودکان سیاهپوست هنگام تولد میمیرند.
چرا کودکان سیاهپوست چنین در معرض مرگند؟ چهگونه میزان رنگدانهها در پوست، در میزانِ مرگ و میر مؤثر است؟ پاسخ ساده است: بهدلیل آپارتاید. بهدلیل شگردهای غیرانسانی و غیراخلاقیِ جداسازیِ خانوادهها، بدبختی، فقر و مرگ، در مناطقی که زنان و کودکان تابع ماندن در تنهائی، نومیدی، و مرگند! آپارتاید یعنی وجود مناطقی که برای هر ۴۰۰ سفیدپوست یک پزشک وجود دارد. مناطقی که هزینهٔ سرمایهئی برای هر کودک سفیدپوست ۶۰۵ و برای هر کودک سیاهپوست ۴۰ واحدِ پولی است، و آموزگار سیاهپوست نصف دستمزد آموزگارِ سفیدپوست را میگیرد. آپارتاید یعنی نقض هر ده اصل قانون حقوق کودک.
انسانها هنوز بر علیه استعمار و استعمار نو میجنگند و کودکان هنوز قربانیان جنگ، تجاوز، بهرهکشی، ستم فاشیسم، راسیسم و آپارتاید اند.
تجاوز امریکا بهویتنام. ۹۰۰ هزار یتیم برجای گذاشت و در ۱۷ فوریهٔ ۱۹۷۹، در اثر تجاوز چین، کودکان ویتنام بار دیگر بههلاکت رسیدند یا یتیم شدند. تجاوز چین بهویتنام و در پی آمد آن کشتار دستهجمعی رژیم پول پوت اینگ ساری در کامبوج ضایعهٔ اسفباری برای کودکان در آستانهٔ سال جهانی کودک بود.
روش تجاوزکارانهٔ اسرائیل بسیاری از کودکان را بههلاکت رسانده است و میرساند. بمباران و بهتوپ بستنِ اردوگاههای آوارگان فلسطین در جنوب لبنان مرگ بسیاری از زنان و کودکان را سبب شده است. نسلی از کودکان فلسطین همواره بیخانمان بودهاند و نصیبشان از زندگی تنها چادری دراردوگاههای آوارگان بوده است.
در ایرلند شمالی و قبرس، کودکان نخستین ستمدیدگانند و شرایط زندگی بعضی از اقلیتهای قومی مانند سرخپوستان آمریکا و بومیان استرالیا ننگی بر دامان بشریت است.
در شیلی، اوروگوئه، پاراگوئه، هایتی، گواتمالا، سالوادور و جمهوری دومینیکن، کودکان، قربانیان رژیمهای خودکامهاند. خانوادههای ۶۰ هزار کودکِ شیلی توسط دستههای نظامی فاشیست بهقتل رسیدند یا ناپدید شدند و یا در سیاه چالها زندانید.
کودکانی که در بازداشتگاهها دنیا آمدهاند یا همراه والدینشان توقیف شدهاند شاهد شکنجهها بودهاند و خود شکنجه شدهاند، و هزاران کودک آسیبهای زندگی در تبعید را چشیدهاند.
با اعلام سال جهانی کودک، سازمان ملل متحد اظهار داشت این سال میباید در همهٔ کشورها باعث شود تا بسته بهشرایط و اولویّتها در مقررات و قوانین مربوط بهکودکان تجدیدنظر بهعمل آید و رفاه و آسایش آنان را سبب شود.
مطابق این تصمیم، سال جهانی کودک میباید این منظورهای کلی را برآورد کند:
الف: چهار چوبی برای دفاع از حقوق کودکان بهوجود آورد و آگاهی بهنیازهای کودکان را ارتقا بخشد.
ب: این اصول را بهرسمیت بشناسد و گسترش دهد که برنامههای کودکان سهم کاملی از برنامههای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را بهخود اختصاص دهد و در برنامههای کوتاه مدت و درازمدت در سطوح ملی و بینالمللی، اصولی بهنفع آنها در نظر گرفته شود؛ و بهاین ترتیب دولتها را وادارند که کوششهای خود را در راه گسترش امور کودکان صرف کنند و بهگروههای آسیبپذیری که در موقعیتهای نامطلوب قرار گرفتهاند توجه خاصی مبذول دارند.
کورت والدهایم – دبیر کل سازمان ملل متحد – در پیام خود بهمناسبت این سال یادآور شده است: «جهانی که کودکان ما در آن رشد میکنند باید جهانی باشد که ذخائر ملی در آن عادلانه صرف شود و زندگی ملی با همکاری، نه با منازعه، ادامه یابد. با امید بیپایان بهصلح، بر ترس از جنگ غلبه باید کرد. ما نمیتوانیم میراثی از خواستها و نیازهای برنیامده برای آنان برجا گذاریم.»
مجموعهٔ ملل متحد، سازمانهای خود را بسیج کرده است تا سازمانهای غیر دولتی و همهٔ مردم اقدامات خود را برای بهثمر رسیدن منظورهای این سال عرضه کنند. حضور ما در این کنفرانس نشان میدهد که ما بهاین فراخوانی پاسخ مثبت گفتهایم.
صلح
حق زندگی، مادهٔ ۳ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، بیشک برای کودکان مهمترین حق است.
همهٔ اقدامات ما در جهت تأمین زندگی بهتری برای کودکان و زندگی بهتری برای همه، بدون استقرار صلح ثمری ندارد.
دلایل خوبی برای خوشبین بودن موجود است. کشورهای اروپا سی سال است در صلح بهسر بردهاند. این طولانیترین دورهئی است که این قاره تا کنون بهخود دیده است، و امید که دوام یابد. بگذار امیدوار باشیم که جنگ، یکسره از زندگی بشر ناپدید شود.
واقعیت ترسناک زمان ما این است که مسابقهٔ تسلیحاتی هنوز مهار نشده. سالانه ۴۰۰ میلیارد و روزانه متجاوز از یک میلیارد دلار از بشریت دزدیده میشود.
سال گذشته شورایعالی ناتو در واشنگتن برنامهٔ درازمدتی برای همپیمانان خود ارائه داد که براساس آن نیروی نظامی خود را افزایش دهند. هر یک از کشورهای عضو این پیمان بودجه نظامی خود را حداقل ۳٪ افزایش دادند.
خطمشی دولتها طیّ ِ قرنها این بوده است که «اگر طالب صلحی برای جنگ آماده شو!» - تصور تعادل قوا – که تصور میرود ضامن صلح باشد – در غرب امر شایعی است. امّا این تعادل وحشت، تعادلی است دروغین. و نه تنها دروغین است بلکه تهدیدی روزانه برای بشریت بهشمار میآید.
سهم کوچکی از منابعی که سالانه صرف لوازم جنگی میشود میتواند ۲۰۰ میلیون کودک گرسنه را سیر کند و نور دانش بر زندگی میلیونها کودک بتاباند.
هزینهٔ یک جنگندهٔ اف- ۱۴ معادل هزینهٔ نه مدرسه است، و هزینهٔ یک تانک لئوپارد - ۲ معادل هزینهٔ آپارتمانِ سه اتاقه، و هزینهئی که صرف یک زیردریائی با نیروی هستهئی میشود معادل هزینهٔ آموزش یک سال ۱۶ میلیون کودک است!
اگر تمامی این منابع صرف خانهسازی، مراقبت از مادران و فرزندان، مراقبتهای پیش از مدرسه، آموزش عمومی و خدمات بهداشتی شود، بشریت میتواند با گامهای بلند بهپیش رود.
هدف نهائی ما باید خلع سلاح جهانی و کامل باشد. امّا باید واقع بین و تابع اصول عملی بود. مسألهٔ خلع سلاح تنها گام بهگام و با معیارهای سنجیده قابل حل است. بهعنوان مثال، پایان دادن بهامر تولید سلاحهای هستهئی، کاهش منابع ذخیره، و غیره. قطع کامل آزمایشهای هستهئی، محدود کردن سلاحهای دفاعی استراتژیک، منع تولید انواع جدید سلاحهای کشتار دستهجمعی، چشمپوشی دولتها از اعمال زور، نابود کردن سلاحهای شیمیائی، کاهش بودجههای نظامی، جز اینها...
تا کنون گامهائی در راه تسکین تَنِشِ جهانی برداشته شده است: از آن جمله، موافقتنامهٔ شوروی – امریکا در پرهیز از جنگ هستهئی، سالت -۱، پیمان عدم گسترش سلاحهای هستهئی و محدود کردن آزمایشهای هستهئی، و مقاوله نامهٔ پرهیز از تهیهٔ سلاحهای میکروبی. امضاء سالت -۲ که راه را برای گامهای مهمتری در سالت -۳ برخواهد داشت و آن کاهش سلاحهای دفاعی استراتژیکی است، گامی واقعی در راه تأمینِ خلع سلاح است که بهکاهش تنشهای جهانی منجر خواهد شد.
وظیفهٔ اصلی نیروهای صلح گسترش اهمیت سالت -۲ ست. تصویب آن در سال جهانی کودک گام باارزشی در جهت هدفهای این سال بهشمار میرود.
تلاش برای خلع سلاح کاری ساده نیست. تکرار میکنم: برای خوش بین بودن دلیل داریم امّااین، رضایت کامل را فراهم نمیآورد. باید کوششهای خود را مضاعف کنیم تا بار سنگین سلاحها و تهدید جنگ را تحمل بتوانیم کرد.
بهانجام رساندن همهٔ منظورها و هدفهای سال جهانی کودک بهدستیابی بهصلح بستگی دارد.
در این گزارش آمارهای فراوانی ارائه دادهام و خواهم داد که آنها را از سازمانهای گوناگونِ ملل متحد دریافت کردهام. شما در طول کنفرانس ارقام بیشتر و تصویرهای زندهئی را که سخنگویان ارائه خواهند داد ملاحظه خواهید کرد. شاید تمامی آنها بهخاطر سپردنی نباشد امّا بهویژه تقاضا میکنم این ارقام را خوب بهخاطر بسپارید:
سالانه ۴۰۰ میلیارد دلار در راه سلاحهای جنگی نابود میشود و هر سال ده میلیون کودک از گرسنگی میمیرند. این اعداد را با خود بهچهار گوشهٔ جهان ببرید. بگذارید صدایتان درهر کوی و برزن و شهر و روستائی شنیده شود. بهخاطر نجات آیندهمان، بهخاطر فرزندانمان، از آن پتکی بسازید و بر فرق سر اسب تیز تکِ مسابقهٔ تسلیحاتی فرود آورید.
بهداشت
تمام کودکان باید توقع منطقی از یک زندگی سالم داشته باشند. سلامتی در نقاطی که فقر وجود دارد و غذا و آب سالم و مسکن مناسب در دسترس نیست بهدست نمیآید.
زنان باردار و کودکان بیش از همه درمعرض خطرند. آنها، بهدلیل آسیبپذیری بهای سنگینی میپردازند زیرا با مرگ پیش از تولدِ نوزادان با بیماری و با نقص عضو روبرویند.
ضایعات زندگی، با مرگ نوزادان، فراوان است. شرایط اجتماعی – اقتصادی خانواده یکی از دلایل مرگ و میر نوزادان است.
۵ میلیون کودک از ۶ بیماری عفونی هلاک میشوند. دیفتری، سیاه سرفه، فلج اطفال، سرخک، کزاز، و بالأخره سِل. اغلب این بیماریها با ایجاد مصونیت قابل پیشگیری است.
در کشورهای خیلی عقب مانده، محرومیتهای اجتماعی اقتصادی فراوانی وجود دارد که سلامت کودکان و بزرگسالان را تهدید میکند. فقر غذائی مقاومت در برابر بیماریها را کاهش میدهد.
فرصت زندگی و مرگِ کودک بهشرایط اقتصادی تولد او بستگی دارد. در افریقا از ۱۰۰۰ نوزاد، ۱۴۷ تا پیش از نخستین سال زندگی میمیرند و آنها که زنده میمانند بهطور متوسط تا ۴۶ سال عمر میکنند. برعکس در اروپا از هر ۱۰۰۰ نوزاد، ۲۰ تا پیش از نخستین سال زندگی میمیرند و آنها که زنده میمانند بهطور متوسط ۷۱ سال عمر میکنند.
گزارشهای یونیسف حاکی است که در آسیا و آفریقا از هر ۲۰ کودک تنها یکی از مراقبتهای بهداشتی بهرهمند است. شعبهٔ بهداشت پان آمریکن گزارش میدهد که در ده سال گذشته ۷/۵ میلیون کودک در امریکای لاتین بهدلیل عدم دسترسی بهپزشک جان سپردهاند.
حتی در ایالات متحدهٔ آمریکا – ثروتمندترین کشور جهان با بزرگترین رقم بودجهٔ نظامی - ۴۰٪ کودکان بومی بر علیه فلج اطفال و سرخک و دیفتری تلقیح نمیشوند.
آموزش
مسألهٔ آموزش و بهداشت کاملاً بههم وابسته است. سواد آموزی سهم مهمی در پیشرفت معیارهای زندگی و کیفیت آن دارد.
میلیونها کودک فرصت راه یافتن بهمدرسه را ندارند. در کشورهای بسیار عقب مانده، در پارهئی از نقاط روستائی، نه تن از هر ده کودک قادر بهخواندن و نوشتن نیستند. نیمی از آنها که بهمدرسه راه مییابند پیش از آن که حداقل چهار سال تحصیلاتِ پایه را بگذرانند مجبور بهترک آن میشوند.
در کشورهای بسیار عقبمانده، دخترها کمتر از پسرها بهمدرسه راه مییابند. این موضوع خود بهفقرِ آموزشی در این کشورها کمک میکند. زیرا اینها مادرانِ آیندهاند که قادر بهکمک آموزشیِ کودکان خود نیستند.
در کشورهای آمریکای لاتین، آسیا، و آفریقا، مشکلات آموزشی فراوان است و متجاوز از ۴۰ کشور آسیا، آفریقا، و اقانوسیه، هنوز آموزش اجباری درمیان نیست. در آمریکای لاتین ۳۳ میلیون از ۷۳ میلیون کودک در سنین ۵ تا ۱۴ بهمدرسه راه نیافتهاند. تنها در برزیل ۵ میلیون کودک بهمدرسه نمیروند.
در این اواخر قرن بیستم، آموزش باید در همه جا مجانی و اجباری باشد – این حق اساسی هر کودکی است. – آموزش، آموزش پیش از دبستان و آموزش ابتدائی و آموزش حرفهئی و آموزش کودکان استثنائی را در بر میگیرد. نظریههای گوناگون و شگردهای آموزشی جدیدی وجود دارد. مبادلهٔ تجربیات آموزشگران و سازمانهای جوانان و پدران و مادران، با ارزش است امّا در این گزارش بهاین نکات نمیپردازیم.
آموزش، مسئولیت خانواده و جامعه است. اتحادیههای آموزگاران و سازمانهای کودکان و جوانان و زنان میتوانند بهمفهوم آموزش اعتبار بخشند. و بالاخص روحیهٔ صلح دوستی را در میان کودکان بگسترانند.
مطالبی که بهبرتری ملی ونژادی تکیه دارند و یا جنگ و برتری جنسی را تبلیغ میکنند باید از صفحات کتابهای درسی حذف شود.
امروزه معیارهای آموزشی در بعضی جوامع بسیار پیشرفتهٔ صنعتی روبهکاهش است. در ماه مارس ۱۹۷۶ مجلهٔ «اخبار آمریکا و جهان» گزارش داد که ۲/۴ میلیون کودک امریکائی بهمدرسه نمیروند و ۷ میلیون دانشآموز مشکلاتی در خواندن دارند.
اغلب مطبوعات، در بسیاری از کشورهای غربی، گزارشهائی از رفتار خشونتآمیز بزرگسالان و حتی والدین نسبت بهکودکان درج میکنند.
در آلمان فدرال سالانه در حدود شش هزار کودک در نتیجهٔ ضرب و جرح وحشیانه بهبیمارستانها آورده میشوند. در انگلیس روزانه دو کودک توسط پدران و مادرانشان تا حد مرگ مورد تنبیه قرار میگیرند و سالانه ۴۷۰۰ کودک زمینگیر میشوند.
در این کشورها برنامههای تلویزیونی، از خانواده، کلیسا، و مدرسه نقش مهمتری دارد. جامعهشناسان آمریکا اعلام کردهاند که هر آمریکائی تا سن ۱۸ سالگی بیست هزار ساعت پای تلویزیون مینشیند، یعنی مدت زمانی بیش از مدرسه. با کمال تأسف این اوقات در کودکان و نوجوانان صرف افکاری غیرانسانی میشود این برنامهها افکار کودکان را تباه میکند و زندگی را در نظر آنان بیارزش جلوه میدهد.
هرت اوتو جامعهشناس آمریکائی – محاسبه کرده است که جوان ۱۸ سالهٔ آمریکائی از سن ۶ سالگی شاهد ۱۳۰۰ جنایت در برنامههای تلویزیونی است. تلویزیون آلمان فدرال در هفته ۲۰۰ فیلم خشونتآمیز و ۸۰ قتل را نمایش میدهد. همهٔ اینها حس فردگرائی را در کودکان تقویت میکند و این عقیده را که همهٔ مشکلات با مشت و چاقو و تفنگ قابل حل است. نمایش مداوم جنایت، اعتیاد، الکلیسم و مطالب مستهجن، بر نوجوانان و حتی کودکان اثر میگذارد.
بهگمان من نیاز بر این است که بهنقش و امرِ مهار کردن وسائل ارتباط جمعی همگانی توجه کنیم. نقش وسائل ارتباط همگانی را در استفاده از مطالبِ جالب توجه مردم و پیشرفتهای جامعه جستجو باید کرد. باید توجه صاحبان این وسایل را بهمشکل جلب کرد و از دولتها خواست که بدون از میان بردن آزادیِ این وسایل بهمهارِ آنها اقدام کند. صاحبان این مؤسسات باید دارای مسؤولیت ویژه باشند.
بسیاری از کودکان خاصه آنان که از قشرهای محرومند، از دسترسی بهگنجینههای فرهنگ جهانی و فرصت آشنائی با شیوههای خلاق هنری بیبهرهاند.
ادبیات و هنر قادر است بهکودکان اندیشههای صلح، دوستی، و بزرگی مقام انسان را القا کند. کودک نیازمند هنرهای گوناگون است. آنها میتوانند، و باید، عشق بهنیک و حقیقت را در کودکان برانگیزند و نسبت بهزشتی، تبهکاری، و دروغ، در آنها نفرت ایجاد کنند.
کار کودکان
قرن بیستم شاهد پیشرفت علمی و فنی بینظیری در تمام تاریخ است. همپای این پیشرفتها بهرهکشی از کودکان و نوجوانان در سطحی بسیار وسیع اعمال میشود.
دهها میلیون کودک در کشورهای مختلف افریقا، امریکای لاتین، و حتی اروپا، بهصورت برده زندگی میکنند. در تایلند آنها را به ۸۰ دلار میفروشند و صاحبانشان بدون دادن مزد، و تنها در برابر خوراکی که میخورند، از آنان کار میکشند. در تایوان دختر بچهها روزانه ۱۴ ساعت در برابر ماشینهای نساجی و یا کارخانههای تأسیسات الکترونیکی کار میکنند. در هندوستان هزاران کودک ۸ تا ۱۳ ساله روزانه کیلومترها در دالانهای زیرزمینی میخزند و زغال سنگ جمعآوری میکنند. در کلمبیا ۳ میلیون کودک کار میکنند. اینها تنها نمونههائی است که از گزارش کورت والدهایم بهکنفرانس کار ژنو در سال اخذ شده است.
این کودکان خسته و گرسنه لذتی از زندگی نمیشناسند و پیش از وقت پیر میشوند. این کودکان مربوط بهگذشته نیستند و در همین جهان «آزاد» و معاصر ما زندگی میکنند. شرکتهای چند ملیّتی مانعی نمیبینند که رنج کودکان را با دلار معاوضه کنند. در شعبات این شرکتها در آسیا، آفریقا، و امریکای لاتین، صدها هزار کودک مستقیم یا غیر مستقیم در جهت سود آنها تلاش میکنند. جای تعجبی نیست که در آمریکا و سایر کشورها کامپیوتر یا رادیوی ساخت تایوان یا هنگ کنگ بهقیمتی بسیار ارزان فروخته میشود. اینها شاید توسط کودکی ۱۲ ساله در ازاء یک پیمانه برنج ساخته شده باشد.
با وجود خیل عظیم بیکاران چرا از کار کودکان استفاده میشود؟ زیرا مزد اینان کمتر است و با وجود آنان، کارفرمایان را دیگر با اتحادیههای کارگری سر و کاری نیست.
کودکان از احقاق حق خود عاجزند. پس کارفرمایان هرچه بیشتر آنها را استثمار میکنند.
کودکان استثنائی
کودکان استثنائی کدامند؟
اینها کودکانی هستند عقب ماندهٔ جسمی و یا روانی، دارای اشکال در شنوائی، حرف زدن، خواندن، نوشتن، و غیره.
در گذشته داشتن این گونه کودکان را نشانهٔ غضب خداوند یا ثمرهٔ گناه میدانستند و آنها را از دیگران جدا میکردند، و حتی نفی بلد میکردند یا میکشتند. تنها در سالهای اخیر است که واژههای غیرطبیعی و معیوب بهواژههای استثنائی و ناتوان و دارای اشکال تبدیل شده است – واژههائی که نشانهٔ خوشبینی هستند – زیرا براشکال میتوان با تمرین غلبه کرد، و ناتوان و استثنائی بودن را میتوان با درمان تسکین داد.
دلیل بهوجود آمدن این ناهنجاریها یا ارثی است و یا محیطی، و مادر در حین بارداری یا در زایمانِ سخت و بدون مراقبت و بدون مراقبت پزشکی بدان دچار میشود.
کم غذائی، بیماری، تصادف، فقدان بهداشت، جنگ، و دیگر خشونتها عامل بهوجود آمدن این استثناهاست. در بسیاری ازنقاط جهان تولد این گونه کودکان مولود استعمار و ستمهای اجتماعی است.
گرچه کاملاً نمیتوان بر این مشکلات چیره شد اما دسترسی بهدانش و مهارتهای حرفهئی تا حدود فراوانی بهموقعیت این کودکان کمک میکند. ۴۰٪ ناهنجاریهای مغزی با شگردهای جراحی قابل درمان است و ۸۰٪ از کوریها را میتوان پیشگیری کرد.
فراموش نکنیم که بزرگترین دلیل وجود این گونه کودکان، جنگ و فقر و نادانی است. و مبارزه با اینها امکانپذیر است. و این هدف منطقی جامعهٔ بشری برای رسیدن بهسال ۲۰۰۰ است.
***
رسیدگی بهنیازهای اساسی ۸۰۰ میلیون تنی که در فقر کامل زندگی میکنند، کاهش مرگ و میر کودکان به ۵۰ در هزار (رقم کنونی ۱۱۳ در هزار است) افزایش متوسط طول عمر به ۶۵ (درحال حاضر ۵۶ است)، ایجاد مصونیت تمام کودکان در برابر بیماریهای شایع عفونی، فراهم آوردن آب آشامیدنی سالم برای مردم، ایجاد پناهگاه و مسکن ثابت، و بالاخره مبارزه با بیسوادی، راههائی است که رسیدن بهاین هدف را ممکن میکند.
یکی از هدفهای سال جهانی کودک و کنفرانس ما، رسیدگی دقیق بهموقعیت کنونی کودکان و یافتن راههائی منطقی برای غلبه برمشکلات است. من نمیخواهم پیش از آغاز کار کمیسیونها در این مورد صحبت کنم. پیشنهادهای عملی از کار این کمیسیونها پدیدار خواهد شد، امّا اصرار دارم همواره این حقیقت را پیش رو داشته باشیم که یافتن راه حل برای مشکل کودکان، بستگی دارد بهتجدیدنظر اساسی در طرحهای اجتماعی و اقتصادی برای پایان دادن بهاستعمار، فاشیسم، راسیسم، و هرگونه فشار اجتماعی و استثمار.
شکی نیست که تجدیدنظر اساسی در روابط اقتصادی بر پایهٔ اصول دموکراتیک بهبهبود اوضاع کودکان یاری خواهد کرد.
اگر سازمان ملل متحد تصویب کند و همهٔ اعضا امکان زمینهٔ لازم برای تهیهٔ یک عهدنامه بر مبنای حقوق جهانی کودک را فراهم آرند، این جریان بهپیشرفت خود ادامه خواهد داد. ما نمایندگان سازمانهای غیر دولتی برای تهیهٔ این عهدنامه کار میکنیم و آن را بهسی و ششمین نشست عمومی کیسیون حقوق بشر که در مارس ۱۹۸۰ در ژنو برگزار خواهد شد عرضه خواهیم کرد.
موقعیت کودکان را نمیتوان جدا از سایر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بررسی کرد. یافتن راه حل بستگی بهمسائل فراوان دارد، از جمله تلاشی در راه صلح، خلع سلاح، استقلال ملی، و پیشرفت اجتماعی. ده اصل حقوق کودک، درحالی که حقوق همهٔ انسانها زیرپا گذاشته میشود موضوعیتی نخواهد یافت.
در طول کنفرانس و بعد از آن این پرسش را در برابر خود خواهیم داشت که ارزش این سال در چیست و کار این کنفرانس چه ثمری دارد؟
بهاین پرسشها نمیتوان در انزوا پاسخ گفت. بیشک کار این کنفرانس همهٔ مشکلات را حل نخواهد کرد زیرا این مشکلات نتیجهٔ روندِ اجتماعی و اقتصادی محیطهای گوناگون است. امّا این کوششها باتفاهم بینالمللی و مبادلهٔ تجربیات بهثمر خواهد رسید.
این سال سبب شده است که مردان و زنان، جوانان و کودکان، بهتنهائی یا از طریق سازمانهای خود بهجنبش درآیند. دولتها را زیر فشار خواستهایشان قرار دهند و همگان را از این تلاشها آگاه کنند. با جست و جو برای یافتن راه حلهای گوناگونِ مشکلات، مسائل رفاهی را از میان بردارند و تأمین کودکان را افزایش دهند.
پنج روز آینده فرصت مناسبی برای تبادل تجربهها و اطلاعات است.
رفقای عزیز! ما از چهار گوشهٔ جهان گردهم آمدهایم. صدای یگانهٔ ما درسازمان ملل متحد و ارگانهای وابستهٔ آن شنیده خواهد شد. این صداها را دولتها خواهند شنید و توجه بهزندگی و نیازهای کودکان را افزایش خواهند داد.
ما میخواهیم همهٔ کودکان سالم و دانش آموخته در دنیائی برآسوده در سایهٔ صلح بزرگ شوند. نه تنها کودک من و کودک شما، بل همهٔ کودکان جهان. این کنفرانس بهاین خاطر برپا شده است.
ترجمهٔ کوتاه شدهٔ سیروس طاهباز