آواز سیاه طولانی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷۲: | سطر ۷۲: | ||
− | زن همچنان زمزمه میکرد و با هر مکثی که در آوازش میکرد گهوارهٔ چوبی را با پای سیاه و عریان خود میجنباند. اما کودک بلندتر جیغ میکشید و فریاد او آواز زن را میبلعید. زن آواز خود را قطع کرد، | + | زن همچنان زمزمه میکرد و با هر مکثی که در آوازش میکرد گهوارهٔ چوبی را با پای سیاه و عریان خود میجنباند. اما کودک بلندتر جیغ میکشید و فریاد او آواز زن را میبلعید. زن آواز خود را قطع کرد، کنار گهواره ایستاد و به این فکر فرو رفت که چه چیز کودک را آزار میدهد، آیا شکمش درد میکند؟ کهنهٔ او را با دست لمس کرد، خشک بود. او را بغل کرد و به پشتش دست زد. باز هم کودک با صدائی کشدارتر و بلندتر جیغ میکشید. او را دوباره در گهواره گذاشت و رشتهای را که مهرههای قرمز به آن کشیده شده بود، جلو چشمش آویزان کرد. پنجههای سیاه و کوچک طفل مهرهها را پس زد. زن خم شد، ابروهایش را در هم کشید و زمزمه کرد «طفلک، چته؟ آب میخوای؟» |
+ | |||
+ | |||
نسخهٔ ۲۶ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۵۸
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
۱
«ب
خواب، طفلم
بابا جونت به شهر رفته
بخواب طفلم
آفتاب داره پائین میره
بخواب طفلم
نون قندیهات توی کیسهس
بخواب طفلم
بابات الانه میاد خونه...
زن همچنان زمزمه میکرد و با هر مکثی که در آوازش میکرد گهوارهٔ چوبی را با پای سیاه و عریان خود میجنباند. اما کودک بلندتر جیغ میکشید و فریاد او آواز زن را میبلعید. زن آواز خود را قطع کرد، کنار گهواره ایستاد و به این فکر فرو رفت که چه چیز کودک را آزار میدهد، آیا شکمش درد میکند؟ کهنهٔ او را با دست لمس کرد، خشک بود. او را بغل کرد و به پشتش دست زد. باز هم کودک با صدائی کشدارتر و بلندتر جیغ میکشید. او را دوباره در گهواره گذاشت و رشتهای را که مهرههای قرمز به آن کشیده شده بود، جلو چشمش آویزان کرد. پنجههای سیاه و کوچک طفل مهرهها را پس زد. زن خم شد، ابروهایش را در هم کشید و زمزمه کرد «طفلک، چته؟ آب میخوای؟»