مراسم تمنای باران و بارانسازی در ایران ۱: تفاوت بین نسخهها
سطر ۸۰: | سطر ۸۰: | ||
در مراسم طلب باران برخی از مناطق ایران بهجای '''عروس چمچه''' بچۀ یک یا دو سالهئی را بهبغل میگیرند و بهدر خانهها میروند. صاحب خانه روی پارچهئی که روی سر بچه انداختهاند آب میریزد و مقداری حبوبات و مواد خوراکی هم میدهد. سپس از مواد گردآوری شده آشی درست میکنند و آن را میان نیازمندان تقسیم میکنند: | در مراسم طلب باران برخی از مناطق ایران بهجای '''عروس چمچه''' بچۀ یک یا دو سالهئی را بهبغل میگیرند و بهدر خانهها میروند. صاحب خانه روی پارچهئی که روی سر بچه انداختهاند آب میریزد و مقداری حبوبات و مواد خوراکی هم میدهد. سپس از مواد گردآوری شده آشی درست میکنند و آن را میان نیازمندان تقسیم میکنند: | ||
− | الف. '''شُلّهشُلّه''': در این گونه از مراسم طلب باران که آن را '''شُلّهشُلّه''' میخوانند صورت کودکی را با دوده یا خاک زغال سیاه میکنند و از گردن او | + | الف. '''شُلّهشُلّه''': در این گونه از مراسم طلب باران که آن را '''شُلّهشُلّه''' میخوانند صورت کودکی را با دوده یا خاک زغال سیاه میکنند و از گردن او چند زنگوله میآویزند. گروهی از بچهها با کودکی که رویش را سیاه کردهاند بهدر خانهها میروند و از صاحب خانه موادخوراکی یا مواد لازم برای پختن آش میخواهند. اگر صاحبخانه چیزی بهمراجعین بدهد او را با خواندن ترانهئی ستایش میکنند و اگر چیزی ندهد او را با خواندن ترانهئی دیگر ناسزا میگویند. بعد از گردآوری مواد الازم برای پختن آش بچهها در جائی جمع میشوند و آشی درست میکنند که آنٰرا آش رشته میخوانند (اگرچه آش رشته نیست). بعد از آماده شدن آش دو عدد ریگ داخل دیگ میاندازند و سپس آش را میان کسانی که در این مراسم شرکت کردهاند، تقسیم میکنند. کسانی که آش را گرفتهاند آن را در پایِ دیگ میخورند و کسی که ریگها را در ظرف خود یا زیر دندان خود بیابد گناهکار مینامند. گناهکار را با چوب میزنند و اگر کسی از زدن گناهکار خودداری کند باران خواهد بارید. اگر تا چهار روز بعد از چلۀ بزرگ باران نبارد این مراسم را تکرار میکنند. این بار هریک از شرکتکنندگان در مراسم زنگولهئی بهدست دارند که در طول مراسم آن را به صدا در میآورند و همان مراسم را تکرار میکنند. (نیریز محمد حسین اکبری ۱۳۵۵) [به روایت دیگر که ظاهراً دقیقتر است. بعد از مشخص شدن گناهکار با چوب بهاو حمله میکنند. سپس یکی از شرکتکنندگان در مراسم واسطه میشود و تعهد میکند که باران خواهد بارید و آنگاه از زدن گناهکار دست برمیدارند. (علیاکبر حمیدی محقق مرکز مردمشناسی ایران)]. |
+ | |||
+ | ب. در این گونه از مراسم طلب باران لباس پسری را از تن او بیرون میآورند و بدن او را با برگ سبز میپوشانند و بعد تعدادی از بچهها همراه این پسر بهدرخانهها میروند. بچهها با رسیدن بههر خانه ترانۀ طلب باران را میخوانند و صاحبخانه کمی آب بر سر پسری که او را برگٰپوش کردهاند میریزد و بهبچهها مقداری حبوبات و خوردنی میدهد. بچهها پس از گردآوری مواد لازم بهپختن آش میپردازند و آن را میان نیازمندان تقسیم میکنند (خوی، علیاکبر ۱۳۵۶). | ||
+ | |||
+ | '''۳. طلب باران با زنبیل''' | ||
+ | |||
+ | بههنگام خشکسالی زنان و مردان سیاه در حالی که هر یک زنبیلی بهدست دارند و کمرشان را با لُنگ بستهاند، گوشهئی از شهر جمع میشوند. با شروع مراسم افراد بهصف پشت سر هم میایستند و از پشت با دست و سپس هر کس لنگ نفر جلوئی را میگیرد و بهاین ترتیب با خواندن ترانۀ طلب باران بهدر خانهها میروند. صاحب خانه بهنیت آمدن باران بهآنها گندم، جو، برنج، شکر یا پول میدهد. سیاهان بعد از گردآوری مواد لازم برای پختن غذا بهخارج از شهر میروند و با آن مواد غذای بدون نمکی میپزند و بعد از آماده شدن آن بیآن که هیچ از این غذا بخورند آن را روی زمین میریزند و باز میگردند. سیاهان اعتقاد دارند که موجودات خبیثی که مانع از ریزش باراناند با خوردن این غذا باران را رها میکنند و باران خواهد بارید (قشم ۱۳۵۶، محمد اسدیان محقق مرکز مردمشناسی ایران)] | ||
+ | |||
+ | '''۴. طلب باران با علم''' | ||
+ | |||
+ | بچهها جمع میشوند و از میان خودشان یکی را که از دیگران بلندقدتر است بهعنوان رئیس یا '''اوستا''' انتخاب میکنند. - علمی را بهدست اوستا میدهند و او را '''علمدار''' میخوانند. بچهها بهدنبال عَلمدار بهدر خانهها میروند و ترانۀ طلب باران را میخوانند. صاحب خانه مقداری حبوبات و مواد خوراکی بهآنها میدهد. بچهها ار آنچه گردآوردهاند آشی میپزند و آن را میان خود و دیگران تقسیم میکنند. (خراسان عباس مرادی ۱۳۴۶). | ||
+ | |||
+ | '''۵. طلب باران با تابوت''' | ||
+ | |||
+ | گروهی زن و مرد و نوجوان تابوتی را از مردهشوی خانۀ شهر بهعاریت میگیرند و بچۀ هشت سالهئی را درون آن میخوابانند. روی تابوت پارچۀ سفیدی میکشند و تابوت را بهدوش میگیرند و با خواندن ترانۀ طلب باران بهخارج شهر میروند. بهاین ترتیب دور شهر میگردند و بعد بهشهر باز میگردند. (فارس، گیرش، حسن عبدلی گیرشی ۱۳۴۷). | ||
+ | |||
+ | '''۶. طلب باران با قاشق، جارو، و قیچی''' | ||
+ | |||
+ | اگر در فروردین ماه باران نبارد گروهی از بیوه زنان و دختران دور هم جمع میشوند. و آنگاه بیوهزنان نام دوازده ماه سال را بر دوازده بیوهزن مینهند و دختران نام سی روز ماه را بر سی دختر. آنگاه یک نفر سواددار نام شرکت کنندگان در مراسم را مینویسند و بعد با قرعه یک بیوه زن و یک |
نسخهٔ ۵ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۳:۰۹
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
پژوهشی است از ایهان باشکَوز (IhanBasgoz) محقق ترک، و استاد دانشگاه «ایندیانا» در ترجمۀ فارسی (از انگلیسی به فارسی) هر جا که لازم و میسر بود نمونههای دیگری نیز در داخل [ ] به آن افزوده شده است. (ک. ج.)
فلات ایران خشک و کمآب است. از گذشتۀ دور تا بهامروز در بسیاری از نقاط این فلات تأمین آب یکی از مسائل مهم مردم شهرها و روستا بوده و هست. و در نتیجه باران همیشه یکی از منابع مهم تأمین آب چه در شهرها و چه در روستاها بود. در شهرها با ساختن آبانبارها با مسئلۀ کمبود آب مقابله میکردند. امروزه در بسیاری از شهرهای قدیمی ایران میتوان آبانبارهای بزرگی دید. شکی نیست که بسیاری از این آبانبارها برای ذخیرۀ آب باران بودند. در روستاها مسألۀ کمبود آب، تولید کشاورزی را به سوی بهرهبرداری دیم کشاند، که در این گونه بهرهبرداری از زمین هیچگونه نظام آبیاری وجود ندارد و تولید کشاورزی به رطوبت زمین متکی است. در این شکل از بهرهبرداری باران تنها منبع آب زراعی است. در نتیجه شکی نیست که باران چه برای شهرنشینان چه برای روستانشینان بسیار حیاتی بود و حتی امروزه هم در روستاهای ما زمینهای زیادی را (بیش از ۶۰ درصد کل اراضی زیر کشت) میکارند. خشکسالیهای متناوب و حیاتی بودن باران سبب شد که در شهرها و روستاهای ایران مراسمی برای طلب و تمنای باران به وجود آید، که پارهئی از آنها هنوز هم متداول است. در این سلسله مقالات برخی از مراسم تمنای باران را میخوانید. در ایران قدمت کشاورزی و مسکنگزینی از همسایگان شرقی و شمالی آن بیشتر است. (وجود صحاری بزرگی چون کویر لوت و نمک و نقصان آب در اکثر مناطق و افزایش جمعیت و گسترش سطح زیر کشت دیمی) در ایران سبب شده است که مراسم طلب باران در اکثر مناطق آن مورد توجه قرار گیرد. نباریدنِ بههنگام باران همیشه به کشاورزان ساکن در یک منطقه آسیب میرساند، در حالی که کوچنشینان میتوانند در جستوجوی چراگاه کوچ کنند و از محدودهئی که دچار خشکسالی شده دور شوند. از آنجا که کشاورزان به زمین خود وابستهاند و برای آنان رها کردن زمین و کوچ کردن میسر نیست میکوشند تا عنایتِ خدایان، خدابانوان، ایزدان و ارواحِ پاسدار آبها و پدیدآورندۀ باران را (که در اساطیر قومی آنان وجود دارد) جلب کنند و رنج انسان، حیوان و گیاه را کاهش دهند. مراسم طلب باران را در ایران به دو روش فردی و گروهی انجام میدهند:
۱. طلب باران بهروش انفرادی
برخی از راههای تمنای باران را که به شکل انفرادی انجام میدهند چنین است: دزدیدن ناودان یا دولچه (تُنگ آب سفالی، چرمی، یا فلزی) در مراغه، کار نکردن در روز پنجشنبه در میناب، شستن سر الاغ در زنجان، سوزاندن استخوانهائی که از گورستان گردآوری میکنند، وارونه گذاشتن سه پایه زیر دیگ و چسباندن خمیر بهپشت گوسفند در کرمانشاه، چوب سواری یا سوار شدن بر یک شاخه به عنوان اسب در لرستان، سوزاندن جمجمۀ خر در خراسان، دزدیدن سه پایه از راه پنجرۀ خانه در خوزستان، ضرب گرفتن روی سینیئی که روی کرسی نهاده باشند، خیساندن قالیچه یا گلیم نماز در آب در مراغه، [نوشتن نام چهل کچل بر جمجمۀ استخوانی، خر، گاو، اسب یا شتر و نهادن آن در آب تا آمدن باران در ترکمن صحرا، گذاشتن منبر مسجد، در امامزاده، سنگ قبر امامزاده، جلد قرآن یا مهر نماز در آب و بیرون نیاوردن آنها تا آمدن باران. در مازندران و گیلان] و غیره که همه افسونهای انفرادی است برای طلب باران و در قسمتهای مختلف ایران میتوان نمونههای فراوانی از آن را از مردم شنید.
۲. طلب باران بهروش گروهی
اکثر مراسم طلب باران را در ایران به شکل فعالیت گروهی انجام میدهند و با ساز و آواز و رقص، یا نماز و دعا.
شرح دادهها
در گزارش نمونههای مختلف مراسم طلب باران در ایران تأکید بر نمونههائی است که در چند مورد ضبط شده است. نمونهها از یکدیگر متمایز و با شرح مختصری همراه است. نمونهبندی براساس ویژگی و حرکات موجود در هر نمونه انجام شده و غالباً نام نمونهاز نام اجراکنندۀ اصلی مراسم طلب باران گرفته شده است یا از وسیلهئی که آن مراسم را با آن انجام میدهند. این مقاله شرح نمونههای مختلف مراسم تمنای باران در یک منطقۀ معین از ایران نیست و در گزارش هر نمونه نام ایالت، ناحیه یا روستائی که آن نمونه در آنجا ضبط شده آورده شده و تاریخ گردآوری نمونه نیز ذکر شده است. گاهی هر نمونۀ کوچک (Microform) نیز خود دارای گونههائی است که در زیر آن آورده شده است. نمونههای انفرادی اندک و شرح آنها نیز محدود است.
طلب باران به روش گروهی
نمونۀ اول: دعای باران
به هنگام خشکسالی مردم شهر یا روستا در جائی که رسیدن به آن جا برایشان آسانتر است [و معمولاً در خارج از شهر یا روستا و جائی که «مُصَلی» میگویند] جمع میشوند و پس از بهجای آورن دو رکعت نماز {متن پانوشت واضح نیست!} برای آمدن باران به درگاه خدا دعا میکنند. پس از نماز گوسفند یا گاوی را قربانی میکنند و گوشت قربانی را به نیازمندان میدهند.
گونههای مختلف نمونۀ اول
الف. مردم، پابرهنه و تکبیرگویان بهمُصلی میروند و بههنگام گزاردن نماز کت یا پیراهن خود را پشت و رو میپوشند.(آذزشهر به نقل از مشهدی جعفر، ۱۳۴۶)
ب. مردم گروه گروه به مُصَلی میروند و برهها و میشهای خود را در دو گلۀ جدا از هم به آنجا میبرند. جدا کردن برهها از میشها برای واداشتن آنها به هیاهو و نشان دادن رنج حیوانات از تشنگی است. (عبدالمحمود حیدرزاده، مراغه، ۱۳۴۱).
پ. مردم به سنگ مُصلی (سنگی است مرتفع در جائی که نماز باران را برگزار میکردند و در مواقع دیگر بههنگام انجام مراسم تدفین تابوت مرده را روی آن میگذاشتند) میروند. ملا یا شیخ با علم سیاه در پیشاپیش مردم حرکت میکنند و مردم سینه و زنجیر میزنند و بههنگام گزاردن نماز پا برهنه میشوند و کلاه خود را بهدست میگیرند. بعد از گزاردن نماز گاو نری را قربانی میکنند و گوشت قربانی را همراه «چورِک» Curek (نان) {پانوشت ۲} خاص این مراسم میان فقرا تقسیم میکنند. (مشکینشهر، سلیمان طهماسبی، ۱۳۴۳).
ت. روستائیان بههنگام خشکسالی، بهکنار چشمهئی که نزدیک روستا است میروند و بهامامت ملای ده نماز میگزارند و برای آمدن باران دعا میکنند. بعد از نماز گوسفندی قربانی میکنند و گوشت آن را میان فقرا تقسیم میکند. (تبریز، راوی أشیخ علی، ۱۳۴۶).
ث. «در مشهد در سال ۱۹۱۷ (۱۲۹۶) بههنگام خشکسالی مردم از طریق کوتاهترین دروازۀ شهر به مزرعه کشت نشدهئی رفتند که کنار مُصلی قرار داشت. مردم در این مراسم بچهها و برههای خود را نیز بههمراه آورده بودند. وقتی بهمُصلی رسیدند بچهها و برهها را از مادرانشان جدا کردند. در نتیجه بچهها و برهها بهزاری و هیاهو پرداختند و شیون و زاری که انجام شد برای جلب ترحم خدا و نزول باران بود.» (از کتاب سُداب کوهی اثر «دونالدسون» چاپ ۱۹۳۸ ص ۹۷)
ج. «مردم تکبیرگویان از شهر خارج میشوند و پای برهنه به جائی میروند که باید نماز بگزارند. بعد از نماز باران گوسفندی را قربانی میکنند و گوشت آن را میان فقرا تقسیم میکنند. در طول این مراسم بچهها را از مادران و برهها را از میشها دور میکنند تا خدا بهزاری آنان رحمت بیاورد و باران بفرستد» (مراغه محمود حیدرزادۀ امین)
نمونۀ دوم: طلب باران با چُمچۀ گلین (عروس چَمچَه) یا بچه
۱. چُمچَه گلین این مراسم با کار بچههائی شروع میشود که یکی از آنها «چَمچه» (قاشق بزرگ چوبی) را در دست دارد. بچهها لباس عروسکی را که از قبل آماده کردهاند بهتن «چمچه» میپوشانند و آن را «چُمچه گلین» (عروس چمچه) مینامند. یکی از بچهها چمچه گلین را بهدست میگیرد و همراه بچههای دیگر در حالی که ترانۀ عروس چمچه و تمنای باران را میخوانند برای گرفتن هدیه بهدر خانهها (شهر یا روستا) میروند. بر در هر خانه رئیس یا بزرگ خانه سطل یا ظرفی آب بر روی «عروس چمچه» میریزد و مقداری حبوبات، مواد خوراکی یا پول به بچهها میدهد. در پایان بچهها با موادی که گردآوری کردهاند آش میپزند و آن را میان خود و نیازمندان تقسیم میکنند.
گونههای مختلف نمونۀ دوم
الف. بچهها (در شهر یا روستا) دو تکه چوب را بهشکل صلیب با نخ بههم میبندند و با پوشیدن لباس بر آن عروس چمچه درست میکنند. بچهها با عروس چمچه بهدر خانهها میروند و با خواندن ترانۀ عروس چمچه پول و حبوبات گردآوری میکنند و در پایان این کار با آنچه فراهم کردهاند آش میپزند و میان نیازمندان تقسیم میکنند. جزئیات این مراسم همانند شرح مراسم طلب بارانِ نمونۀ دوم است با این تفاوت که بعد از تقسیم آش بچهها ظرف یا دیگی را که در آن آش پختهاند، میشویند و آب دیگ را در ناودان یکی از خانههای مجاور میریزند و بهاین ترتیب مراسم پایان مییابد. (کرمانشاه، علی اصلانی ۱۳۴۸)
ب. مراسم را در شامگاه روز پنجشنبه انجام میدهند. بچهها و نوجوانان و گاهی بزرگسالان جلو مسجد جمع میشوند و آستین کت و پاچۀ شلوارشان را بالا میزنند و بهسوی پلی که در همان حوالی است میروند. بلندقدترین پسر این گروه عروس چمچهئی را که با لباسهای کهنه و رنگین تزئین کردهاند، به دست میگیرد و بچههای دیگر در حالی که هر یک چوبی بهدست دارند بهدنبال او بهدر خانهها میروند. بر در هر خانه بچهها ترانۀ عروس چمچه را میخوانند و صاحب خانه پس از ریختن آب بر سرِ عروس چمچه پول یا حبوبات و مواد خوراکی بهبچهها میدهد. بچهها از آنچه گرد آوردهاند آش میپزند و آن را میان نیازمندان تقسیم میکنند و بعد از شستن دیگ آب آمیخته به موادغذائی دیگ را در ناودان یکی از خانههای نزدیک میریزند. (مراغه، محمود حیدرزادۀ امین ۱۳۴۶).
پ. مراسم همانند گونههای الف و ب نمونۀ دوم است با این تفاوت که عروس چمچه را لباس سیاه میپوشانند و پیش از تقسیم آش ملائی کنار دیگ میایستد و پس از خواندن مرثیه و دعا کردن برای نزول باران آش را تقسیم میکند. (مراغه، روستای «کورلوجا»، رضا ۱۳۴۲).
ت. بچهها در حالی که هر یک قاشقی بهدست دارند در جائی جمع میشوند و از آن جا بهدر خانهها میروند و تقاضای یک قاشق آب میکنند. سپس آبی را که از هر خانه میگیرند روی سر عروس چمچه میریزند و ترانه میخوانند. («میرک»، بیژن فاضلزاده ۱۳۴۵) گاهی بچهها آبی را که از خانهها گرفتهاند در ظرفی میریزند و آن را روی سر گروهی از مردم میپاشند که در میدان منتظر آنها ایستادهاند (همان مرجع).
ث. هفت دختر جمع میشوند و با کمک یکدیگر عروس چمچه درست میکنند. یکی از دخترها عروس چمچه را به دست میگیرد و سپس همه با هم بهدر خانهها میروند. جلو هر خانه دخترها ترانه میخوانند و صاحب خانه بیرون میآید و بر سر عروس چمچه آب میریزد. بقیه مراسم همانند شرح نمونۀ دوم است. (فارس، کوهَرد ۱۳۴۴).
۲. بچه بهجای عروس چمچه
در مراسم طلب باران برخی از مناطق ایران بهجای عروس چمچه بچۀ یک یا دو سالهئی را بهبغل میگیرند و بهدر خانهها میروند. صاحب خانه روی پارچهئی که روی سر بچه انداختهاند آب میریزد و مقداری حبوبات و مواد خوراکی هم میدهد. سپس از مواد گردآوری شده آشی درست میکنند و آن را میان نیازمندان تقسیم میکنند:
الف. شُلّهشُلّه: در این گونه از مراسم طلب باران که آن را شُلّهشُلّه میخوانند صورت کودکی را با دوده یا خاک زغال سیاه میکنند و از گردن او چند زنگوله میآویزند. گروهی از بچهها با کودکی که رویش را سیاه کردهاند بهدر خانهها میروند و از صاحب خانه موادخوراکی یا مواد لازم برای پختن آش میخواهند. اگر صاحبخانه چیزی بهمراجعین بدهد او را با خواندن ترانهئی ستایش میکنند و اگر چیزی ندهد او را با خواندن ترانهئی دیگر ناسزا میگویند. بعد از گردآوری مواد الازم برای پختن آش بچهها در جائی جمع میشوند و آشی درست میکنند که آنٰرا آش رشته میخوانند (اگرچه آش رشته نیست). بعد از آماده شدن آش دو عدد ریگ داخل دیگ میاندازند و سپس آش را میان کسانی که در این مراسم شرکت کردهاند، تقسیم میکنند. کسانی که آش را گرفتهاند آن را در پایِ دیگ میخورند و کسی که ریگها را در ظرف خود یا زیر دندان خود بیابد گناهکار مینامند. گناهکار را با چوب میزنند و اگر کسی از زدن گناهکار خودداری کند باران خواهد بارید. اگر تا چهار روز بعد از چلۀ بزرگ باران نبارد این مراسم را تکرار میکنند. این بار هریک از شرکتکنندگان در مراسم زنگولهئی بهدست دارند که در طول مراسم آن را به صدا در میآورند و همان مراسم را تکرار میکنند. (نیریز محمد حسین اکبری ۱۳۵۵) [به روایت دیگر که ظاهراً دقیقتر است. بعد از مشخص شدن گناهکار با چوب بهاو حمله میکنند. سپس یکی از شرکتکنندگان در مراسم واسطه میشود و تعهد میکند که باران خواهد بارید و آنگاه از زدن گناهکار دست برمیدارند. (علیاکبر حمیدی محقق مرکز مردمشناسی ایران)].
ب. در این گونه از مراسم طلب باران لباس پسری را از تن او بیرون میآورند و بدن او را با برگ سبز میپوشانند و بعد تعدادی از بچهها همراه این پسر بهدرخانهها میروند. بچهها با رسیدن بههر خانه ترانۀ طلب باران را میخوانند و صاحبخانه کمی آب بر سر پسری که او را برگٰپوش کردهاند میریزد و بهبچهها مقداری حبوبات و خوردنی میدهد. بچهها پس از گردآوری مواد لازم بهپختن آش میپردازند و آن را میان نیازمندان تقسیم میکنند (خوی، علیاکبر ۱۳۵۶).
۳. طلب باران با زنبیل
بههنگام خشکسالی زنان و مردان سیاه در حالی که هر یک زنبیلی بهدست دارند و کمرشان را با لُنگ بستهاند، گوشهئی از شهر جمع میشوند. با شروع مراسم افراد بهصف پشت سر هم میایستند و از پشت با دست و سپس هر کس لنگ نفر جلوئی را میگیرد و بهاین ترتیب با خواندن ترانۀ طلب باران بهدر خانهها میروند. صاحب خانه بهنیت آمدن باران بهآنها گندم، جو، برنج، شکر یا پول میدهد. سیاهان بعد از گردآوری مواد لازم برای پختن غذا بهخارج از شهر میروند و با آن مواد غذای بدون نمکی میپزند و بعد از آماده شدن آن بیآن که هیچ از این غذا بخورند آن را روی زمین میریزند و باز میگردند. سیاهان اعتقاد دارند که موجودات خبیثی که مانع از ریزش باراناند با خوردن این غذا باران را رها میکنند و باران خواهد بارید (قشم ۱۳۵۶، محمد اسدیان محقق مرکز مردمشناسی ایران)]
۴. طلب باران با علم
بچهها جمع میشوند و از میان خودشان یکی را که از دیگران بلندقدتر است بهعنوان رئیس یا اوستا انتخاب میکنند. - علمی را بهدست اوستا میدهند و او را علمدار میخوانند. بچهها بهدنبال عَلمدار بهدر خانهها میروند و ترانۀ طلب باران را میخوانند. صاحب خانه مقداری حبوبات و مواد خوراکی بهآنها میدهد. بچهها ار آنچه گردآوردهاند آشی میپزند و آن را میان خود و دیگران تقسیم میکنند. (خراسان عباس مرادی ۱۳۴۶).
۵. طلب باران با تابوت
گروهی زن و مرد و نوجوان تابوتی را از مردهشوی خانۀ شهر بهعاریت میگیرند و بچۀ هشت سالهئی را درون آن میخوابانند. روی تابوت پارچۀ سفیدی میکشند و تابوت را بهدوش میگیرند و با خواندن ترانۀ طلب باران بهخارج شهر میروند. بهاین ترتیب دور شهر میگردند و بعد بهشهر باز میگردند. (فارس، گیرش، حسن عبدلی گیرشی ۱۳۴۷).
۶. طلب باران با قاشق، جارو، و قیچی
اگر در فروردین ماه باران نبارد گروهی از بیوه زنان و دختران دور هم جمع میشوند. و آنگاه بیوهزنان نام دوازده ماه سال را بر دوازده بیوهزن مینهند و دختران نام سی روز ماه را بر سی دختر. آنگاه یک نفر سواددار نام شرکت کنندگان در مراسم را مینویسند و بعد با قرعه یک بیوه زن و یک