سوگحماسه: تفاوت بین نسخهها
سطر ۳۱: | سطر ۳۱: | ||
این طاقه ی تنیده زعرفان و خون و | این طاقه ی تنیده زعرفان و خون و | ||
− | + | ::::::::::::بافته از جان] | |
− | |||
− | بافته از جان] | ||
− | |||
− | |||
این موج | این موج | ||
سطر ۶۴: | سطر ۶۰: | ||
رقصی بلند | رقصی بلند | ||
− | ::دیوانه وار | + | :::دیوانه وار |
− | ::::برافراشتند | + | ::::::برافراشتند |
آنان همین تویی، همین گرهِ مشتِ سرخ توست | آنان همین تویی، همین گرهِ مشتِ سرخ توست | ||
سطر ۷۲: | سطر ۶۸: | ||
آنان همین تویی | آنان همین تویی | ||
− | ::::همین گُلِ پرپر. | + | :::::همین گُلِ پرپر. |
سطر ۱۰۸: | سطر ۱۰۴: | ||
:::ازبرابر خورشید و | :::ازبرابر خورشید و | ||
− | + | ::::::::::ازمقابل من | |
− | |||
− | ازمقابل من | ||
− | |||
− | |||
هرروز صبح می گذرد عاشق عهد کهن | هرروز صبح می گذرد عاشق عهد کهن | ||
سطر ۱۴۳: | سطر ۱۳۵: | ||
درچهار راه عشق | درچهار راه عشق | ||
− | ::::گلی می شکفت | + | :::::گلی می شکفت |
از خونِ عاشقانِ جهان سرخ تر… | از خونِ عاشقانِ جهان سرخ تر… |
نسخهٔ ۴ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۲۵
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
آفاق پشت سر بگذاریم
تا بگذریم
ازقبله
- از قیامت عظمای عشق
چرخی زنیم در میدانِ از خونِ عاشقان رنگین تر
گو باد
- بادِ چله
- به یغما بَرَد
- دستارو سر.
این موج
- [ازعنایت دریای بیکران
این طاقه ی تنیده زعرفان و خون و
- بافته از جان]
این موج
پیوسته می رود و می آید؛
دریا به جاست،
دریای دل بریده ز جانان.
موجیم
کاسودگی… [۱]ایا ققنوسیم
از ما به جا بماند اگر خاکستر…
اما
آنان که پیش از این
در امتداد عشق و کرامات
بر بال موج و معجزه رفتند،
و انان که برمدارِ آتش
رقصی بلند
- دیوانه وار
- برافراشتند
آنان همین تویی، همین گرهِ مشتِ سرخ توست
آنان همین تویی
- همین گُلِ پرپر.
آفاق پشت سر بگذاریم
اما
دیوانه تر بیا
از قبله
- ازبلندی گرداب و خون
تا عاشقانه
رقصی کنیم
- خنجروار
- درظهرِ عشق و جشن جنون
با چرخشی میانه یاران
با مرگ
- عاشقانه
- درمیدان
درانتظارِ مرگ دگر.
با اسب سرخ
- ازبرابر خورشید و
- ازمقابل من
هرروز صبح می گذرد عاشق عهد کهن
نور از شمایلش به افق جاری ست
این کیست؟
دستش شفای عاجل دارد
شمشیرش از نیام
برق بلند ماه وستاره.
آری چنین که می گذرد
- این تویی
وین اسب توست در قلمرو بادسحر.
اما
وقتی که تکیه بر افق سبز می زدی
وقتی که خنجرت گل نیلوفر بود،
در چهارراه ظهر و مناجات
درچهار راه عشق
- گلی می شکفت
از خونِ عاشقانِ جهان سرخ تر…
علی باباچاهی
شهریور ۵۷
پاورقی
- ^ موجیم که آسودگی ما، عدم ماست.[حافظ]