میرزا ملکمخان و مطبوعات عصرناصری: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
میرزاملکمخان بانی تأسیس فراموشخانه در ایران را از شمار متفکران و صاحبنظرانی میداند که در پیدائی نهضت مشروطیت سهم تعیین کنندهئی داشته با این همه سیمای او در طیفی از اسرار پنهان است چه برای نمونه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصری از او بهعنوان «حسابرس و خائن و طماع و پولپرست و حقه باز و نادان و شارلاتان» یاد میکند و ناظمالاسلام کرمانی مقام او را همپای «ولتر و ژانژاک روسو و هوگو» میداند و جناب ظلالسلطان مشهور پا را از این فراتر گذاشته او را «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه برتر از آنها» میشناسد و تضاد داوری را بیش از همه در تلقی ناصرالدین شاه و مطبوعات ناصری میتوان دید: | میرزاملکمخان بانی تأسیس فراموشخانه در ایران را از شمار متفکران و صاحبنظرانی میداند که در پیدائی نهضت مشروطیت سهم تعیین کنندهئی داشته با این همه سیمای او در طیفی از اسرار پنهان است چه برای نمونه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصری از او بهعنوان «حسابرس و خائن و طماع و پولپرست و حقه باز و نادان و شارلاتان» یاد میکند و ناظمالاسلام کرمانی مقام او را همپای «ولتر و ژانژاک روسو و هوگو» میداند و جناب ظلالسلطان مشهور پا را از این فراتر گذاشته او را «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه برتر از آنها» میشناسد و تضاد داوری را بیش از همه در تلقی ناصرالدین شاه و مطبوعات ناصری میتوان دید: | ||
− | ناصرالدین شاه خطاب بهملکم مینویسد: «این وضع حالیهٔ شما و این همه گفتگوها در حقیقت تقصیر خود شماست بهماها هیچ مدخلیتی ندارد. شما را که از سفارت لندن عزل کردند از نوکری و رعیتی ایران که عزل نکردند... تکلیف شما آن بود که بعد از ورود سفیر جدید با کمال احترام و حال خوش سوار شده فوراً بهطهران بیائید و برای نوکری و رعیتی خودتان دستورالعمل تازه گرفته آن وقت هر مأموریت، هر خدمتی را که ما میدادیم در نهایت افتخار قبول کرده مشغول آن بشود. نه این که بهعذر شنیدن عزل از سفارت بهطور شخص یاغی حرکت کند و آن نوع حرفها بزند و در روزنامه چیز بنویسد. بهعلاوه بهاسم قانون القاظ بیمعنی نسبت بهدولت و سلطنت ایران چاپ زده منتشر نماید و بهایران بفرستد. در فقرهٔ لاتری این همه دردسر بدهد و صاحبان اسهام ار وادارند بهدولت ایران پروتست نمایند و خسارت بخواهند. واقعاً از شما میپرسم این فقره لاتری چه بود که آن طورها در لندن بطور سهل و کار کوچکی بهنظر ما رساندید بعد از لغویت معلوم شد که از مردم بهاین اسم سی چهال هزار لیره تنخواه گرفتهاید... از این مبلغهای کلی که از صاحبان اسهام گرفتهاید آیا یک دینار بهدولت ایران دادهاید یا بهما رسیده است؟ بهما چه دخلی دارد هرکس از مردم پول گرفته است برود پولش را رد کند. خلاصه ما هرگز در حق شما بیالتفاتی نکردهایم شما خود اسباب فراهم آوردهاید که این طور شدهاست. حالا هم کاری که میکند و پسند ماست این است: اولاً در نهایت آرامی حرکت بکند که همه کس شما را دولتخواه و نوکر صدیق ما بداند، ثانیاً عمل لاتری را بالمره باطل و لغو چنان چه کردهایم... و دیگر این نوع کتابچهها و قوانین برای ایران نفرستید قلم و زبان خود را جز بهحق بهخرج ندهید آن وقت شما | + | ناصرالدین شاه خطاب بهملکم مینویسد: «این وضع حالیهٔ شما و این همه گفتگوها در حقیقت تقصیر خود شماست بهماها هیچ مدخلیتی ندارد. شما را که از سفارت لندن عزل کردند از نوکری و رعیتی ایران که عزل نکردند... تکلیف شما آن بود که بعد از ورود سفیر جدید با کمال احترام و حال خوش سوار شده فوراً بهطهران بیائید و برای نوکری و رعیتی خودتان دستورالعمل تازه گرفته آن وقت هر مأموریت، هر خدمتی را که ما میدادیم در نهایت افتخار قبول کرده مشغول آن بشود. نه این که بهعذر شنیدن عزل از سفارت بهطور شخص یاغی حرکت کند و آن نوع حرفها بزند و در روزنامه چیز بنویسد. بهعلاوه بهاسم قانون القاظ بیمعنی نسبت بهدولت و سلطنت ایران چاپ زده منتشر نماید و بهایران بفرستد. در فقرهٔ لاتری این همه دردسر بدهد و صاحبان اسهام ار وادارند بهدولت ایران پروتست نمایند و خسارت بخواهند. واقعاً از شما میپرسم این فقره لاتری چه بود که آن طورها در لندن بطور سهل و کار کوچکی بهنظر ما رساندید بعد از لغویت معلوم شد که از مردم بهاین اسم سی چهال هزار لیره تنخواه گرفتهاید... از این مبلغهای کلی که از صاحبان اسهام گرفتهاید آیا یک دینار بهدولت ایران دادهاید یا بهما رسیده است؟ بهما چه دخلی دارد هرکس از مردم پول گرفته است برود پولش را رد کند. خلاصه ما هرگز در حق شما بیالتفاتی نکردهایم شما خود اسباب فراهم آوردهاید که این طور شدهاست. حالا هم کاری که میکند و پسند ماست این است: اولاً در نهایت آرامی حرکت بکند که همه کس شما را دولتخواه و نوکر صدیق ما بداند، ثانیاً عمل لاتری را بالمره باطل و لغو چنان چه کردهایم... و دیگر این نوع کتابچهها و قوانین برای ایران نفرستید قلم و زبان خود را جز بهحق بهخرج ندهید آن وقت شما همان ملکم همیشه که بودید هر عرض استدعائی داشته باشد میتواند بهعرض رساند.»{{نشان|۱}} |
+ | |||
+ | {{ستاره}} | ||
+ | |||
+ | :::• ناصرالدینشاه نوشته است ولیعهد اطریش چرا کشته شد. | ||
+ | |||
+ | «چون کتابچه روزنامه سند ۱۳۰۵ و ماقبلها الحمدالله تعالی در کمال خوبی و خرمّی و صحت مزاج بوده باتمام رسیده و امروز که اول ماه محرم سنه ۱۳۰۶ و ۱۵ سنبله سیچقانئیل است در زیرپله عمارت موزه در تهران بعد از ناهار نشستهام و این روزنامه جدید را بدست گرفته مینویسم و انشاءالله تعالی امیدوار هستم بهخداوندتعالی که این کتابچه را هم در کمال خوبی و صحت مزاج و سلامتی دوستان با دل خوش و مسرت بانجام برسانم. الحمدالله تعالی هواها در کمال خوبی است. صحت مزاج عمومیت دارد. در تمام مملکت الحمدالله ناخوشی بدمسری نیست. کمال امنیت و ارزانی و فراوانی نعمت همه جا موجود است و عمومیت دارد! صبح ملکالشعراء را آورده چند جلد روزنامههای تمام شده که کهنه را بهاو دادم ببرد مجله تازه نماید. | ||
+ | |||
+ | از نوشتهجات نریمانخان که امروز از وینه رسید کشته شدن ولیعهد اتریش حقیقتاً مصوم گشت چه بوده است این ولیعهد هرزه در این اواخر همیشه روزها که بهجنگلبان با طپانچه همچه بهمغز ولیعهد میزند که نصف سرش از هم داغان میشود. زنش را هم میکشد بعد خودش را هم میکشد. | ||
+ | |||
+ | همین امروز عصری نایبالسلطنه از قم بهحضور رسید. این روزها عروس دختر عزتالدوله است بهپسر فخرالملک، گویا فرداشب میبرند بهخانهٔ داماد. | ||
[[رده:کتاب جمعه ۶]] | [[رده:کتاب جمعه ۶]] |
نسخهٔ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۰۷
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
• میرزاملکمخان. ناصرالدین شاه و مطبوعات زمان ناصرالدینشاه.
میرزاملکمخان بانی تأسیس فراموشخانه در ایران را از شمار متفکران و صاحبنظرانی میداند که در پیدائی نهضت مشروطیت سهم تعیین کنندهئی داشته با این همه سیمای او در طیفی از اسرار پنهان است چه برای نمونه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصری از او بهعنوان «حسابرس و خائن و طماع و پولپرست و حقه باز و نادان و شارلاتان» یاد میکند و ناظمالاسلام کرمانی مقام او را همپای «ولتر و ژانژاک روسو و هوگو» میداند و جناب ظلالسلطان مشهور پا را از این فراتر گذاشته او را «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه برتر از آنها» میشناسد و تضاد داوری را بیش از همه در تلقی ناصرالدین شاه و مطبوعات ناصری میتوان دید:
ناصرالدین شاه خطاب بهملکم مینویسد: «این وضع حالیهٔ شما و این همه گفتگوها در حقیقت تقصیر خود شماست بهماها هیچ مدخلیتی ندارد. شما را که از سفارت لندن عزل کردند از نوکری و رعیتی ایران که عزل نکردند... تکلیف شما آن بود که بعد از ورود سفیر جدید با کمال احترام و حال خوش سوار شده فوراً بهطهران بیائید و برای نوکری و رعیتی خودتان دستورالعمل تازه گرفته آن وقت هر مأموریت، هر خدمتی را که ما میدادیم در نهایت افتخار قبول کرده مشغول آن بشود. نه این که بهعذر شنیدن عزل از سفارت بهطور شخص یاغی حرکت کند و آن نوع حرفها بزند و در روزنامه چیز بنویسد. بهعلاوه بهاسم قانون القاظ بیمعنی نسبت بهدولت و سلطنت ایران چاپ زده منتشر نماید و بهایران بفرستد. در فقرهٔ لاتری این همه دردسر بدهد و صاحبان اسهام ار وادارند بهدولت ایران پروتست نمایند و خسارت بخواهند. واقعاً از شما میپرسم این فقره لاتری چه بود که آن طورها در لندن بطور سهل و کار کوچکی بهنظر ما رساندید بعد از لغویت معلوم شد که از مردم بهاین اسم سی چهال هزار لیره تنخواه گرفتهاید... از این مبلغهای کلی که از صاحبان اسهام گرفتهاید آیا یک دینار بهدولت ایران دادهاید یا بهما رسیده است؟ بهما چه دخلی دارد هرکس از مردم پول گرفته است برود پولش را رد کند. خلاصه ما هرگز در حق شما بیالتفاتی نکردهایم شما خود اسباب فراهم آوردهاید که این طور شدهاست. حالا هم کاری که میکند و پسند ماست این است: اولاً در نهایت آرامی حرکت بکند که همه کس شما را دولتخواه و نوکر صدیق ما بداند، ثانیاً عمل لاتری را بالمره باطل و لغو چنان چه کردهایم... و دیگر این نوع کتابچهها و قوانین برای ایران نفرستید قلم و زبان خود را جز بهحق بهخرج ندهید آن وقت شما همان ملکم همیشه که بودید هر عرض استدعائی داشته باشد میتواند بهعرض رساند.»[۱]
***
- • ناصرالدینشاه نوشته است ولیعهد اطریش چرا کشته شد.
«چون کتابچه روزنامه سند ۱۳۰۵ و ماقبلها الحمدالله تعالی در کمال خوبی و خرمّی و صحت مزاج بوده باتمام رسیده و امروز که اول ماه محرم سنه ۱۳۰۶ و ۱۵ سنبله سیچقانئیل است در زیرپله عمارت موزه در تهران بعد از ناهار نشستهام و این روزنامه جدید را بدست گرفته مینویسم و انشاءالله تعالی امیدوار هستم بهخداوندتعالی که این کتابچه را هم در کمال خوبی و صحت مزاج و سلامتی دوستان با دل خوش و مسرت بانجام برسانم. الحمدالله تعالی هواها در کمال خوبی است. صحت مزاج عمومیت دارد. در تمام مملکت الحمدالله ناخوشی بدمسری نیست. کمال امنیت و ارزانی و فراوانی نعمت همه جا موجود است و عمومیت دارد! صبح ملکالشعراء را آورده چند جلد روزنامههای تمام شده که کهنه را بهاو دادم ببرد مجله تازه نماید.
از نوشتهجات نریمانخان که امروز از وینه رسید کشته شدن ولیعهد اتریش حقیقتاً مصوم گشت چه بوده است این ولیعهد هرزه در این اواخر همیشه روزها که بهجنگلبان با طپانچه همچه بهمغز ولیعهد میزند که نصف سرش از هم داغان میشود. زنش را هم میکشد بعد خودش را هم میکشد.
همین امروز عصری نایبالسلطنه از قم بهحضور رسید. این روزها عروس دختر عزتالدوله است بهپسر فخرالملک، گویا فرداشب میبرند بهخانهٔ داماد.