اتحادیههای کارگری: سازمان دادن بهتجربهٔ بزرگ انقلاب ایران: تفاوت بین نسخهها
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
اگر بشر همواره کار میکرده است نوع و شکل کار او همیشه یکسان نبوده، و وقتی از کارگر صحبت میکنیم غرض نوع و شکل مخصوصی از کار است که درجوامع سرمایهداری بهوجود آمد. | اگر بشر همواره کار میکرده است نوع و شکل کار او همیشه یکسان نبوده، و وقتی از کارگر صحبت میکنیم غرض نوع و شکل مخصوصی از کار است که درجوامع سرمایهداری بهوجود آمد. | ||
+ | |||
+ | تا پیش از این هر کس که کار میکرد آلات و ابزار کار خودرا نیز تملک داشت. | ||
+ | |||
+ | نمونهً روشن این واقعیت، وضع پیشهوران و ارباب حرف و صنعتگران در جوامع پیش از دوران سرمایهداری است. با آغاز سرمایهداری است که کارگران بهمعنای امروزین کلمه و طبقهً کارگر یا «پرولتاریا» بهوجود میآید. در این معنا کارگر کسی است که نیروی کار خود را در مقابل مزد میفروشد و محصول کارش بهوسیلهً خریدار نیروی کار یا کارفرما تملک میشود. نکتهً اساسی در این است که آنچه کارگر برای کارفرما تولید میکند با آنچه از کارفرما دریافت میکند برابر نیست. تاوت میان این دو که نصیب کارفرما شود |
نسخهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۳۵
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
اول ماه مه، جشن جهانی کارگران است. روز کارگر است. این روزها تاریخچه اول ماه مه را درهمه روزنامهها کم و بیش نوشتهاند.پس به تعریف کارگر بپردازیم.
کارگر چیست؟
در ماده یک قانون کار مصوب اسفند (۱۳۷۷) گفته میشود:«کارگر ...کسی است که به هر عنوان بهدستور کارفرما در مقابل دریافت حقوق یا مزد کار می کند.» همین قانون « کارگران کشاورزی، خدمه، و مستخدمین منازل» و اشخاصی را که «مشمول قانون استخدام کشوری یا سایر قوانین ومقررات استخدامی میباشند» از حوزه شمول قانون کار مستثنی کرده است.
تعریف بهظاهر سادهٔ قانون کار،در عمل اشکالات زیادی را برانگیخت: غرض از کار چه نوع کاری است: کار فکری یا کار یدی؟ غرض از کارگر کشاورزی چیست؟ کارگران برنجکوبی و پنبه پاککنی هم کارگر کشاورزی هستند یا نه؟ با توجه به توسعه فراوانی که دولتو بخش دولتی پیدا کرده است، چگونه میتوان کارمندان و کارکنان بخش عمومی را از قانون کار بهکنار گذاشت؟ عدم توجه به مسألهٔ کار فکری، عملاً موجب شده است که در بخش خصوصی، کارفرمایان هرچه میخواهند با مستخدمان و کارگران خود بکنند و کسی را فریادرسی نباشد.
از تعریف قانون بگذریم که تعریفی ناقص است. بهفکر این باشیم که چنان معیارهائی بدست آوریم که بتواندما را در تعریف درستتری از «کارگر» یاری دهد.
آدمی کار میکند چون محتاج است ومیکوشد تا با کار، نیازهای خود را پاسخ دهد. همهٔ داستان زندگی اجتماعی از همین جا شروع میشود. آن هم بههمین سادگی. اما این جا هم« آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها». این که براساس همین کار و کارکردن و نیاز برآوردن چگونه گروهها و طبقات بهوجود آمد وچگونه هر زمان طبقهئی کوشید تا حاصل کار طبقه یا طبقات دیگر را تملک کند و چگونه همین مبارزه به تاریخ بشری شکل داد، مبحث جداگانهئی است که میتواند از بحث امروز بهکنار گذاشته شود.
اگر بشر همواره کار میکرده است نوع و شکل کار او همیشه یکسان نبوده، و وقتی از کارگر صحبت میکنیم غرض نوع و شکل مخصوصی از کار است که درجوامع سرمایهداری بهوجود آمد.
تا پیش از این هر کس که کار میکرد آلات و ابزار کار خودرا نیز تملک داشت.
نمونهً روشن این واقعیت، وضع پیشهوران و ارباب حرف و صنعتگران در جوامع پیش از دوران سرمایهداری است. با آغاز سرمایهداری است که کارگران بهمعنای امروزین کلمه و طبقهً کارگر یا «پرولتاریا» بهوجود میآید. در این معنا کارگر کسی است که نیروی کار خود را در مقابل مزد میفروشد و محصول کارش بهوسیلهً خریدار نیروی کار یا کارفرما تملک میشود. نکتهً اساسی در این است که آنچه کارگر برای کارفرما تولید میکند با آنچه از کارفرما دریافت میکند برابر نیست. تاوت میان این دو که نصیب کارفرما شود