آوازی برای فیدل: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
  
 
تو گفتی که خورشید برفراز خواهد شد.
 
تو گفتی که خورشید برفراز خواهد شد.
 +
 
بیا برویم
 
بیا برویم
 +
 
از آن راه‌های بی‌نقشه
 
از آن راه‌های بی‌نقشه
 +
 
تا تمساحِ سبز را که بدان عشق می‌ورزی از بند برهانیم.
 
تا تمساحِ سبز را که بدان عشق می‌ورزی از بند برهانیم.
  
 
بیا برویم
 
بیا برویم
 +
 
اهانت‌ها را بروبیم
 
اهانت‌ها را بروبیم
 +
 
با ابروان‌مان که جاروب شدۀ ستارگان شورشی تیره است.
 
با ابروان‌مان که جاروب شدۀ ستارگان شورشی تیره است.
 +
 
یا پیروز خواهیم شد یا از کنارِ مرگ خواهیم گذشت.
 
یا پیروز خواهیم شد یا از کنارِ مرگ خواهیم گذشت.
  
 
در شلیک اول، تمامی جنگل
 
در شلیک اول، تمامی جنگل
 +
 
با حیرتی جوان و سرزنده از خواب خواهد پرید
 
با حیرتی جوان و سرزنده از خواب خواهد پرید
 +
 
و همان زمان و همان جا گروه روشن آرام
 
و همان زمان و همان جا گروه روشن آرام
 +
 
در کنار تو خواهد بود.
 
در کنار تو خواهد بود.
  
 
به‌هنگامی که صدای تو بادهای چهارگانه را در چهارسو
 
به‌هنگامی که صدای تو بادهای چهارگانه را در چهارسو
 +
 
به‌چهار سهم مساوی پخش کند
 
به‌چهار سهم مساوی پخش کند
 +
 
- زمین را، نان را، و عدالت و آزادی را-
 
- زمین را، نان را، و عدالت و آزادی را-
 +
 
در آنجا خواهیم بود ما،
 
در آنجا خواهیم بود ما،
 +
 
با آهنگ کلماتِ هماهنگ در کنار تو خواهیم بود ما.
 
با آهنگ کلماتِ هماهنگ در کنار تو خواهیم بود ما.
  
 
و هنگامی که کارِ غربالِ ستمگران
 
و هنگامی که کارِ غربالِ ستمگران
 +
 
در پایان روز به‌انجام رسید
 
در پایان روز به‌انجام رسید
 +
 
همان زمان و همان جا به‌عزم نبرد نهائی
 
همان زمان و همان جا به‌عزم نبرد نهائی
 +
 
در کنار تو خواهیم بود ما.
 
در کنار تو خواهیم بود ما.
  
 
و هنگامی که جانور وحشی گُردۀ زخم خوردۀ خود را لیسه می‌کشد
 
و هنگامی که جانور وحشی گُردۀ زخم خوردۀ خود را لیسه می‌کشد
 +
 
- آنجا که نیزۀ کوبا بی‌پروا فرود آمده است-
 
- آنجا که نیزۀ کوبا بی‌پروا فرود آمده است-
 +
 
در کنار تو خواهیم بود ما
 
در کنار تو خواهیم بود ما
 +
 
با دل‌های پرغرور در کنار تو خواهیم بود ما.
 
با دل‌های پرغرور در کنار تو خواهیم بود ما.
  
 
هرگز اندیشه مکن که خون وحدت ما را بتوانند مکید
 
هرگز اندیشه مکن که خون وحدت ما را بتوانند مکید
 +
 
آن کلک‌های پر زیور و زیب که با عطاپای‌شان به‌هوا جست می‌زنند.
 
آن کلک‌های پر زیور و زیب که با عطاپای‌شان به‌هوا جست می‌زنند.
 +
 
ما تفنگ‌های‌شان را می‌خواهیم
 
ما تفنگ‌های‌شان را می‌خواهیم
 
:::::::::::::::::::::::گلوله‌های‌شان را
 
:::::::::::::::::::::::گلوله‌های‌شان را
 +
 
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::و صخرۀ سنگی را
 
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::و صخرۀ سنگی را
 +
 
و نه هیچ چیز دیگری.
 
و نه هیچ چیز دیگری.
  
 
و اگر آهنی ایستاد در راه و در برابر ما
 
و اگر آهنی ایستاد در راه و در برابر ما
 +
 
مَلمَلی از اشک‌های کوبائی طلب می‌کنیم
 
مَلمَلی از اشک‌های کوبائی طلب می‌کنیم
 +
 
که با آن استخوان‌های پارتیزان‌های‌مان را بپوشانیم
 
که با آن استخوان‌های پارتیزان‌های‌مان را بپوشانیم
 +
 
در سفری این چنین که به‌تاریخ آمریکا می‌کنیم.
 
در سفری این چنین که به‌تاریخ آمریکا می‌کنیم.
 +
 
همین و نه بیش.
 
همین و نه بیش.
  

نسخهٔ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۲۱

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵

ارنستو چه‌گوارا:

(1967-1928)

آوازی برای فیدل

تو گفتی که خورشید برفراز خواهد شد.

بیا برویم

از آن راه‌های بی‌نقشه

تا تمساحِ سبز را که بدان عشق می‌ورزی از بند برهانیم.

بیا برویم

اهانت‌ها را بروبیم

با ابروان‌مان که جاروب شدۀ ستارگان شورشی تیره است.

یا پیروز خواهیم شد یا از کنارِ مرگ خواهیم گذشت.

در شلیک اول، تمامی جنگل

با حیرتی جوان و سرزنده از خواب خواهد پرید

و همان زمان و همان جا گروه روشن آرام

در کنار تو خواهد بود.

به‌هنگامی که صدای تو بادهای چهارگانه را در چهارسو

به‌چهار سهم مساوی پخش کند

- زمین را، نان را، و عدالت و آزادی را-

در آنجا خواهیم بود ما،

با آهنگ کلماتِ هماهنگ در کنار تو خواهیم بود ما.

و هنگامی که کارِ غربالِ ستمگران

در پایان روز به‌انجام رسید

همان زمان و همان جا به‌عزم نبرد نهائی

در کنار تو خواهیم بود ما.

و هنگامی که جانور وحشی گُردۀ زخم خوردۀ خود را لیسه می‌کشد

- آنجا که نیزۀ کوبا بی‌پروا فرود آمده است-

در کنار تو خواهیم بود ما

با دل‌های پرغرور در کنار تو خواهیم بود ما.

هرگز اندیشه مکن که خون وحدت ما را بتوانند مکید

آن کلک‌های پر زیور و زیب که با عطاپای‌شان به‌هوا جست می‌زنند.

ما تفنگ‌های‌شان را می‌خواهیم

گلوله‌های‌شان را
و صخرۀ سنگی را

و نه هیچ چیز دیگری.

و اگر آهنی ایستاد در راه و در برابر ما

مَلمَلی از اشک‌های کوبائی طلب می‌کنیم

که با آن استخوان‌های پارتیزان‌های‌مان را بپوشانیم

در سفری این چنین که به‌تاریخ آمریکا می‌کنیم.

همین و نه بیش.

ترجمۀ فریدون فریاد