جاز روح: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(پایان تایپ)
(حذف بخش تایپ‌شده اضافی (تعلیم عشق))
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۵: سطر ۵:
 
[[Image:KHN021P139.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹|کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹]]
 
[[Image:KHN021P139.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹|کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹]]
 
[[Image:KHN021P140.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰|کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰]]
 
[[Image:KHN021P140.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰|کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰]]
[[Image:KHN021P141.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱|کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱]]
+
 
  
 
{{بازنگری}}
 
{{بازنگری}}
سطر ۱۶۲: سطر ۱۶۲:
  
 
::::ترجمهٔ: رحیم اصغرزاده
 
::::ترجمهٔ: رحیم اصغرزاده
 
==تعلیم عشق==
 
'''ترجمه: عبداله توکل'''
 
 
 
«تعلیم» عشق داستان ناکامی و سرخوردگی، شک و تردید، طنز و استهزائی تلخ در قبال بیهودگی زندگی، ناتوانی در پیوستن به چیزی به عنوان ایمان و مسلک و خلاصه فلسفهٔ فلوبر است. «در صورتی که بتوانیم انکار همهٔ روش‌ها، عدم اعتناء به همهٔ مسلک‌ها سوءظن به جبهه‌ها و تمسخر دردناک را در قبال نابودی درمان‌ناپذیر همه چیز فلسفه بخوانیم... فلسفه همان کسی که ادب و هنر کار را راهی برای فرار می‌پنداشت... راهی که بیرون از زندگی و خلاف زندگی بود... زیرا که فلوبر «زندگی» را به عنوان اینکه پایان آن جز مرگ نیست و پس از مرگ نیز هیچ چیز وجود ندارد، ورشکستگی می‌شمرد.
 
 
تعلیم عشق داستان زندگی ورشکسته‌ای است اما در ذهن فلوبر این مطلب مستتر است که همهٔ زندگی‌ها به ورشکستگی پایان می‌پذیرد... برای آنکه همهٔ جاه‌پرستی‌ها بیهوده است حداقل، در اصل مطلب، هیچ چیز به هیچ زحمتی نمی‌ارزد. زیرا فلوبر عقیده داشت (یا حداقل رفتارش چنین نشان می‌داد) که «خوب نوشتن» به زحمت آن می‌ارزد و ادب و هنر و زیبائی را دوست داشتن مثل بقیه چیزها فریب نیست.
 
 
و به این ترتیب می‌توان به علت خشم شدیدی که پس از مطالعه «تعلیم عشق» به «باربه دوره ویلی» دست داد پی برد... توضیح اینکه باربه دوره ویلی پس از خواندن این کتاب فریاد زده بود: «این کتاب تعفنی است»... چه، برای او که اهل ایمان بود و در پی «کمال مطلوب» و «مطلق» می‌گشت کتابی که «بیچارگی درمان‌ناپذیر» و بیهودگی کاوش‌ناپذیر همه چیز را تعلیم می‌داد، درواقع سمی بیش نمی‌توانست باشد و به همین عنوان نیز می‌بایست مطالعه آن ممنوع باشد.
 
 
و اما بسیار حیرت‌آور است که این سم عجیب به ندرت مهلک است. و وقتی که انسان به این فکر باشد که زندگی کردن به زحمتش نمی‌ارزد، بسیار خوب می‌تواند زندگی کند. چه اگر چنین نبود بسیاری از ما به سن پیری نمی‌رسیدند.
 
 
داستان «یک عشق پاک»
 
 
در زندگی فلوبر و از لحاظ خود او، تعلیم عشق کتابی است که به نحو مقایسه‌ناپذیری از مادام بوواری یا سالامو که برحسب معمول برتر از آن شمرده می‌شود، رجحان دارد. حتی این کتاب برتر از وسوسه «سنت آنتوان» است برای اینکه بیشتر از آن به خود نویسنده ارتباط دارد. «وسوسه» نابودی و نیستی همه اعتقاد و همه فلسفه‌ها را بیان می‌دارد و حال آنکه «تعلیم عشق» نابودی و نیستی عشق و دوستی و جاه‌پرستی و پول را شرح می‌دهد.
 
 
در عین حال این کتاب ادای احترام به سرنوشت نکبت‌بار پاره‌ای از زن‌ها است... جملهٔ «مادام بوواری یعنی من» بارها به زبان آمده و مورد تعبیر و تفسیر قرار گرفته است. اما فلوبر در این کتاب جز اینکه به خیال افسانه است و ناخشنود «اما» از لحاظ عشق در مقابل مشتی مردم احمق و نادان، حق داده باشد چه چیز ناروای «آرنو» نیز به مادام آرنو حق می‌دهد فلوبر در قبال بی‌وفائی‌ها و کارهای دیگری گفته است؟
 
 
  
  
 
[[رده:کتاب هفته]]
 
[[رده:کتاب هفته]]
 
[[رده:کتاب هفته ۲۱]]
 
[[رده:کتاب هفته ۲۱]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۲:۴۷

کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۵
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۵
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۶
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۶
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۷
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۷
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۸
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۸
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰
کتاب هفته شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰


ری چارلز را دکتر روح لقب داده‌اند. و او را می‌توان «پاپ» موسیقی سیاه نام داد. در حدود شش ماه پیش از نظر مردم فرانسه مرد ناشناسی بود، امادر ماه اکتبر ۲۰ هزار نفر برای شنیدن کنسرتی که وی در قصر ورزش تشکیل داده بود، حضور یافتند.

ماهالیا جاکسن یا «ملکه موعظه» یکی از دختران نیواورلئان است. این زن اکنون در سایه پیشرفت‌های خود ملکه جاز کلیساها شده است و تا کنون هرگز آهنگ تجارتی نخوانده.

«واعظ» لقبی است که به هوراس سیلور داده شده است برای آنکه وی یکی از نخستین کسانی است که بازگشت به منابع اولیه موسیقی جاز را تبلیغ کرده و «موسیقی روح» را به وسیله پیانوی خود نواخته است.

گلوله توپ لقبی است که از طرف موسیقی‌دانان جاز به جولیان آدرلی داده شده. این موسیقی‌دان گمنام فلوریدائی اکنون در نیویورک از ستارگاه جاز روح است.

جاز روح

در سال ۱۹۶۱ در کشور فرانسه «راک‌اندرول» در سایه جانی هالیدی‌ها و کرکس‌ها و دزدان دریائی و جوراب سیاهان، میان پسران و دختران جوان رواج بود اندازه‌ای پیدا کرد و جای تأسف است که این نوجوانان، راک‌اندرول را با «جاز» اشتباه کردند. و اکنون بهتر این است که بیدرنگ در این بحث مختصری که داریم، راک‌اندرول را کنار بگذاریم.

بحث دربارهٔ علل پیروزی راک‌اندرول در این مختصر نمی‌گنجد و این موضوع تا اندازه‌ئی به علم‌الاجتماع ارتباط دارد. اما هرچه هست بسیاری از این جوانان به زودی آهنگ‌های یکنواخت و حرکت‌های جنون‌آمیز راک‌اندرول را کنار خواهند گذاشت و به سوی جاز حقیقی یعنی به سوی موسیقی لوئی آرمسترونگ، کانت، دوک الینگتن، بوک کلیتن، ماهالیا جاکسن، مایلز دیویس – جولیان – کانونبال آدرلی، و ری چارلز، روی خواهند آورد...

سال ۱۹۶۱ از لحاظ موسیقی جاز در فرانسه سال پرخیر و برکتی بود... و بیشتر استادان موسیقی جاز که ما عده‌ای را در اینجا نام بردیم، از پائیز سال ۱۹۶۰ در روی صحنه‌های فرانسه به هنرنمائی پرداختند و نمونه‌هائی از جاز نیواورلئان – جاز میانه – و جاز جدید را به مردم فرانسه عرضه داشتند.


  • توضیح عکس صفحهٔ ۱۳۶:
ماهالیا جاکسون خوانندهٔ جاز سیاه

موسیقی جاز از وقتی در پاریس بیداد کرد که دوک الینگتن آهنگی در این زمینه ساخت. این آهنگ به خواهش ژان ویلار ساخته شد و به همراهی ارکستر بزرگ وی در قصر شایو اجرا گردید و صفحه‌ای از آن پر شد.

فیلم ترانه‌های پاریس (پاریس بلوز) Paris Blues که تقریباً غیر از جاز چیزی در آن وجود ندارد، در زمستان ۱۹۶۰ – ۱۹۶۱ در پاریس برداشته شد. لوئی آرمسترونگ یکی از «ستارگان» فیلم است و موسیقی آن نیز در پاریس به وسیله دوک الینگتن نوشته شده.

در ژوئیه سال ۱۹۶۱ موسیقی جاز به‌محیط قرون وسطائی صومئه روابومون راه یافت و در جریان آن، سولال – پیانیست معروف – در مقابل عده بیشماری از دوستداران جاز، آهنگی نواخت.

همچنین در ماه ژوئیه ۹۰ نفر از استادان جاز نه کشور یوگوسلاوی – سوئد – ماداگاسکار – ایتالیا – فرانسه – انگلستان – هلند، بلژیک – امریکا ری چارلز - کانت بیسی، لیس مک‌مان یکبار دیگر این نکته را ثابت کردند که موسیقی جاز به صورت موسیقی بین‌المللی درآمده است.

از لحاظ صفحه‌های موسیقی جاز نیز باید بگوئیم که تنوع عظیمی حاصل شده است. و همه کس مطابق ذوق خود می‌تواند صفحه‌ای پیدا کند. و شاید در هیچ دوره‌ای دیده نشده است که صفحه‌های جاز کلاسیک یعنی جاز دوره بزرگ نیواورلئان، تا این حد به بازار آمده باشد. روز ۴ ژوئیه ۱۹۶۰ لوئی آرمسترونگ به ۶۰ سالگی رسید و برای آنکه شصتمین سال تولد وی را در فرانسه جشن بگیرند، از مدتی پیش مجموعه آهنگ‌های «ساچمو» به صورت کلکسیونی پشت سر هم در معرض فروش گذاشته شد و صفحه‌های بیشماری که در این کلکسیون به بازار آمد نشان داد لوئی آرمسترونگ در عرض چهل سالی که در زمینه جاز کار می‌کند چه نفوذ عظیمی به دست آورده است.

لوئی آرمسترونگ در ضیافت کوکتلی که روی کشتی به افتخار او داده شد، جایزه فتز والر آکادمی جاز را که ریاست افتخاری آن به عهدهٔ ژان کوکتو است از دست ژرژ اوریک دریافت داشت.

بزرگان «سوئینگ»

بزرگان دورهد «سوئینگ» [جاز میانه] نیز از یادها نرفته‌اند:

در سال ۱۹۶۱ صفحه‌های بیشماری از آثار دوک الینگتن و کانت بیسی به فروش رسید. و از روی همین چیزها می‌توان به تکاملی که دوک در عرض ۲۵ سال و کانت بیسی در عرض بیست و پنج سال پیدا کرده است به خوبی پی برد. وانگهی هر وقت که در امریکا و فرانسه رفراندمی دربارهٔ جاز صورت گرفته، این دو ارکستر مقام اول را به دست آورده‌اند.

اما از لحاظ صفحه موسیقی و کنسرت، بزرگترین فاتح سال ۱۹۶۱ جاز جدید است. اگر در اینجا بخواهیم اسم همه نمایندگان «نسل سوم موسیقی جاز» را که به فرانسه آمده‌اند بشماریم خوانندگان را خسته خواهیم کرد.

در جاز جدید تمایل‌های گوناگون دیده می‌شود و گاهی نیز این تمایل‌ها با هم ناسازگاری نشان می‌دهند. اما در هر صورت تعداد آهنگ‌ها و صفحه‌های جاز جدید به اندازه‌ای است که نمی‌توان از آن سر درآورد. شما اکنون می‌توانید صفحه‌هائی از چارلی پارکر و صفحه‌های «ساحل غربی» و صفحه‌های پیشرو استان کنتن را به دست آورید، حال آنکه یکی از این صفحه‌ها در ۱۹۴۶، یکی دیگر در ۱۹۴۸ و سومی در سال ۱۹۴۹ پر شده است. جاز جدید را می‌تواند حد فاصل جاز «کول» و جاز «تانکی» دانست.

جاز روح

سال ۱۹۶۱ سال جاز روح بود. اما باید بگوئیم که جاز روح شراب تازه‌ای نبود که در شیشه‌های کهنه به بازار آمده باشد. بلکه در حقیقت شراب کهنه‌ای است که در شیشه‌های تازه عرضه می‌شود.

برای آنکه به میزان رواج جاز روح در سال ۱۹۶۱ در فرانسه پی ببریم همینقدر بس خواهد بود که صفحات مجله‌های جاز را ورق بزنیم. بهترین صفحه جاز فرانسه که از سال ۱۹۶۱ که به وسیلهٔ آنسامبل پیانیست معروف – جرج آروانیتاس – ضبط شده جاز روح نام دارد.

حتی در پاریس بالت «جاز روح» را نیز تهیه کرده‌اند. آیا می‌خواهید روحتان را معالجه کنید؟ بروید به ترانه‌های ری چارلز، که «دکتر روح» لقب گرفته است گوش کنید.

اما باید دید که این موسیقی جاز که تمام دنیا درباره‌اش حرف می‌زنند، چگونه چیزی است.

پاره‌ای از ناقدان «جاز روح» را باز گشت به منابع اصلی موسیقی جاز یعنی روح سیاه‌پوستان و ترانه‌های نیواورلئان دانسته‌اند... این تعریف بسیار درست است به شرط آنکه دامنه آن را گسترش بدهیم و مطلب را روشن سازیم. هیچیک از مورخین جاز این حقیقت را انکار نمی‌کنند فولکلور آفریقا و آمریکا نقش قاطع و مؤثری در فواصل سال‌های ۱۸۹۰ و ۱۹۱۰ در تکوین موسیقی جاز ایفا کرده است. موسیقی جاز از همان تاریخ هرگز میراث سیاه‌پوستان را به چشم اهمال و مسامحه ننگریسته است... اما عوامل دیگری نیز در این موسیقی جدید قرن بیستم تأثیر داشته است.


  • توضیح عکس صفحهٔ ۱۳۸:
ماهالیا جاکسون بر صحنهٔ تالار موسیقی

از سه چهار سال پیش

از سه چهار سال پیش عده‌ای از استادان سیاه‌پوست جاز که به سبک جدید می‌نوازند، در موسیقی کلیسا و ترانه‌های نیواورلئان فرو رفته‌اند. ابتدا نتیجه‌ای را که به دست آمده «فانکی» خوانده‌اند و اخیراً نیز آن را «روح» یا «موسیقی روح» نام گذاشته‌اند. البته جاز روح سبک صد درصد جدیدی ندارد... اما محیط و زمینه تازه‌ای را نشان می‌دهد.

هوراس سیلور پیانیست معروف از نخستین کسانی است که جاز روح را پیشه خود ساخت. و به همین مناسبت بود که او را «واعظ» لقب دادند... و این آهنگ یکی از آهنگ‌هائی است که هوراس سیلور به دست خود ساخته است. از آن گذشته، آهنگ‌های بسیاری هست که عناوینی از قبیل: آمین! ، مجلس دعای روز چهارشنبه، خواهر شفاعت، و یا موعظه کوتاه دارند.

کلیسا همیشه در تعلیم و تربیت موسیقی‌دانان سیاه‌پوست دخالت دارد و روش این موسیقی‌دانان در قبال کلیسا هر چه باشد، تأثیر مذهب را در آثار آنان می‌توان دید و به زبان ساده باید گفت که موسیقی با زندگی روزانه سیاه‌پوستان و زندگی روزانه اطرافیان آنان ارتباط دارد. و به همین مناسبت است که این موسیقی در عواطف آنان نیز تأثیر کرده است.

اما باید توجه داشت که جاز روح عبارت از جاز باستانی نیست و با جاز نیواورلئان تفاوت بسیاری دارد. موسیقی‌دانانی که «جاز روح» می‌نوازند همه پیروزی‌ها و جهانگشائی‌های جاز جدید را پذیرفته‌اند. جاز روح نزدیکی تازه‌ای است که با اصول موسیقی باستانی صورت گرفته است. و در عین حال که عکس‌العملی در مقابل تمایلات بسیار روشنفکرانهٔ جاز جدید شمرده می‌شود، اقدامی است که از طرف پاره‌ای از موسیقی‌دانان سیاه‌پوست برای بازگشت به سوی موسیقی «خودشان» انجام یافته است. و این موسیقی گویا و رسا و گرم که اغلب انسان را منقلب می‌سازد هواخواهان بیشماری در میان موسیقی‌دانان جاز و مردم پیدا کرده است.


  • توضیح عکس صفحهٔ ۱۳۹:
ری چارلز که او را دکتر روح لقب داده‌اند

«ستاره بزرگ» جاز روح، خوانندهٔ نابینای امریکائی ری چارلز است که گذشته از آواز خواندن، پیانو و ارغنون و ساکسوفون نیز می‌نوازد و ناگفته نماند که موسیقی او نیز زبان تازه‌ای دارد.

ری چارلز بارها از طرف استادان بزرگ موسیقی جاز ستوده شده است و مخصوصاً میلت جاکسن یکی از بزرگترین استادان موسیقی جاز ری چارلز را از نوابغ این هنر شورانگیز می‌داند. و از قضا ری چارلز به اتفاق میلت جاکسن صفحه‌ای پر کرده است به نام «برادران روح» که هم‌اکنون در دسترس عامه است. حتی باید گفت که عده‌ای از هواخواهان راک‌اندرول نیز اکنون در کنسرت‌های بزرگ وی حضور می‌یابند و پیروزی‌هائی که وی در اکتبر سال ۱۹۶۱ در آنتیب و در اکتبر سال ۱۹۶۱ در «قصر ورزش» در مقابل سی‌هزار نفر به دست آورد فراموش‌شدنی نیست و تعداد صفحه‌هائی که از آواز این خواننده نابینا در فرانسه پر شده است از تعداد صفحات هر استاد دیگر موسیقی جاز بیشتر است.

هنر ری چارلز مولود معابد است و ترانه‌های او تقریباً نسخه دیگر آهنگ‌هائی است که در کلیساها و صومعه‌ها خوانده می‌شود. اغلب چنان به نظر می‌رسد که ری چارلز مثل راهبی موعظه می‌کند و به همین مناسبت است که در حدود دو سه سال پیش بیگ بیل برونزیخواننده بزرگ ترانه‌های جاز گفت که: «– ری چارلز می‌بایست در کلیسائی آواز بخواند!»

علت اینکه ری‌چارلز را «دکتر روح» لقب داده‌اند این است که این خواننده بزرگ گمان می‌برد که پیامی از عالم بالا آورده است!

ری چارلز اغلب ما را در غم‌ها و شادی‌های خود شریک می‌سازد و چیکو هامیلتی، کشتی‌گیر سواحل غربی، در این باره گفته است که: «ری چارلز به منزله زمین است و از اینرو ما همه با او در تماس هستیم. این خواننده حقیقتاً چیزی بیان می‌کند!»


  • توضیح عکس سمت راست صفحهٔ ۱۴۰:
جولیان آندرلی که به او لقب گلوله توپ داده‌اند

  • توضیح عکس سمت چپ صفحهٔ ۱۴۰:
هوراس سیلور که به او «واعظ» لقب داده‌اند

از اشعار سیاهان امریکا

روزهای سخت


من هیچ‌وقت تا حالا

روزهائی به این سختی ندیده بودم.

من هیچ‌وقت تا حالا

روزهائی به این سختی ندیده بودم.

گرگ‌ها همه‌اش

دور خونه‌ام راه می‌رن.

تموم شب زوزه می‌کشن

تا کلهٔ سحر ناله می‌کنن

تموم شب زوزه می‌کشن

تا کلهٔ سحر ناله می‌کنن

انگار می‌دونن

مرد مهربونم رفته.

تا دکان بقالی هم

نمی‌تونم برم

تا دکان بقالی هم

نمی‌تونم برم

هیچ پولی ندارم و دیگه

هیجکی بهم نسیه نمی‌ده.

آیا کسی پیدا می‌شه که

مرد منو برام پیدا کنه؟

آیا کسی پیدا می‌شه که

مرد منو برام پیدا کنه؟

به‌اش بگه که من بی‌پول و گشنه‌م

و بیش از اندازه تنهام؟

ترجمهٔ: رحیم اصغرزاده