عهد: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
جز عهد» را محافظت کرد: مطابق با متن اصلی است. (‏[edit=sysop] (بی‌پایان) ‏[move=sysop] (بی‌پایان)))
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۳: سطر ۳:
 
[[Image:KHN008P157.jpg |thumb|alt= کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷|کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷]]
 
[[Image:KHN008P157.jpg |thumb|alt= کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷|کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷]]
  
{{ناقص}}
+
 
 +
 
 +
 
 +
'''کنون رؤیای ما باغیست.'''
 +
 
 +
'''بن هر جاده‌اش میعادگاهی خلوت و خوشبو'''
 +
 
 +
'''سر هر شاخه‌اش گلبرگ‌های نازک لبخند'''
 +
 
 +
'''به‌ ساق هر درختش یادگاری‌ها...'''
 +
 
 +
'''و با هر یادگاری نقش یک سوگند:'''
 +
 
 +
 
 +
«اگر شمشیر بارد ز آسمان‌ها
 +
 
 +
و گر خنجر بروید از دل خاک
 +
 
 +
جهانی گر به خونم تشنه باشند
 +
 
 +
کجا یاد تو از خاطر کنم پاک!»
 +
 
 +
:::{{تک ستاره}}
 +
 
 +
'''کنون رؤیای ما باغیست...'''
 +
 
 +
'''زمین اما، فراوان دارد این‌سان باغ'''
 +
 
 +
'''که هر برگ گیاهش صدمهٔ دیدارها برده است'''
 +
 
 +
'''که ساق هر درختش نشتر سوگندها خورده است'''
 +
 
 +
'''که آن سوگندها را نیز'''
 +
 
 +
'''همان ناخن که بر «آن کُنده» حک کرده است'''
 +
 
 +
::::::::'''بر «این کنده» حک کرده است'''
 +
 
 +
::::::::'''با یار دگر اما...'''
 +
 
 +
که؛ «شمشیر بارد از...
 +
 
 +
..............»
 +
 
 +
:::{{تک ستاره}}
 +
 
 +
'''کنون رؤیای ما باغیست'''
 +
 
 +
'''بن هر جاده‌اش میعادگاهی خلوت و خوش، لیک'''
 +
 
 +
'''بیا! رسم قدیم یادگاری را براندازیم'''
 +
 
 +
'''و دل را خوش نداریم از خراش ساقه‌ای میرا'''
 +
 
 +
'''بیا! تا یادگار عشق آهن ریشه‌ی خود را'''
 +
 
 +
'''به ساق سرخ دل با خنجر سوگند بتراشیم'''
 +
 
 +
'''که باران فریبش نسترد هرگز'''
 +
 
 +
'''که توفان زمانش نفکند از پا'''
 +
 
 +
'''که باشد، ریشهٔ پیمان ما در سینهٔ ما، زنده، تا باشیم...'''
 +
 
 +
 
 +
 
 +
:::::::::::منوچهر آتشی
  
  
سطر ۱۰: سطر ۷۶:
 
[[رده:شعر]]
 
[[رده:شعر]]
 
[[رده:منوچهر آتشی]]
 
[[رده:منوچهر آتشی]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۲۰

کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۵
کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۵
کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۶
کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۶
کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷
کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷



کنون رؤیای ما باغیست.

بن هر جاده‌اش میعادگاهی خلوت و خوشبو

سر هر شاخه‌اش گلبرگ‌های نازک لبخند

به‌ ساق هر درختش یادگاری‌ها...

و با هر یادگاری نقش یک سوگند:


«اگر شمشیر بارد ز آسمان‌ها

و گر خنجر بروید از دل خاک

جهانی گر به خونم تشنه باشند

کجا یاد تو از خاطر کنم پاک!»

*

کنون رؤیای ما باغیست...

زمین اما، فراوان دارد این‌سان باغ

که هر برگ گیاهش صدمهٔ دیدارها برده است

که ساق هر درختش نشتر سوگندها خورده است

که آن سوگندها را نیز

همان ناخن که بر «آن کُنده» حک کرده است

بر «این کنده» حک کرده است
با یار دگر اما...

که؛ «شمشیر بارد از...

..............»

*

کنون رؤیای ما باغیست

بن هر جاده‌اش میعادگاهی خلوت و خوش، لیک

بیا! رسم قدیم یادگاری را براندازیم

و دل را خوش نداریم از خراش ساقه‌ای میرا

بیا! تا یادگار عشق آهن ریشه‌ی خود را

به ساق سرخ دل با خنجر سوگند بتراشیم

که باران فریبش نسترد هرگز

که توفان زمانش نفکند از پا

که باشد، ریشهٔ پیمان ما در سینهٔ ما، زنده، تا باشیم...


منوچهر آتشی