مراسم تمنای باران و باران‌سازی در ایران ۲: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بازنگری شد.)
جز
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱۹۱: سطر ۱۹۱:
 
در میان این ترانه‌ها فقط ترانهٔ طلب باران گونه نمونهٔ دوم است که محتوای آن با دیگر ترانه‌ها تفاوت دارد:
 
در میان این ترانه‌ها فقط ترانهٔ طلب باران گونه نمونهٔ دوم است که محتوای آن با دیگر ترانه‌ها تفاوت دارد:
 
{{شعر}}
 
{{شعر}}
{{ب|'''باران می‌بارد و زمین را گل می‌کند'''|ِِYagiš yagar nemčiller}}
+
{{ب|'''باران می‌بارد و زمین را گل می‌کند'''|Yagiš yagar nemčiller}}
 
{{ب|'''به‌میان دخترانِ کنار درگاه برو'''|Kapini keser elčiler}}
 
{{ب|'''به‌میان دخترانِ کنار درگاه برو'''|Kapini keser elčiler}}
 
{{ب|'''پدربزرگ می‌گوید باید زن گرفت'''|Dedem diyer gel verek}}
 
{{ب|'''پدربزرگ می‌گوید باید زن گرفت'''|Dedem diyer gel verek}}
سطر ۲۴۰: سطر ۲۴۰:
 
به‌هنگام خشکسالی دو گروهِ حداقل شش نفری به‌بازیِ '''دال پلو''' می‌پردازند و در پایان بازی برندگان بازندگان را تنبیه می‌کنند. کسی میانجی می‌شود و برندگان بازی به‌شرط باریدن باران بازندگان را رها می‌کنند!]  
 
به‌هنگام خشکسالی دو گروهِ حداقل شش نفری به‌بازیِ '''دال پلو''' می‌پردازند و در پایان بازی برندگان بازندگان را تنبیه می‌کنند. کسی میانجی می‌شود و برندگان بازی به‌شرط باریدن باران بازندگان را رها می‌کنند!]  
  
::::::::::(باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، همان مأخذ)
+
{{چپ‌چین}}(باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، همان مأخذ){{پایان چپ‌چین}}
  
  
سطر ۲۸۳: سطر ۲۸۳:
  
  
 
+
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۹]]
 
[[رده:کتاب جمعه]]
 
[[رده:کتاب جمعه]]
 
[[رده:ایهان باشگوز]]
 
[[رده:ایهان باشگوز]]
 
[[رده:باجلان فرخی]]
 
[[رده:باجلان فرخی]]
 +
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۱:۰۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۹ صفحه ۱۴۱


ایهان باشگوز

ترجمهٔ باجلان فرخی


نمونهٔ سوم: کوسه، یا کوسه کوسه

این مراسم را بازیگران اجرا می‌کنند. بازیگر اصلی آن کوسه است (مردی که به‌جای ریش بر چانهٔ او تنها چند تارمو روئیده است). بازیگران این مراسم لباس مخصوص می‌پوشند که خاص این مراسم است. گروهی نوازنده (که معمولاً سرنا و دهل می‌نوازند) هم آن‌‌ها را همراهی می‌کنند. بازیگران به‌در خانه‌‌ها می‌روند و بچه‌ها به‌دنبال این گروه راه می‌افتند و جلو هر خانه به‌رقص و اجرای مراسمی می‌پردازند که طی آن کوسه می‌میرد و دوباره زنده می‌شود. صاحب خانه مقداری غذا و خوردنی و گاهی پول به‌بازیکنان می‌دهد و گروه از آن خانه به‌خانهٔ دیگر می‌رود.


گونه‌های مختلف نمونهٔ سوم:

الف: کوسه و نقالدی[۱].

این مراسم در روستاهای اراک، محلات، و آشتیان و خمین از چهل و یکم زمستان تا ده روز بعد از آن ادامه می‌یابد. کوسه در این مراسم یک کپنک یا جبهٔ بلند نمدی می‌پوشد که پوشاک چوپان‌هاست و از مچ دست و ساق پای خود زنگوله‌هائی می‌آویزد که به‌هنگام حرکت صدا می‌کند. صورتش را با آرد سفید کرده و بر سرش پوست بزغاله می‌کشد. این پوست گاهی تا چانهٔ کوسه را می‌پوشاند و در آن سوراخ‌هائی برای چشم‌ها و بینی و دهان ایجاد کرده‌اند.

کوسه کمربند پهنی به‌کمرش می‌بندد که به‌آن چند زنگوله یک تبر و چیزهای دیگر آویخته است. مقداری بوتهٔ صحرائی را با دستمال یا ریسمان به‌سر خود می‌بندد که شبیه دو شاخ است و چوبدست بلندی به‌دست می‌گیرد. نفر دوم اجرای این مراسم پسر جوانی است که خود را به‌هیأت زنان در می‌آورد یعنی لباس زنانهٔ بلند و گشادی پوشیده، پستان می‌گذارد سرخاب می‌مالد. این جوان را عروس کوسه می‌نامند. عروس کوسه نیز از مچ دست‌های خود زنگوله‌هائی می‌آویزد. این مراسم دو بازیگر دیگر هم دارد که با بوته و شاخه بر سر خود شاخ گذارده و از خود زنگوله‌هائی می‌آویزند این دو بازیگر را تکه (بز) می‌گویند. این بازیگران را چند نفر دیگر همراهی می‌کنند از جمله نوازنده سرنا و دهل و یک نفر که کیسه‌ئی را حمل می‌کند و موادی را که به‌آن‌ها می‌دهند در کیسه می‌ریزد.

بچه‌ها به دنبال این گروه نوازندگان سرنا و دهل می‌نوازند

بچه‌ها به دنبال این گروه از خانه‌ای به‌خانه دیگر می‌روند. نوازندگان سرنا و دهل می‌نوازند و کوسه با ورود به‌هر خانه نخست به‌جانب طویله می‌رود با چوبدست و با لگد چند ضربه به‌در طویله می‌زند و زنگوله‌هائی را که به‌خود آویخته است به‌صدا در می‌آورد و همراه صدای ساز و دهل می‌خواند:

ناقالی گنده گنده چل رفته پنجاه مونده
بزه‌تان بره می‌زاد میشتان بزغاله می‌زاد
هر چه تو خونه دارید سهم منو بیارید

بعد دو نفری که نقش بز دارند با شاخ‌های مصنوعی‌شان به‌جنگ می‌پردازند و کوسه و عروسش به‌دور آن‌ها می‌رقصند و نوازنده‌ها می‌نوازند. در طی این بازی کوسه غش می‌کند و به‌زمین می‌افتد و عروس می‌خواند: آخ شوهرم خاک برسرم ... بختم بختم، سوزن بدیت بزنم به‌رختم... زن صاحبخانه به‌عروس کوسه سوزن می‌دهد و صاحبخانه مقداری نوشیدنی به‌گلوی کوسه می‌ریزد. سپس کوسه زنده می‌شود. در پایان این بازی صاحبخانه مقداری خوردنی و پول به‌بازیکنان می‌دهد که آن را در کیسه ریخته و به‌خانهٔ دیگر می‌روند - (جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، ابوالقاسم انجوی ص ۷۲ و ۷۸)

ب: ترک زبانان ایرانی هم این مراسم را اجرا می‌کنند و آن را نقلده می‌خوانند. در مراسم آن‌ها نیز نقش اصلی به‌عهده کوسه نره و زن او کوسه دَله است. در این مراسم کوسه نره و همراهانش وقتی به‌خانه‌ئی وارد می‌شوند به‌جانب طویله رفته و مانند بره بع بع می‌کنند تا بره‌هائی که در شکم میش‌ها هستند خیال کنند که بهار و هنگام رفتن به‌چرا است.

(انجوی همان کتاب ۸۲)

پ: کوسه کَپَنک نمدی پوشیده و با شاخهٔ درخت یا بوته دو شاخ درست می‌کند. شاخ‌‌ها را با دستمال به‌سرش می‌بندد و زنگوله‌های فراوانی از خود می‌آویزد. سپس کوسه سوار چوب‌ پا می‌شود و بعد پیرمردی طنابی به‌گردن او می‌بندد و او را چون «بز» به‌دنبال می‌کشد. گروه بازیگران جلوی در خانه‌ها ترانه می‌خوانند و صاحبخانه ظرفی آب بر سر کوسه می‌ریزد و مقداری حبوبات و خوردنی‌های دیگر به‌کوسه و همراهانش می‌دهد. بازیگران در پایان مراسم از خوردنی‌هائی که جمع کرده‌اند غذائی درست می‌کنند و آن را میان خود تقسیم می‌کنند. (فارس، کوهنجان، رضا امیری ۱۳۵۱).

ت: ایرانیان این مراسم را در سه‌شنبه آخر سال انجام می‌دهند. کوسه جُبهٔ خود را پشت و رو می‌پوشد دُمی به‌خود می‌آویزد. صورتش را با ماسکی پوشانده و کلاه بلندی را که به‌اطراف آن زنگوله آویخته بر سر می‌گذارد. نقش دوم این مراسم را کسی ایفا می‌کند که او را دکتر می‌نامند. دکتر لباسی غریب می‌پوشد و با ماسکی به‌چهره زده و کلاهِ وارونه‌ئی بر سر نهاده عصائی به‌دست می‌گیرد. بازیگران در حالی که یکی فلوت می‌نوازد به‌در خانه‌ها می‌روند. جلو هر خانه کوسه با نوای فلوت می‌رقصد و در نیمه‌های رقص به‌زمین می‌افتد و خود را مرده می‌سازد. وقتی کوسه می‌میرد دکتر در حالی که مرتب عصای خود را به‌زمین می‌کوبد دور کوسه می‌گردد. و کوسه بعد از آن که دکتر چند بار به‌دورش چرخید زنده می‌شود. بازیکنان هدایائی را که در این مراسم گردآورده‌اند میان خود تقسیم می‌کنند. («ایوارلسی» Ivarlassy رازهای محرم نزد ترک‌های آذربایجان Helsingford صفحات ۲۹ - ۲۲۷، ۱۹۱۶ [۱۲۹۵]).

[مراسم کوسه کوسه به‌دلایلی متعدد یکی از مراسم طلب باران است. امّا در برخی از نقاط ایران با گذشت زمان این مراسم به‌نوعی وسیلهٔ امرار معاش تبدیل شده و با مراسمی که در برهان قاطع از آن کوسه برنشین یاد شده تفاوت دارد][۲]


ترانه‌های طلب باران

ترانه‌های طلب باران در هر منطقه از ایران دارای گویش خاصی است و آن را به‌گویش‌ها و زبان‌های فارسی، کردی، ترکی، عربی، بلوچی... می‌خوانند محتوای این ترانه‌ها به‌هم نزدیک است و عبارت است از:

الف - ترانه بازگوی رنج مزارع، حیوانات، زمین و انسان است از کمی باران و برخی از نمونه‌های آن چنین است:

یاران باران نمی‌بارد ‌Bâran namiyad yârun
به‌سبب گناهِ گناهکاران Ez dest-i gunahkârun
گندم به‌زیر خاک است Gedum be zir-i hâke
از تشنگی هلاک است. Ez tešnegi helaki

(فارس، نیریز)

گاوِ سیاهِ ماده ‌Gave siyahe Mâde
سر بر زمین نهاده Ser ber zemin nihadi
برای اندکی کاه Berayi vak 'a-i kah
آهوِ لنگ صحرا Âhu-e Leng-e Sahra
فتاده در چراگاه Fetade der čaraga
برای قطره‌ئی آب Berayi katre-i âb
حیوان کوچولو مُرد Hayvan-e hurd murde
جان به‌خدا سپرد Jon b Huda sepurde
ابرهای سیاه کوهساران Kara daǧǐn buludu
امید دل یتیمان Yetimlerin umudu
گندم و جو خشکید. Arpa bugday kurudu

«مرک»

ب: ذکر نام اجراکنندگان مراسم طلب باران، عروس، عروسک، خدایان، خدابانوان و خدامانندان باران‌ساز در ترانهٔ طلب باران مانند: هارونکی، هالونکی چمچه گلین، کوسه، شله، هشلی، همیلی، و غیره و تمنای باران از آن‌‌ها:


شُلی شُلی شل بارون! ‌Šolli šolli šolli šol Barun

(نیریز فارس)

چمچه گلین چُم ایستر! ‌Čomča gelin čomister

(مراغه آذربایجان)

[هالون هالون هالونگی! Halun halun Halunaki

(ایلام)

[هه‌لو[۳] هه‌لو هه‌لونکی! Hallö hallö Hallunaki

(لرستان)

هشلی همیلی ‌Hešli hemili

(کرمانشاه)

کوسه کوسه نقلدی ‌Kose kose Naqaldi

(آذربایجان)

[شَله ‌Šâlǟ

(قشم)[۴]

پ: ستایش کسانی که به‌بازیکنان مراسم طلب باران خوردنی می‌دهند و نکوهش کسانی که چیزی نمی‌دهند:

خانه شربت قندی Honey šarbet gandi
خدا در خانه را نبندد Hoda deriš nebandi
ناقالی گنده گنده
صابخونه مونده
مثِ الاغ وامونده
تو خونه‌اش جامونده

ت: از خدا بخشش می‌خواهند و یاری می‌طلبند تا باران بفرستد:

میش کوچک، میش کوچک، انشأالـله ‌Mišak Mišaka, ‌Šâlǟ
گردنش زخم است، انشأالـله ‌Gardon rišaku, ‌Šâlǟ
خدا باران دهد، انشأالـله Xodâ bâron hâdet, ‌Šâlǟ
به‌جوکاران دهد، انشأالـله ‌be Jokâron hâdet, ‌Šâlǟ
به‌مسکینان دهد، انشأالـله ‌be Miskinon hâdet, ‌Šâlǟ
به‌فقیران دهد، انشأالـله ‌be Faxiron hâdet, ‌Šâlǟ

(قشم، گزارش محمد اسدیان محقق مرکز مردم شناسی ایران)

خدایا باران بده ‌Hodâ bedin bârun
برای عیال داران Berayi ayâldârun

(کوهنجان)

خدایا باران بفرست Allah bir yaqiš eyle
دره و کوه را سد کن! dagi dasi eyle

(مراغه)

خدایا باران بفرست Allah bir yaqiš yetir
گندم و جو خشکیدند Arpa bugday kurudu

(مرک)

در میان این ترانه‌ها فقط ترانهٔ طلب باران گونه نمونهٔ دوم است که محتوای آن با دیگر ترانه‌ها تفاوت دارد:

باران می‌بارد و زمین را گل می‌کند Yagiš yagar nemčiller
به‌میان دخترانِ کنار درگاه برو Kapini keser elčiler
پدربزرگ می‌گوید باید زن گرفت Dedem diyer gel verek
مادربزرگ می‌گوید باید منتظر بود ‌Nenem diyer Goy gorek
عموی عزیز تو چرا چیزی نمی‌گوئی ‌Agzina gurban dayi
Sende bir dillen gorek

(باراب، آذربایجان)


نمونهٔ چهارم چهل کَل

اگر در زمستان باران نبارد مردم جمع می‌شوند و یک نفر نخ بلندی به‌دست می‌گیرد هرکس نام کچلی را به‌زبان می‌آورد و کسی که نخ را به‌دست دارد گرهی بر نخ می‌زند. وقتی نام چهل کچل را گفتند و به‌نخ چهل گره زدند کوزه‌ئی سفالی می‌دزدند و نخ را سوزانده و خاکسترش را با آب مخلوط می‌کنند و در کوزه می‌ریزند. یکی با کوزه به‌پشت بام می‌رود و آب کوزه را به‌ناودان می‌ریزد و کوزه را به‌صاحبش باز می‌گردانند. (گیر، احمد کاظمی، ۱۳۴۱)


[نمونه پنجم. هفت کَل.

به‌هنگام نقصان باران پوست درخت کول را کَنده و به‌آن با گفتن نام هفت کَل هفت گره می‌زنند بعد آن را به‌بوتهٔ «گزنه» می‌آویزند و چندنفر با چوب آن را می‌زنند. سرانجام گسی واسطه می‌شود و می‌گوید که باران خواهد بارید. آنگاه چوب به‌دست‌ها از زدن پوست گره خورده درخت یا هفت کَل دست برمی‌دارند.]

(«ماکلوان» محمد اسدیان خرم‌ آبادی و علی اکبر حمیدی محققان مرکز مردم شناسی ایران)


نمونه ششم. گردآوری هیزم و افروختن آتش

دختران ده تا دوازده سالهٔ روستا هیزم گرد آورده و آتش بزرگی برپا می‌کنند. سپس بچه‌ها در حالی که ترانهٔ طلب باران می‌خوانند سُم الاغ را در آتش می‌افکنند بعد بچه‌ئی که نامش فاطمه و اولین فرزند خانواده باشد از روی آتش می‌پرد.

(فارس، کوهرد، ۱۳۴۴)


نمونه هفتم. پختن آش.

زن‌ها و بچه‌ها مقداری حبوبات، عدس و گندم نیمه خردشده، رشته و روغن و تعدادی جوجه جمع کرده و آن را شب در مسجد می‌گذارند. روز بعد در مسجد آش درست می‌کنند که به‌آش فاطمه زهرا مشهور است. بعد از آماده شدن آش دو رکعت نماز به‌جا می‌آورند و آش را میان فقرا تقسیم می‌کنند (آذربایجان، پیسه کندی، اسکو، رستم علی ۱۳۴۶).

نمونه هشتم. جنگ بازی کردن.

وقتی مدتی باران نبارد زنان یکی از روستا‌ها جمع می‌شوند و در حالی که هر یک چوبدست بلندی در دست دارند به‌روستای همسایه می‌روند و چند عدد از حیوانات روستای همسایه را دزدیده و به‌روستای خود می‌آورند. صاحب یا صاحبان حیوانات به‌دنبال حیوانات دزدیده شده خود می‌روند و برای باز پس گرفتن آن با کسانی که آن را دزدیده‌اند به‌جنگی تصنعی می‌پردازند. در این ماجرا اگر زن‌‌ها پیروز شوند باران خواهد بارید و اگر صاحبان حیوانات نتوانند جای حیوانات‌شان را پیدا کنند کسانی که حیوانات را دزدیده‌اند آن‌ها را چندان نگه می‌دارند که باران ببارد (کرمانشاه، علی احمدکرمی ۱۳۴۹).


[نمونه هشتم. گاروا (گاوربایی).

به‌هنگام خشکسالی چند زن از یک روستا سَروَن (سربند)های‌شان را به‌کمر بسته و به‌چراگاه ده مجاور می‌روند و چند گاو از گاو‌های روستای مجاور را دزدیده و به‌جانب ده خود می‌برند. مردم ده مجاور قبلاً از این ماجرا و علت آن آگاهند در نتیجه زنان روستائی که گاوهای‌شان را دزدیده‌اند با چوبدست به‌دزدها حمله می‌کنند تا گاوهای خود را پس بگیرند. میان زنان دو روستا نبردی در می‌گیرد که گاه چند نفر هم زخمی و مجروح می‌شوند و سرانجام یکی میانجی می‌شود و دزدها بدین شرط که باران ببارد گاوها را به‌صاحبانشان پس می‌دهند.] (باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام کار گروهی محمد اسدیان خرم آبادی، باجلان فرخی، منصور کیائی کتاب آمادهٔ انتشار مرکز مردم‌شناسی ایران)


[نمونه نهم. دال پَلو[۵] (پراندن سنگ).

به‌هنگام خشکسالی دو گروهِ حداقل شش نفری به‌بازیِ دال پلو می‌پردازند و در پایان بازی برندگان بازندگان را تنبیه می‌کنند. کسی میانجی می‌شود و برندگان بازی به‌شرط باریدن باران بازندگان را رها می‌کنند!]

(باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، همان مأخذ)


تحلیل داده‌ها:

ترسیم نقشهٔ جغرافیائی توزیع نمونه‌های مختلف طلب باران برای تحلیل داده‌ها و نمونه‌های ذکر شده ضروری است. با چنین روشی می‌توان نمونه‌های مختلف طلب باران را با توجه به‌ویژگی‌های اجتماعی، فیزیکی و فرهنگ قومی تحلیل کرد. اما نمونه‌های داده شده متأسفانه برای چنین کاری کافی نیست. وانگهی نمونه‌های انفرادی طلب باران با توجه به‌پراکندگی قومی در ایران کار را مشکل می‌سازد [این کار را می‌توان در فرصتی دیگر انجام داد]. مثلاً روش انجام مراسم چمچه گلین و ترانه‌های آن در اکثر نقاط ایران و از جمله در ارمنستان گوناگون است و نمونه‌های ترکی، کردی، لری... و ارمنی آن با هم فرق دارد.

نمونه هفتم [و هشتم] این مراسم یعنی تقلید جنگ [و گاروا (گاوربائی)] بیش‌تر در منطقهٔ کرد زبان [و «لَک[۶]» زبان] رایج است و در برخی مناطق مجاور کردستان نیز کم و بیش رواج دارد. بدین سان در اینجا فقط به‌تحلیل فرهنگی و ریشه‌های دو نوع از مراسم طلب باران و توزیع جغرافیایی آن در خاورمیانه می‌پردازیم و می‌کوشیم که به‌منشأ تاریخی این دو نوع دست یابیم.

نمونهٔ اول گزارش شده در این مقاله در سطح گسترده‌ئی در خاورمیانه و شمال آفریقا رواج دارد. تفاوت این مراسم در کشورهای مسلمانِ ایران، ترکیه، عربستان، الجزایر، مصر، مراکش یا مغرب بسیار اندک است. آنچه در ایران به‌نام دعای باران و نماز باران مشهور است نزد عرب‌ زبان‌ها صلوة الاستسقأ نام دارد. ترک زبان‌ها این مراسم را یگموردعاسی yagmurduasi می‌نامند این مراسم در همهٔ این کشورها همراه با دو رکعت نماز [ر. ک به‌زیرنویس قسمت اول مقالهٔ طلب باران در شمارهٔ قبل کتاب جمعه] همراه است که در خارج از شهر یا روستا به‌صورت جمعی اجرا می‌کنند و بعد از نماز خُطبه می‌خوانند و شرکت کنندگان، در طول مراسم لباس خود را پشت و رو می‌پوشند. در پایان مراسم [که در ایران معمولاً با قربانی کردن گاو یا گوسفند همراه است] یک نفر به‌درگاه خدا استغفار می‌کند و از خدا رحمت و باران می‌طلبد.


صلوة الاستسقأ.

در قرآن از صلوة الاستسقأ یا نماز باران سخنی نیست اما در فقه اسلامی صلوة الاستسقأ، نماز [مستحبی است] که به‌هنگام خشکسالی و نقصان باران می‌خوانند ابن مُجی از نماز بارانی روایت می‌کند که پیامبر و صحابه خوانده بودند. بنابه‌این روایت پیامبر و یارانش به‌هنگام خشکسالی لباس‌های خود را پشت و رو پوشیده (به‌نشان سوگواری) و با خواندن دو رکعت نماز باران، طلب باران کردند.

خلفای اسلامی در آغاز مردم را از انجام مراسم طلب باران منع می‌کردند و سبب آن بود که در قران ذکری از این مراسم نیست. حمدالـله مستوفی در نزهة‌ القلوب از روایتی یاد می‌کند که طی آن فرماندهٔ مسلمانان بعد از فتح مصر مردم را از انجام مراسمی بازداشت که مصریان دختران‌شان را به‌سبب طغیان به‌موقع نیل در آن رود قربانی می‌کردند. امّا طغیان نیل سه ماه به‌تأخیر افتاد و بیم قحطی مردم را فرا گرفت. فرمانده مسلمانان نامه‌ای به‌عمر نوشت و از او کسب تکلیف کرد. عمر گفت: که نام خدا را بر کاغذی بنویسند و به‌آب نیل بسپارند تا مشکل حل شود. چنین کردند و نیل طغیان کرد. پس از آن که دین اسلام در شبه جزیرهٔ عربستان گسترش یافت اعراب مراسم و سنت‌های خود را با آیین جدید هماهنگ کردند. و حدیث‌های مربوط به‌صلوة الاستسقأ درواقع راه‌ حلی است که در فقه اسلامی برای ایجاد این هماهنگی پیشنهاد شده است و چنین است که در صلوة الاستسقأ بخشی از مراسم طلب باران را با نماز و بخش‌های دیگر آن را به‌شکل سنتی و کهن انجام می‌دادند.

هنوز هم مراسم صلوة الاستسقأ را در بسیاری از کشورهای مسلمان انجام می‌دهند و رفتارهای سنتی مراسم طلب باران از قبیل پشت و رو پوشیدن لباس به‌هنگام اجرای مراسم، جدا کردن مادران از نوزادان، جدا کردن گوسفندان از بره‌ها و بزها از بزغاله‌ها و قربانی کردن حیوانات در ایران و ترکیه رواج دارد. در ترکیه بنابه‌سنتی کهن بعد از انجام نماز باران شرکت کنندگان در مراسم هفتصد یا هفت هزار ریگ به‌رودخانه می‌اندازند. به‌این ترتیب، با گسترش دین اسلام قسمتی از بخش شفاهی مراسم طلب باران به‌نماز باران و نیایش به‌درگاه خدا تبدیل می‌شود چرا که خدا خالق همهٔ چیزها و از آن جمله باران است: [«اَفرأیتُمُ المٰاالذی تَشربون اَنتُم اَنزلتموهُ مِن المُزنِ ام نَحنُ المنزلون»[۷]]. غیر از بخشی از مراسم شفاهی طلب باران بخش‌های دیگر آن را در کشورهای ایران، ترکیه و کشورهای عربی همچنان بنابه‌سنت اجر می‌کنند و تفاوت آن ناچیز است.


طبقه‌بندی و تحلیل نمونه دوم مراسم طلب باران.

طلب باران عروس چمچه و گونه‌های مختلف آن بیش از سایر نمونه‌ها در ترکیه و ایران رواج دارد. در ترکیه نیز همانند مناطق ترک زبان و برخی از نقاط دیگر ایران عروس چمچه را چُمچه گلین می‌نامند. مراسمِ طلب باران چُمچه گلین را در بسیاری از مناطق ترکیه و از آن جمله در ادنا، اَنتیپ، اورفا، چن گیری، سیواس، و کی‌لیس اجرا می‌کنند چُمچه گلین در هر یک از این مناطق نامی خاص دارد: ترکمن‌های کرلر (Karlar ساکن ادنا عروس چمچه را بُدی بُدی، مردم کرس (Kars) دُدُ (Dodo) یا دُدو (dodou)، مردم سَفرَن بلو (Safranbolu) آن را گُدگُدِ (Godegode)، مردم انتپ (Antep) و میرمیندیک (Mirmindik) و گوزِلوا (Goselua) آن را گلین گوک (Gelingok یعنی غوک عروس)، مردم دنیزلی (Denizli) آن را سوگلین (عروس آب یا آب عروس) و مردم چن کیری (Cankiri) آن را یگمور گلین (Yamuglin یعنی باران عروس) می‌نامند. در «ارض روم» با وجود آن که در این مراسم از عروسک پارچه‌ئی و گاه نوزاد استفاده می‌کنند امّا عروسک یا نوزاد را چمچه گلین می‌نامند. در سیواس و تکیرداگ (Tekirdag) و سومه (Soma) و برگاما (Bergama) نیز عروس چمچه را گاه دُدُ و گاه گُدِگُدِ می‌نامند.

با پیشرفت به‌جانب شرق ترکیه مراسم چمچه گلین گسترش بیش‌تری می‌یابد و نام‌ها نیز متغیرتر می‌شود. در بلغارستان دختری را که در طی این مراسم برای گردآوری مواد غذائی به‌در خانه‌ها می‌رود دُلدُل (Doldol) و گاهی پرپروگا (Pereruga) می‌نامند. در یوگسلاوی و آلبانی ترک‌ها و صرب‌ها عروسک مراسم طلب باران را دُدُله (Dodola) یا دُدُلیچه (Dodolica دُدُله کوچک) می‌نامند. در مجارستان نیز این گونه مراسم طلب باران نزد کولی‌ها و «صرب‌»ها رواج دارد و عروسک این مراسم را دُدُله می‌نامند. در رومانی عروس چمچه را همان چمچه گلین می‌نامند. اما چمچه گلین تندیس سفالی عروسک است و آن را شبیه یکی از نمونه‌هائی که در ایران وجود دارد در تابوت می‌گذارند. در عراق ترکمن‌های کرکوک عروسک مراسم طلب باران را چمچه گلین می‌نامند و در سوریه این عروسک را ام‌ القوس یعنی مادرِ باران می‌نامند. عروسک این مراسم نزد مسیحیان سوریه عروس خدا نام دارد. در شمال آفریقا مراسم طلب باران را مادرِ بانگو (Bangu) و عروسک این مراسم را الگنجه (Algonja) می‌نامند.

در ازبکستان ترک‌ها و تاجیک‌ها عروسک مراسم طلب باران را سوس خاتون (احتمالاً به‌معنی زنِ آبی) می‌نامند [این عروسک در بخشی از گنبد نیز همین نام را دارد] و عروسک آنها شبیه چمچه گلین یا کپچه گلین (Kepcegelin) ترک‌های آذربایجان ایران و ترک‌های ترکیه است. در برخی از مناطق ترک زبان ایران و ترکیه چمچه گلین مراسم طلب باران را چمچه چیک (Comcecik) یا کپچه چیک (Cepcecik) می‌نامند که به‌معنی چمچهٔ کوچک و ملاقهٔ کوچک است. در گویش اگوزی ترکیه عروس چمچه را اگری کپچه (Egrikepce) یعنی ملاقهٔ دسته کج می‌نامند و این کلمه لغتی است که برای بچه وزغ نیز به‌کار می‌برند. ماهی دم دراز یا ماهی ملاقه را در ترکیه چمچه بلیگی (Comce Baligi) می‌‌گویند و در قسمت وسیعی از ترکیه بچه غوک کپچه چیک نام دارد.

بدین سان چمچه چیک و کپچه چیک به‌معنی بچه غوک یا بچه وزغ و چمچه گلین و کپچه گلین به‌معنی عروس قورباغه است و در ترکیه و بسیاری از مناطق ترک‌نشین ایران مراسم طلب باران با عروس - چمچه، چمچه گلین یا کپچه گلین نام دارد. در انتپ، میرمیندیک، گوزلوا و سفربندلو ترکیه نیز چنان که گزارش شد عروس چمچه را گلین گوک یعنی عروس غوک می‌نامند. گوک همانا معادل فارسی غوک و گُدِن (Goden) ترکی نزد ترک زبانان ناحیهٔ سینوپ (Sinop) و سامسون (Samsun) به‌معنی غوک است. در دنیزلی ترکیه عروس چمچه را سوگلین یعنی آب عروس می‌نامند که با غوک بی‌ارتباط نیست. در کشورهای بالکان، دُدولَه (Dodula) و دُدولِه (Dodule) نام بچهٔ نیمه عریانی‌ است که او را به‌جای عروسک در این مراسم شرکت می‌دهند و با غوک بی ارتباط نیست.

(ادامه دارد)

پاورقی‌ها

  1. ^  نقالدی ماخوذ از کلمهٔ ترکی «نِکَلدی» به‌معنی چه مدت؟ یا چند روز باقی مانده است و مفهوم آن این است که چند روز از زمستان باقی است.
  2. ^  کوسه برنشین نام جشنی است که پارسیان در اول آذرماه برپا می‌کرده‌اند و وجه تسمیه‌اش آن است که در این روز مرد کوسهٔ یک چشم بدقیافهٔ مضحکی را بر الاغی سوار و داروی گرم بر بدن او طلا می‌کردند و آن مرد مضحک مروحه و بادزنی در دست داشت و پیوسته خود را باد می‌کرد و از گرما شکایت می‌نمود و مردمان برف و یخ بر او می‌زدند و چندی از غلامان پادشاه نیز با او همراه بودند و از هر دکانی یک درم سیم می‌گرفتند و اگر کسی در چیزی دادن اهمال و تعلل می‌‌کرد گل سیاه همراه او بود و بر جامه و لباس آن کس می‌پاشید و از صباح تا نماز پیشین هرچه جمع می‌شد تعلق به‌پادشاه داشت و از نماز پیشین تا نماز دیگر به‌کوسه و جمعی که با او همراه بودند و اگر کوسه بعد از نماز دیگر به‌نظر بازاریان در می‌آمد او را آنقدر که می‌توانستند می‌زدند و آن روز را به‌عربی رکوب کوسج خوانند. گویند جمشید از دریا مروارید برآورد و در این روز خدای تعالی حکم سعادت و شقاوت فرمود، هر که در این روز پیش از آنکه حرف زند بهی بخورد و ترنج ببوید تمام سال او را سعادت باشد. برهان قاطع
  3. ^  هه‌لو به‌معنی سرشاخهٔ سبز نیز هست.
  4. ^  شَله به‌معنی انشأالـله است.
  5. ^  Dalpalo نوعی بازی با سنگ.
  6. ^  لکی گویشی است مرکب از لری و کردی و زبان مردم قسمت‌هائی از لرستان و ایلام که مجاور مناطق کردنشین است.
  7. ^  سورهٔ الواقعه آیه ۶۸ و ۶۹ آیا آبی را که می‌نوشید نمی‌بینید؟ آیا شما آن را از ابر سفید فرو فرستادید؟ یا ما فرو فرستادیم؟