گروههای فشار چگونه در حکومت نفوذ میکنند: تفاوت بین نسخهها
(مقاله به صورت کلی تایپ شد اما نیاز به ویرایش دارد [دلیل تایپ کردنش علاقه ی وافر بنده به فشار و گروه فشار و اینا بود . بخدا ! ]) |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
[[Image:8-146.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴۶]] | [[Image:8-146.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴۶]] | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
نسخهٔ ۵ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۲:۳۸
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
یک گروه فشار مرکب از اشخاصی است که متفقا تصمیمات سیاسی ملی را تعیین میکنند. آنها یک جامعه ی تخصصی اند، اما گروههای فشار الزاماً به شیوه ی رسمی اعمال قدرت نمیکنند. آن مامورین و بورکرات هایی که میتوانند شاغل مقامات دولتی باشند که وابسته با این گروهها بوده باشند و رسما به نفع گروههای فشار اعمال قدرت کنند.
در نتیجه، قدرت واقعی مقامات در احتیار گروههایی از این نوع است. این قدرت واقعی – اگر گروههای فشار تشکیل اکثریت ها دهنتد میتواند خصلت دمکراتیک داشته باشد؛ و اگر همین گروهها نماینده ی اقلیت باشند، در آن صورت خصلت اقلیت حکومتگر را به خودت خواهند گرفت. در کلمبیا، وسیله ی تشکیل بخشی از گروههای فشار در اختیار اقلیت کوچکی است که تنها گروه فشار واقعی را می سازد. زیرا کلیه تصمیم های واقعاً مهم در مورد ابقای ساختارهای موثر، بستگی به این گروه دارد. و این گروه فشار اقلیت کوچک از طریق قدرت اقتصادی و لزوم همگامی، زمام سایر قدرتها را در دست دارد، خواه این قدرتها فرهنگی باشند و خواه سیاسی، برکراتیک، نظامی، و خواه روحانی.
در کلمبیا وضع تمرکز قدرت اقتصادی روشن است. آمارهای مربوط به توزیع غط در آمد ملی و در آمد سرانه ی ما، تقسیم اسفناک املاک و غیره، برای همه آشکار است. برای دستیابی به قدرت فرهنگی، نخست باید قدرت اقتصادی را در اختیار داشت، زیرا ساخت نهادهای آموزشی ما چنین ایجاب میکند.
در سلسله مراتب ضرورت رسیدن به مقامات بالا، همگامی با قدرتمندان مالی و نیز برخورداری از حداقل فرهنگ است. لازمه ی قدرت بورکراتیک نیز برخورداری از این حداقل و همگامی بیشتر است، زیرا در کلمبیا ترقی از طریق مجاری بورکراتیک به تصمیم و تشخیص بلندپایگان بورکراتیک بستگی دارد. و این مردان اگر با کسانی که قدرت اقتصادی در اخیتار آنهاست کاملاً موافق و همگام نباشند، نمیتوانند منزلت اجتماعی خود را حفظ کنند.
در کشور ما، قدرت نظامی فقط میتواند به عنوان مدافع و حامی ساختارهای تحمیلی و در تحلیل نهایی، مدافع قدرت اقتصادی قابل توجیه باشد. قدرت اقتصادی، مزد و پاداش مردان نظامی را از طریق امتیازها مالی، اجتماعی، و یا حتی سیاسی، -تا چه مقتضی باشد- به نظامیان مزد میدهد و جبران زحمت میکند، و اینها بستگی دارد به اینکه تا چه اندازه آنان <نظام مستقر> همگام باشند.
در کشور ما قدرت روحانی با قدرتهای مالی و سیاسی متحد است، چون که آنها منافعشان مشترک است. همگامی روحانیون پشتوانه ضمانت حفظ این منافع است.
طبقات مردمی، که اکثریت های عظیم را شامل میشود، گروههای فشار را تشکیل نمی دهند، چون آنها نه به نیازهای مشترک شان آگاهند و نه در فعالیتشان متحداند. آنان سازمانی دارند که در سطح ملی گسترده باشند، ونه حتی دارای کمترین اهداف سیاسی مشترک اند. اگر اکثریت ها نتوانند این شرایط لازم را بدست آورند، کلمبیا هرگز روی یک دمکراسی واقعی را نخواهد دید.