عهد: تفاوت بین نسخهها
جز |
(بازنگری و نهایی شد.) |
||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
[[Image:KHN008P157.jpg |thumb|alt= کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷|کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷]] | [[Image:KHN008P157.jpg |thumb|alt= کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷|کتاب هفته شماره ۸ صفحه ۱۵۷]] | ||
− | |||
− | '''کنون | + | |
+ | '''کنون رؤیای ما باغیست.''' | ||
'''بن هر جادهاش میعادگاهی خلوت و خوشبو''' | '''بن هر جادهاش میعادگاهی خلوت و خوشبو''' | ||
− | '''سر هر شاخهاش | + | '''سر هر شاخهاش گلبرگهای نازک لبخند''' |
'''به ساق هر درختش یادگاریها...''' | '''به ساق هر درختش یادگاریها...''' | ||
سطر ۲۱: | سطر ۲۱: | ||
و گر خنجر بروید از دل خاک | و گر خنجر بروید از دل خاک | ||
− | جهانی گر | + | جهانی گر به خونم تشنه باشند |
کجا یاد تو از خاطر کنم پاک!» | کجا یاد تو از خاطر کنم پاک!» | ||
سطر ۲۷: | سطر ۲۷: | ||
:::{{تک ستاره}} | :::{{تک ستاره}} | ||
− | '''کنون | + | '''کنون رؤیای ما باغیست...''' |
'''زمین اما، فراوان دارد اینسان باغ''' | '''زمین اما، فراوان دارد اینسان باغ''' | ||
− | '''که هر برگ گیاهش | + | '''که هر برگ گیاهش صدمهٔ دیدارها برده است''' |
'''که ساق هر درختش نشتر سوگندها خورده است''' | '''که ساق هر درختش نشتر سوگندها خورده است''' | ||
سطر ۳۷: | سطر ۳۷: | ||
'''که آن سوگندها را نیز''' | '''که آن سوگندها را نیز''' | ||
− | '''همان ناخن که بر «آن | + | '''همان ناخن که بر «آن کُنده» حک کرده است''' |
::::::::'''بر «این کنده» حک کرده است''' | ::::::::'''بر «این کنده» حک کرده است''' | ||
سطر ۴۹: | سطر ۴۹: | ||
:::{{تک ستاره}} | :::{{تک ستاره}} | ||
− | '''کنون | + | '''کنون رؤیای ما باغیست''' |
'''بن هر جادهاش میعادگاهی خلوت و خوش، لیک''' | '''بن هر جادهاش میعادگاهی خلوت و خوش، لیک''' | ||
سطر ۶۵: | سطر ۶۵: | ||
'''که توفان زمانش نفکند از پا''' | '''که توفان زمانش نفکند از پا''' | ||
− | '''که باشد، | + | '''که باشد، ریشهٔ پیمان ما در سینهٔ ما، زنده، تا باشیم...''' |
سطر ۷۶: | سطر ۷۶: | ||
[[رده:شعر]] | [[رده:شعر]] | ||
[[رده:منوچهر آتشی]] | [[رده:منوچهر آتشی]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | |||
+ | |||
+ | {{لایک}} |
نسخهٔ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۱۸
کنون رؤیای ما باغیست.
بن هر جادهاش میعادگاهی خلوت و خوشبو
سر هر شاخهاش گلبرگهای نازک لبخند
به ساق هر درختش یادگاریها...
و با هر یادگاری نقش یک سوگند:
«اگر شمشیر بارد ز آسمانها
و گر خنجر بروید از دل خاک
جهانی گر به خونم تشنه باشند
کجا یاد تو از خاطر کنم پاک!»
- *
کنون رؤیای ما باغیست...
زمین اما، فراوان دارد اینسان باغ
که هر برگ گیاهش صدمهٔ دیدارها برده است
که ساق هر درختش نشتر سوگندها خورده است
که آن سوگندها را نیز
همان ناخن که بر «آن کُنده» حک کرده است
- بر «این کنده» حک کرده است
- با یار دگر اما...
که؛ «شمشیر بارد از...
..............»
- *
کنون رؤیای ما باغیست
بن هر جادهاش میعادگاهی خلوت و خوش، لیک
بیا! رسم قدیم یادگاری را براندازیم
و دل را خوش نداریم از خراش ساقهای میرا
بیا! تا یادگار عشق آهن ریشهی خود را
به ساق سرخ دل با خنجر سوگند بتراشیم
که باران فریبش نسترد هرگز
که توفان زمانش نفکند از پا
که باشد، ریشهٔ پیمان ما در سینهٔ ما، زنده، تا باشیم...
- منوچهر آتشی