حادثه: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(انتخاب برای تایپ) |
(پایان تایپ) |
||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
[[Image:KHN012P136.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۶|کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۶]] | [[Image:KHN012P136.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۶|کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۶]] | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
+ | |||
+ | |||
+ | '''با همکاری یدالـله رویائی''' | ||
+ | |||
+ | حادثه...................نادر نادرپور ۱۳۶ | ||
+ | |||
+ | میوههای ملال.................رویا ۱۳۷ | ||
+ | |||
+ | دو شعر از: '''ازراپوند''' شاعر امریکائی ترجمهٔ دکتر رضا براهنی. | ||
+ | |||
+ | ::۱- تصویر...............۱۴۰ | ||
+ | ::۲- در ستایش ایزو......۱۴۱ | ||
+ | |||
+ | بیتکاپو نتوان زیست..............۱۴۳ | ||
+ | |||
+ | چند رباعی........................۱۴۴ | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==حادثه== | ||
+ | |||
+ | مرغی هنوز در قفس صبح میپرد | ||
+ | |||
+ | – مرغ ستارهای – | ||
+ | |||
+ | شب در درون پوستهاش میخزد چو مار | ||
+ | |||
+ | من چون مسافری که فرومانده در غبار | ||
+ | |||
+ | نور سپیده در قدح سبز آسمان | ||
+ | |||
+ | شیر بریدهای است پر از لختههای خون | ||
+ | |||
+ | مرغی ز لای پنجرهٔ خوابگاه من | ||
+ | |||
+ | سر میکند برون | ||
+ | |||
+ | |||
+ | مار سیاه، پوستهاش را دریده است | ||
+ | |||
+ | مرغ سپید، از قفس خود پریده است | ||
+ | |||
+ | در من غبار حادثهای موج میزند | ||
+ | |||
+ | مرغی نشسته غمگین، در موج این غبار | ||
+ | |||
+ | ماری خزیده سنگین، در راه انتظار! | ||
+ | |||
+ | ::::::تهران – ۲ آذرماه ۱۳۴۰ | ||
+ | |||
+ | :::::::'''نادر نادرپور''' | ||
نسخهٔ ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۲۸
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
با همکاری یدالـله رویائی
حادثه...................نادر نادرپور ۱۳۶
میوههای ملال.................رویا ۱۳۷
دو شعر از: ازراپوند شاعر امریکائی ترجمهٔ دکتر رضا براهنی.
- ۱- تصویر...............۱۴۰
- ۲- در ستایش ایزو......۱۴۱
بیتکاپو نتوان زیست..............۱۴۳
چند رباعی........................۱۴۴
حادثه
مرغی هنوز در قفس صبح میپرد
– مرغ ستارهای –
شب در درون پوستهاش میخزد چو مار
من چون مسافری که فرومانده در غبار
نور سپیده در قدح سبز آسمان
شیر بریدهای است پر از لختههای خون
مرغی ز لای پنجرهٔ خوابگاه من
سر میکند برون
مار سیاه، پوستهاش را دریده است
مرغ سپید، از قفس خود پریده است
در من غبار حادثهای موج میزند
مرغی نشسته غمگین، در موج این غبار
ماری خزیده سنگین، در راه انتظار!
- تهران – ۲ آذرماه ۱۳۴۰
- نادر نادرپور