چند شعر از «جان میلز»: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
سطر ۲۲: | سطر ۲۲: | ||
'''پنجره''' | '''پنجره''' | ||
− | از درون پنجره | + | :::از درون پنجره |
− | بر آبها مینگرم | + | :::بر آبها مینگرم |
− | و خورشید سرخ فامرا | + | :::و خورشید سرخ فامرا |
− | در سینه مهی لطیف میبینم | + | :::در سینه مهی لطیف میبینم |
'''۲''' | '''۲''' | ||
سطر ۳۴: | سطر ۳۴: | ||
'''تهران''' | '''تهران''' | ||
− | کوهساران شمال | + | :::کوهساران شمال |
− | بهنگام گرمای روز | + | :::بهنگام گرمای روز |
− | در برابر آفتاب | + | :::در برابر آفتاب |
− | سایهای بر شهر نمیافکنند | + | :::سایهای بر شهر نمیافکنند |
− | و شبانگاه | + | :::و شبانگاه |
− | خاموش و عریان بر پای میمانند. | + | :::خاموش و عریان بر پای میمانند. |
− | . | + | :::. |
− | در شهر سرد کویر | + | :::در شهر سرد کویر |
− | در خاموشی شب | + | :::در خاموشی شب |
− | قلب من٬ که روزش خشکانده است | + | :::قلب من٬ که روزش خشکانده است |
− | میپژمرد و سخت میشود | + | :::میپژمرد و سخت میشود |
− | . | + | :::. |
− | تا کی میتواند | + | :::تا کی میتواند |
− | رنج روز را تاب آورد | + | :::رنج روز را تاب آورد |
− | و حمله تند خشکی را | + | :::و حمله تند خشکی را |
− | تحمل کند؟ | + | :::تحمل کند؟ |
− | . | + | :::. |
− | آیا میتواند | + | :::آیا میتواند |
− | در شهر کویر | + | :::در شهر کویر |
− | در میان کوهساران شمال | + | :::در میان کوهساران شمال |
− | شکنجه سکوت سر شبانگاهی را | + | :::شکنجه سکوت سر شبانگاهی را |
− | سپری کند؟ | + | :::سپری کند؟ |
{{چپ چین}} | {{چپ چین}} | ||
سطر ۸۶: | سطر ۸۶: | ||
'''انتظار''' | '''انتظار''' | ||
− | باران در میان برگها همهمه میکرد | + | :::باران در میان برگها همهمه میکرد |
− | همچنانکه من تنها نشسته بودم. | + | :::همچنانکه من تنها نشسته بودم. |
− | هنگامی که خورشید پرتو میافشاند | + | :::هنگامی که خورشید پرتو میافشاند |
− | نمیتوانستم باران را وصف کنم؛ | + | :::نمیتوانستم باران را وصف کنم؛ |
− | آنچه بود حرارت بود. | + | :::آنچه بود حرارت بود. |
− | چشمان میشی تو | + | :::چشمان میشی تو |
− | نمناک از عشق | + | :::نمناک از عشق |
− | تنها شبیه باران بود٬ | + | :::تنها شبیه باران بود٬ |
− | شباهتی که من | + | :::شباهتی که من |
− | بهنگام پرتو افشانی خورشید | + | :::بهنگام پرتو افشانی خورشید |
− | از آن بیخبر بودم. | + | :::از آن بیخبر بودم. |
+ | |||
+ | '''۴''' | ||
+ | |||
+ | '''مینیاتور ساز ایرانی''' | ||
+ | |||
+ | :::ماه نو دمیدهای در میان درختان می نهد | ||
+ | |||
+ | :::و ستارگان زردفامی در میان برگها میافشاند؛ | ||
+ | |||
+ | :::آه انسان را میشنود٬ و با اعجاز٬ تصویر او را | ||
+ | |||
+ | :::همچون خیالی گذرا در نسیم٬ میپردازد. | ||
+ | |||
+ | {{چپ چین}} | ||
+ | خرمشهر ـ مارس ۱۹۵۸ | ||
+ | {{پایان چپ چین}} |
نسخهٔ ۱۱ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۴
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
جان میلز شاعر انگلیسی است که زندگی خود را بیشتر در مشرق زمین گذرانده و بهاغلب کشورهای آسیائی مسافرت کرده است؛ از این رو٬ بیشتر از محیط و زندگی مرد این سامان تأثیر گرفته است. بهعلت اقامت طولانی که در کشور ژاپن داشته شکل و مضمون اشعار او بیشتر رنگ ترانهها و اشعار ژاپونی را دارد. یعنی اشعار او غالباً عبارت از ترانههای کوچکی است که انسان و طبیعت را در یک لحظهء گذرا توصیف میکند.
چهارسال پیش٬ مجموعه اشعار او بهنام «سواحل سیمگون» در ژاپن منتشر شد. و هماکنون مجموعه دیگر او بهنام «آفتاب و برف» در انگلستان در دست چاپ است. جان میلز چند سال است که در ایران بهسر میبرد و اکنون معلم ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران است.
۱
پنجره
- از درون پنجره
- بر آبها مینگرم
- و خورشید سرخ فامرا
- در سینه مهی لطیف میبینم
۲
تهران
- کوهساران شمال
- بهنگام گرمای روز
- در برابر آفتاب
- سایهای بر شهر نمیافکنند
- و شبانگاه
- خاموش و عریان بر پای میمانند.
- .
- در شهر سرد کویر
- در خاموشی شب
- قلب من٬ که روزش خشکانده است
- میپژمرد و سخت میشود
- .
- تا کی میتواند
- رنج روز را تاب آورد
- و حمله تند خشکی را
- تحمل کند؟
- .
- آیا میتواند
- در شهر کویر
- در میان کوهساران شمال
- شکنجه سکوت سر شبانگاهی را
- سپری کند؟
تهران ـ مارس ۱۹۵۸
۳
انتظار
- باران در میان برگها همهمه میکرد
- همچنانکه من تنها نشسته بودم.
- هنگامی که خورشید پرتو میافشاند
- نمیتوانستم باران را وصف کنم؛
- آنچه بود حرارت بود.
- چشمان میشی تو
- نمناک از عشق
- تنها شبیه باران بود٬
- شباهتی که من
- بهنگام پرتو افشانی خورشید
- از آن بیخبر بودم.
۴
مینیاتور ساز ایرانی
- ماه نو دمیدهای در میان درختان می نهد
- و ستارگان زردفامی در میان برگها میافشاند؛
- آه انسان را میشنود٬ و با اعجاز٬ تصویر او را
- همچون خیالی گذرا در نسیم٬ میپردازد.
خرمشهر ـ مارس ۱۹۵۸