زنان کارگر و مبارزه برای نظارت شورائی کارگری: تفاوت بین نسخهها
(«ی» به جای «ي». «هٔ» به جای «هء».) |
|||
سطر ۳۰: | سطر ۳۰: | ||
[[رده:کتاب جمعه]] | [[رده:کتاب جمعه]] | ||
− | :::: | + | ::::این مقاله كه از انگلیسی به فارسی درآمده چند سال پیش توسط خانم اُدری وایز Audrey Wise - از فعالین جنبش سندیكائی مترقی انگلستان - نوشته شده و از طرف "موسسه نظارت كارگری" آن كشور انتشار یافته است. |
− | ::::درباره | + | ::::درباره نویسنده همین اندازه كافی است گفته شود كه از طرفداران جدّی سوسیالیسم شورائی است و از سوی یك ناحیه كارگری به نمایندگی مجلس عوام انگلستان انتخاب شدهبود. انترناسیونالیست متعهد و فعالی است و طی سالهایی كه مبارزان ایرانی در خارج از كشور برعلیه رژیم منحط پهلوی فعالیت میكردند هرگز از بذل كمكهای موثر خود بدانان دریغ نكرد و علاوه بر آن، خود بارها و بارها برعلیه جنایات رژیم پهلوی بانگ اعتراض برداشت. خانم وایز رسما در كمیتههای مختلف دفاع از حقوق دموكراتیك مردم ایران، بهخصوص « كمیته دفاع از حقوق دموكراتیك كارگران ایران» عضویت داشته است. |
− | ::::در | + | ::::در این مقاله، نویسنده بر حساسترین مسائل زنان در جنبش كارگری انگلستان انگشت گذاشته است. اهمیت مقاله حاضر تنها در این نیست كه میتواند برای مطالعه مسائل مشابه در زمینه مسائل زنان كارگر ایران مورد استفاده جنبش كارگری ما قرار گیرد، بلكه نیز از آن رو مهم است كه خانم وایز، فارغ از مجادلات فمنیستی، تجاوزاتی را كه به حقوق زنان كارگر میشود مطرح میكند و برای خاتمه دادن بدین تجاوزات راهحلهای مشخص ارائه میكند. آن تجاوزات و این راهحلها در غالب موارد بر مسائل زنان كارگر ایرانی قابل انطباق است. مشكلات و مصائب ناشی از نظام بهرهكشی سرمایهداری در جوهر یكی است هرچند كه در پارهئی موارد، تظاهرات فرهنگی آن متفاوت جلوه كند. از اینروی، تعمق در شیوه طرح مسائل و نحوه راهجوئیهای خانم وایز میتواند برای پژوهندگان در جامعهشناسی كارگران و كوشندگان جنبش كارگری ایران بسیار آموزنده باشد. موشكافیهای خانم وایز، نوشتهی او را از آنچه در میان جنبشهای بورژوائی زنان متداول است سخت متمایز میكند و بهخصوص جهت سوسیالیستی مقاله، جامعیتی اندیشیده و عقلانی بدان میبخشد. |
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
− | خسرو | + | خسرو شاكری |
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
==زنان در مرکز مبارزات کارگری== | ==زنان در مرکز مبارزات کارگری== | ||
− | زنان کمی بیش از نصف جمعیت کشور انگلستان، و | + | زنان کمی بیش از نصف جمعیت کشور انگلستان، و ۳۸٪ کل نیروی کار شاغل، و صددرصد نیروی کار خانگی را تشکیل میدهند. مسوولیت عمده تربیت کودکان به عهده آنهاست و در فرآیند مصرفی جامعه نقش کلیدی را ایفا میکنند. نقش زنان نقشی مرکزی است، نه جنبی. |
از نظر طبقه حاکم، ثروت و قدرت به نحوی گسستناپذیر بههم پیوستهاند. مالکیت و در اختیار داشتن وسائل تولید همان چیزی است که هم ثروت را بهوجود میآورد هم قدرت را؛ و قدرت، برای افزایش هردو بهکار گرفته میشود. این نوع قدرت، در همین سطح، عمدتا در اختیار مردان است. مثلا '''آرنولد واین شتوک و جان بنتلی ''' و کل تجارتخانههای C&A را که بهدست مردان اداره میشود در نظر بگیرید. تنها سهدرصد اعضای هیئت مدیره اینها از زنانند. قدرت سرمایهداری در دست مردان است. | از نظر طبقه حاکم، ثروت و قدرت به نحوی گسستناپذیر بههم پیوستهاند. مالکیت و در اختیار داشتن وسائل تولید همان چیزی است که هم ثروت را بهوجود میآورد هم قدرت را؛ و قدرت، برای افزایش هردو بهکار گرفته میشود. این نوع قدرت، در همین سطح، عمدتا در اختیار مردان است. مثلا '''آرنولد واین شتوک و جان بنتلی ''' و کل تجارتخانههای C&A را که بهدست مردان اداره میشود در نظر بگیرید. تنها سهدرصد اعضای هیئت مدیره اینها از زنانند. قدرت سرمایهداری در دست مردان است. | ||
− | اما در میان محرومانی که حال و روز نابسامان مشترکی دارند و از نظارت بر اقتصاد کشور و اداره جامعه محرومند نیز یک جور | + | اما در میان محرومانی که حال و روز نابسامان مشترکی دارند و از نظارت بر اقتصاد کشور و اداره جامعه محرومند نیز یک جور «سلسله مراتب قدرت» وجود دارد که به نابرابری در میزان درآمد، مقام، و فرصتهای تصمیمگیری منجر میشود. این نابرابری، در همه سطوح به زیان زنان و بهسود مردان است. |
کافی نیست که جامعه خود را به عنوان جامعهئی سرمایهداری مورد تحلیل قرار دهیم و به این نکته نپردازیم که سلطه مردان در این جامعه، سلطهئی است ریشهدار. | کافی نیست که جامعه خود را به عنوان جامعهئی سرمایهداری مورد تحلیل قرار دهیم و به این نکته نپردازیم که سلطه مردان در این جامعه، سلطهئی است ریشهدار. | ||
سطر ۵۱: | سطر ۵۱: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
− | از میان ۲۲ میلیون افراد شاغلی که در ژوئن ۱۹۷۱ در انگلستان وجود داشت حدود هشت ونیم میلیون تن، یعنی ۳۸ درصدش را، زنان تشکیل میدادند. این رقم نشان میدهد که زنان بخش مهمی از ارتش کارند و در عین حال « استثمار شدهترین» بخش آن. بهطورکلی میتوان گفت که ناچیزترین دستمزدها در کم درآمدترین صنایع به زنها تعلق میگیرد، و این امر روز بهروز هم تشدید میشود. در سالهای میان ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶، تعداد زنان شاغل – در تمام سنین- | + | از میان ۲۲ میلیون افراد شاغلی که در ژوئن ۱۹۷۱ در انگلستان وجود داشت حدود هشت ونیم میلیون تن، یعنی ۳۸ درصدش را، زنان تشکیل میدادند. این رقم نشان میدهد که زنان بخش مهمی از ارتش کارند و در عین حال « استثمار شدهترین» بخش آن. بهطورکلی میتوان گفت که ناچیزترین دستمزدها در کم درآمدترین صنایع به زنها تعلق میگیرد، و این امر روز بهروز هم تشدید میشود. در سالهای میان ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶، تعداد زنان شاغل – در تمام سنین - ۱۳٫۹ درصد افزایش پیدا کرد، اما افزایش عددی آنها در چهل حرفه که مهارت کمتری لازم داشت ۲۳,۱درصد بود، و نکته جالبتر این که اشتغال مردان در این بخشها بهمقدار ۹ درصد کاهش یافت. |
دوسوم از مشاغل زنان را در ردیف «کارهای غیر یدی» طبقهبندی کردهاند، و اینها اموری چون منشیگری و ماشیننویسی و دستیاری فروشگاهها و جز اینها است. از هر بیست نفر زن تنها یک تن در مقام «مدیریت» به کار اشتغال دارد و تدریس، تنها حرفهئی است که تعداد کثیری از زنان متعهد آنند. | دوسوم از مشاغل زنان را در ردیف «کارهای غیر یدی» طبقهبندی کردهاند، و اینها اموری چون منشیگری و ماشیننویسی و دستیاری فروشگاهها و جز اینها است. از هر بیست نفر زن تنها یک تن در مقام «مدیریت» به کار اشتغال دارد و تدریس، تنها حرفهئی است که تعداد کثیری از زنان متعهد آنند. | ||
سطر ۵۹: | سطر ۵۹: | ||
در سال ۱۹۶۸ بیش از ۲۹ درصد از کارمندان صنایع دستساز (مانوفاکتور) را زنان تشکیل میدادند؛ امّا بیشتر اینان متصدی شغلهائی بودند که مهارت کمتری لازم داشت. این زنان ۹۱ درصد کارگران غذاخوریها، ۶۲ درصد کارمندان دفتری، ۴۵ درصد کارگران تولیدی و تنها ۵ درصد کارگران متخصص و یک درصد کارگران ماهر تعمیراتی و چهار درصد مدیران و مربیان را تشکیل میدادند. | در سال ۱۹۶۸ بیش از ۲۹ درصد از کارمندان صنایع دستساز (مانوفاکتور) را زنان تشکیل میدادند؛ امّا بیشتر اینان متصدی شغلهائی بودند که مهارت کمتری لازم داشت. این زنان ۹۱ درصد کارگران غذاخوریها، ۶۲ درصد کارمندان دفتری، ۴۵ درصد کارگران تولیدی و تنها ۵ درصد کارگران متخصص و یک درصد کارگران ماهر تعمیراتی و چهار درصد مدیران و مربیان را تشکیل میدادند. | ||
− | روشن است که تنها اگر یک تکان واقعی بهدستمزد وارد آید و آن را بالاببرد چه | + | روشن است که تنها اگر یک تکان واقعی بهدستمزد وارد آید و آن را بالاببرد چه لطمهٔ بزرگی بهسود خواهد خورد. استثمارِ زنان برای نظام سرمایهداری اهمیت فوقالعادهئی دارد. این استثمار، همچون دوران اولیهٔ انقلاب صنعتی، در حفظ نظام موجود نقش کلیدی ایفا میکند؛ درست مانند استثمار آنها در اقتصاد خانوار، در بیشتر خانوادهها، خانوادههای «دو درآمدی» ( که در آنها زن و مرد هر دو کار میکنند) یکی از مشخصات «جامعهٔ مرفه» است. خانوادههائی که مثلاٌ بهدلیل وجود کودکان خردسال از یک چنین موقعیتی محرومند گرفتار مضایق سختی میشوند. |
این واقعیات ثابت میکنند که آنچه بر سر زنان کارگر میاید و آنچه زنان کارگر انجام میدهند نیز در سرنوشت نظام سرمایهداری و تعالی جنبش سوسیالیستی نقش اساسی دارد. | این واقعیات ثابت میکنند که آنچه بر سر زنان کارگر میاید و آنچه زنان کارگر انجام میدهند نیز در سرنوشت نظام سرمایهداری و تعالی جنبش سوسیالیستی نقش اساسی دارد. | ||
سطر ۷۳: | سطر ۷۳: | ||
-کمتر از دو درصد مسؤولان حقوقبگیر '''«کنگرهٔ اتحادیههای کارگری»'''{{نشان|۱}} از زنان هستند (۲۵نفر از مجموعه ۱۴۰۰ نفر)؛ | -کمتر از دو درصد مسؤولان حقوقبگیر '''«کنگرهٔ اتحادیههای کارگری»'''{{نشان|۱}} از زنان هستند (۲۵نفر از مجموعه ۱۴۰۰ نفر)؛ | ||
− | -۵ درصد | + | -۵ درصد نمایندگان اعزامی به كنگرهٔ سالیانه (در سال ۱۹۷۰) از زنان بودند. |
− | هر | + | هر سطحی را كه در نظر بگیریم – در كمیتههای محلی، در رهبری كشوری، در هیاتهای نمایندگی – مشاهده میكنیم كه در آن، زنان تعداد بسیار اندكی از مسؤولان و فعالین را تشكیل میدهند. |
==چرا؟== | ==چرا؟== | ||
− | دلائل | + | دلائل این امر پیچیده است و همه مسؤولیتها متوجه جنبش اتحادیههای كارگری نیست. اما یافتن همه راهحلها بر عهدهٔ سوسیالیستهاست، خواه زن باشند خواه مرد، زیرا نیمی از بشریت نمیتواند به سوسیالیسم دست یابد بدون آن كه نیم دیگر در این امر شركت جوید. |
− | كل سازمان و فرهنگ | + | كل سازمان و فرهنگ جامعهٔ ما در پی آن است كه زنان را مطیع و خدمتكار نگهدارد؛ و جنبش سندیكائی، هم بدین امر كمك میكند، هم ازآن صدمه میبیند. |
− | من خواهم | + | من خواهم كوشید مواردی از این فرآیند را در جامعه و در جنبش نشان بدهم. |
==اثرات دستمزد كم== | ==اثرات دستمزد كم== | ||
− | در اقتصاد حاكم بر | + | در اقتصاد حاكم بر زندگی ما، پول تعیینكنندهٔ سطح زندگی، قدرت مسلط بر مردم، و تا حدود زیادی معیار ارزشهای فردی است. |
− | دستمزدها نه بر اساس | + | دستمزدها نه بر اساس سودمندی كوشش انسانها، كه براساس سودآوری كار برای صنعت و درجهٔ پیكارجوئی كارگرانی كه موفق میشوند سهم بیشتری از حاصل نیروی كار خود را از سرمایهدار بگیرند، تعیین میشود. از آنجا كه زنان از آموزش لازم برخوردار نیستند و بهعلت دوران حاملگی و بچهداری، كارشان نمیتواند تداوم داشته باشد در بازار كار موقعیت جالبی ندارند. با این كه درآمد زنان سهم بهراستی مهمی را در تعیین سطح زندگی خانواده ایفا میكند، مردان آنان را بمثابه نانآور خانوار بهحساب نمیآورند، گو این كه خود آنان نیز تا این اواخر چنینی عقیدهئی داشتند. زنان مجرد یا مطلقه معمولا ً در بازار كار در ردیف شكستخوردگان بهحساب میآورند. زنانی كه ازدواج كنند از آموزش حرفهای محروم میشوند و این امر، در قلمرو كار، بهطور دائم برای آنها «مقامی موقت» ایجاد میكند. بهبیوه زنان نیز معمولاً اظهار لطف مختصری میشود و كمك مالی ناچیزی هم در حقشان صورت میگیرد؛ منتها این همه برای آن انجام میشود كه صدای حضرات در نیاید. |
− | در | + | در این جا یك جور «دور باطل» وجود دارد: در اقتصاد پولی ما، زنها نقدینهٔ چشمگیری ندارند كه از آنِ خودشان باشد. نیروی كار خودشان را هم بهبهای ناچیزی بهفروش میگذارند كه این خود سبب میشود در دیگر زمینهها نیز برای آنان چندان ارجی قائل نشوند. هنگامی كه انشان نیروی كارش رامیفروشد، در حقیقت بهزندگی از و از آنجا به مقام خود در زندگی اجتماعی نیز چوب حراج میزند. و اگر در برابر آن وجهی ناچیز حاصل كند بدان معنی است كه به كل حیات بشری دو فاز ارزش قائل شده است. این را همه كس میداند كه چون كاری را «كار زنانه» بخوانند اصطلاحی بهكار بردهاند كه اشارهٔ مستقیمش به ناچیز بودن دستمزد آن است؛ یعنی كاری است سخت و ملاآور كه مردان بهقبولش رغبتی ندارند. |
− | از آنجا كه كار زنان را در جامعه | + | از آنجا كه كار زنان را در جامعه ارجی نمیگذارند در محیط خانه نیز برای كارشان ارزش چندانی قائل نمیشوند. در تئوری بهنقش مادر ارزش بسیار مینهند. اما منحصراً در تئوری.- در عمل بهتمام طرق ممكن این نقش را خوار و دشوار میكنند. |
− | + | بنابراین، مزد اندك برای زنان، تنها بهمعنی كمبود دینار و درهم نیست- هرچند كه این نیز خود كمبودی پراهمیت است- بل بهمعنی كمبود احترام بهنفس و كمبود اعتماد بهنفس نیز هست؛ كه این البته پراهمیتتر از كمبود دیناری است. این امر، البته عموماً در مورد تمامی كارگران كم مزد صادق است. – دستمزد بیشتر كه محصول مستقیم پیكارجوئی كارگری است، بیگمان احترام بهنفس و اعتماد بهخویش و پیكارجوئی هر چه بیشتری را موجب میشود كه نتیجهٔ آن، خود تحصیل دستمزد بیشتر است. فاصلهٔ میان دستمزدهای بالا و دستمزدهای پائین در حال افزایش مداوم است. آری، آن كه بر خاك میافتد لگدكوب نیز میشود. | |
− | ==اثرات دو | + | ==اثرات دو شغلی== |
− | معمولا ً زنان بهافراد دوشغله معروفند. | + | معمولا ً زنان بهافراد دوشغله معروفند. «مسؤولیتهای خانوادگی» زن امری عادی است. حتی زنانی كه بهطور تمام وقت كار میكنند و نانآور مشترك خانوادهاند، حسبالمعمول در كارهای خانواده دست تنها هستند. اگر زنی شاغل كاری هست از او انتظار میرود كه هم با سختیهای شغلی خود بسازد و هم –درهرحال- بههمسر و كودكان خود نیز «برسد». – اما چه كسی بهخود او میرسد؟ |
− | مردان بهطور | + | مردان بهطور سنتی در بیرون خانه زندگی میكنند، خواه «با رفقا» باشند خواه در جلسهٔ اتحادیه و غیره... اما انتظاری كه از زنان میرود این است كه بهپخت و پز و رُفت و روب و دوخت و دوز و شستوشوی و بگذار و بردار خانه بپردازد، و اگر فرصتی برایش پا داد برای رفع ملال برابر تلویزیون بنشیند. بهعبارت دیگر: زندگی زنان منحصرا ً «زندگی اندرونی» است. اگر زنان در خارج خانه كار كنند،تمام وقت و توانشان در این دو شغل بهمصرف میرسد و لاجرم دیگر از آنان انتظار نمیرود كه در جلسات اتحادیهٔ كارگری در آمدهاند ناگزیرند با رفقای خود ترتیبی بدهند كه تنها یك هفته درمیان در جلسه حاضر شوند، زیرا شوهران بهآنان اجازه نمیدهند كه همه هفته در جلسهٔ كمیته حضور یابند. |
− | + | بنابراین، علل عادی پیش پا افتادهئی كه موجب بیعلاقگی و غیبت مردان كارگر از جلسات میشود (از قبیل مغزشوئی مداوم روزنامهٔ '''دیلی میرور''' {{نشان|۲}} ، احساس این كه «فایدهاش چیه، كجا رو صاحاب میشیم؟»، «با این حرفا بهجائی نمیرسیم كه!»، «هر تصمیمی كه لازم بوده گرفتهن دیگه»، و جز اینها) كاملا ً در مورد زنان كارگر هم صادق است، مضافاً بر این كه دلائل اقتصادی هم این علل و موجبات را تشدید میكند. | |
− | == اثرات | + | == اثرات فضای «باشگاه مردانه» و فشارهای فرهنگی == |
− | فرض | + | فرض كنید زنان آن قدر پیش میروند كه در اتحادیههای كارگری شركت میجویند. – تازه زنان در این اتحادیهها چه خواهند یافت؟ - محیطی مردانه مییابند و بسیاری از مسائل در آنان ایجاد احساس غربت خواهد كرد. |
− | درك | + | درك این مطلب مهم است كه اگر چه زنان بهاندازه مردان در امر افزایش دستمزد پیكارجو نبودهاند، در هر حال نسبت بهاوضاع و احوال بسیار علاقهمند هستند. در اینجا نیز باز ما بهیك دور باطل بر میخوریم. سندیكاهای كارگری كه زیر سلطهٔ مردان قرار دارند نسبت به«خواستهای زنان» چندان علاقهئی نشان ندادهاند و با مساله دستمزد آنان برخوردی تردیدآمیز داشتهاند. |
− | + | اینان در فضائی میان ناخوش داشتن دستمزد ناچیز زنان و ناخوش داشتن این امر كه زنان نیز نیباید دستمزدی معادل مردان داشته باشند معلق ماندهاند. | |
− | + | سندیكاهای كارگری كه تحت سلطهٔ مردان قرار دارند بیشتر بهاین مساله گرایش داشتهاند كه پول بیشتری طلب كنند، و توجه چندانی بهموضوع شرائط انسانی كار در كارخانهها نشان ندادهاند. این گونه سندیكاها بهشرائطی كه در آن از تحمل اضافهكاری بیش از حد، سرعت كار بیش از معمول، محیط كار نامطلوب و غیره ناگزیرند گردن نهادهاند: زنان كارگر عضو سندیكا، با تجربهئی كه در كارخانهها داشتهاند این امر را تائید كردهاند كه زنان نسبت به مسالهٔ محیط و شرائط كار حساسیت بیشتری نشان میدهند، مشروط بهاین كه از سوی اتحادیهٔ كارگری بهآنان توجه بیشتری بشود. | |
− | + | این نكته كه زنان، در پارهئی اوقات از ترس آن كه دستمزد بیشتر بهمعنی تشدید شرائط نامطلوب كار و شبكاری اجباری باشد نسبت بهمسالهٔ دستمزد برابر بیتفاوتی و حتی خصومت نشان دادهاند، كاملا صحت دارد. زنی كه میگوید «من دستمزد برابر نمیخواهم» موجودی بسیار عقبمانده بهنظر میآید؛ امّا غالبا ً منظورش این است كه «من نمیخواهم شرائط كارم از این كه هست بدتر بشود، حتی اگر دستمزدم بالا برود!» - و این بههیچ وجه موضعی عقبمانده نیست. امّا البته اكنون زنان بهآن مرحلهئی رسیدهاند كه هم بتوانند طالب شرائط بهتر كار باشند هم خواهان دستمزد بیشتر. | |
− | + | خواستهای زنان كارگر، «همیشه» و «عملا» در محیطهای سندیكائی مردانه بااهمیت كمتری تلقی میشود. اگر جز این بود، از ۱۸۸۸ تاكنون كه سیاست «كنگرهٔ اتحادیههای كارگری»، در تئوری، حصول دستمزد برابر برای زن و مرد بوده است میتوانست بدان دست یابد و برای اجرای صحیح «قانون برابری دستمزد» (مصوب ۱۹۷۰) كه بدون شك میتوانست كمك مؤثری بهزنان باشد اقدام مؤثری بهعمل آورد. اما اشكال كار در این است كه اتحادیههای كارگری و '''همسران و كودكان آنان'''»... خوب، این، نكته ظریفی است: طبقهبندی زنانی كه خودشان كار میكنند بهعنوان '''فردی وابسته بهمرد''' و شناسائی آنهاتنها از طریق '''شوهرانشان'''، كلك ظریفی است برای تحقر آنان، كلكی است ظریف و مرسوم! | |
− | + | یك ضربالمثل روسی میگوید: «خیال كردم دو نفرند، اما بعد معلوم شد كه نه، یك مرد بود با زنش!» {{نشان|۳}} | |
− | + | توضیح عكس بالا و پائین سمت چپ از صفحه ۸۹: | |
− | + | :بههنگام جنگ استقلال الجزایر: زنان منطقهٔ بیسكرا در حال مهاجرت به فرانسه در جستوجوی كار. | |
− | + | توضیح عكس پائین سمت راست از صفحه ۸۹: | |
− | + | :تظاهرات علیه محدودیت حق انتصاب در بخش '''دولتی''' | |
− | + | توضیح عكس بالا از صفحه ۹۰: | |
− | + | :اعتراض بهخواست كارفرما برای افزایش بازدهی، كه موجب نامطلوبتر شدن وضع كارگران میشود. | |
− | + | توضیح عكس پائین از صفحه ۹۰: | |
− | + | :تصویری از «زندگی» یك خانوادهٔ كارگر، در اواخر قرن ۱۸ | |
− | رسم متداول | + | رسم متداول چنین است كه زیر نامهٔ دعوت اعضاء سندیكاها بهشركت در جلسه، مینویسند: «این دعوتنامه برای '''شما و بانویتان''' است»! و خطاب بالای نامه هم غالباً «آقای عزیز» یا «برادر عزیز» است، و خیلی خیلی بهندرت «برادر و خواهر عزیز»! – وقتی هم میخواهند از فرد مسؤولی كهبهافتخار بازنشستگی نائل شده یا از نمایندهٔ كنگرهئی كه كارش را بهپایان رسانده تشكر كنند، « از '''خانم''' نیز بهخاطر حمایتی كه در نهایت لطف از شوهر خود بهعمل آوردهاند بدین وسیله قدردانی میشود»! – بهندرت در میان اعضاء كمیتههای كارگری میتوان بهزن شوهرداری برخورد؛ اما وقتی لازم آید از چنین بانوی نادری بهخاطر خدماتش اظهار تشكر و قدردانی بشود محال است '''پای آقای''' او را بهمیان كشند و «از '''شوهر''' ایشان بهخاطر فلان و بهمان قدردانی» بهعمل آید! |
− | + | اخیراً ارگان یكی از سندیكاها كه طبق معمول اكثریت اعضایش را كارگران مرد تشكیل میدهد برای افزودن به «آب و رنگ» نشریه اقدام به چاپ عكس از چند بانوی زیبای نیمه عریان كرده بود. – این هم ا زدخالت زنان در امور سندیكائی! | |
− | اما | + | اما ظریفتر از آن، تصویر زن كارگری است كه با سابقهٔ عضویت سی ساله، كه بههمسرِ رئیس افتخاری، ضیافت شامی در سندیكا دسته گلی تقدیم میكند! این دیگر محشر است: تقدیم دسته گل توسط زنی كه حضورش بهسبب سی سال فعالیتِ سندیكائی خود اوست، به حضور خانمی كه صدقه سر شوهرش آن بالا نشسته! – اینها فقط موارد منحصر بهسندیكاهای كارگری نیست. در فعالیتهای سیاسی ایالات متحده نیز نقش زنان چیزی از همین قماش است. در آنجا بهعقاید همسر مردی كه نامزد انتخاباتی است بیش از عقاید زنی كه كاندیدای انتخابات است ارج گذاشته میشود! حتی اگر تعداد هرچه بیشتری از زنان بهسندیكاها بپیوندند، بازهم فشارهای فرهنگی و دشواریهای عملی زندگی و فعالیت سندیكائی نقش تمام عیاری برعهده گیرند. |
− | == خواستهای دوازده گانهئی كه برای وصول بدانها مبارزه | + | == خواستهای دوازده گانهئی كه برای وصول بدانها مبارزه باید كرد. == |
− | + | خواستهائی هست كه رسیدن به آنها جز از طریق مبارزهئی خستگیناپذیر میسر نیست. این خواستها، در مجموع، شرائط كار و زندگی زنان را تغییر خواهد داد و در نبرد عام برای پیروزی بر نظام سرمایهداری مؤثر خواهد افتاد. حصول این خواستها بهیك سان منافع زنان و مردان كارگر را تامین میكند. | |
− | ۱. | + | ۱. تبعیض مثبت بهسود زنان باید هم در شاخههای اتحادیهها و هم در خانهةای سندیكائی بهمورد اجرا نهاده شود تا در عمل به «شكلی از برابری» دست بابیم. همهٔ كمیتههای كارگری – در محلهای كار و در اتحادیهها – میباید بهنسبت تعداد زنان شاغل عضو داشته باشند. وصول به این امر مستلزم آن است كه تعداد كثیری از زنان كارگر بیدرنگ به عضویت كمیتهها در آیند. كاملا محتمل است كه بسیاری از زنان بهعللی كه اشاره شد برای عضویت در كمیتهها پا پیش نگذارند؛ اما این موضوع نباید بهانه آن شود كه كارگران مرد جای خالی زنها را پر كنند. كافی است كوشش و پیگیری لازم بهعمل آید و بخصوص زنان بالمعاینه ببینند كه در آنها بهچشم «فضولباشی امور مردان» نگاه نمیكنند و با روی گشاده مورد حسن و اقبال قرار میگیرند، تا به عضویت در كمیتهها راغب شوند. |
− | ممكن است | + | ممكن است یكی معترض باشد كه: «خیر! مقام و مسئولیت در كمیتهةا، باید بهكسانی سپرده شود كه عملاً شایستگیشان را اثبات كرده باشند.» - حرف زیبائی است اما دوتا اشتباه در ان هست كه جوابش با من: اولاً انسان فقط وقتی میتواند شایستگی و لیاقت خودش را بروز بدهد كه فرصت بروز دادن ان را بهاش داده باشند، گذاشته باشند تجربه پیدا كند، و دیده باشد كه بهاش اعتماد دارند. بیاین امكانات، شایستگی بیشایستگی! – این یكیش. دومیش این كه این جا كارساز اصلی شایستگی نیست بلكه قدرت است. و در این مورد هم باید بهخاطر داشته باشیم كه زنها بهداشتن قدرت عادت ندارند؛ بلد نیستند قدرت را بهكار ببرند. – نتیجه این كه اگر شایستگی كعیار موفقیت باشد، بیتعارف باید در «مقامات بالا» كلی تغییرات و تبدیلات صورت بگیرد! |
زنها را باید در اتحادیهها بهکار گرفت. باید تعداد هرچه بیشتری از آنها را برای عضویت بسیج کرد، باید از منافعشان دفاع کرد، و حتی اگر گاهی لازم باشد باید چه در داخل اتحادیه و چه در خارج آن جلو مردان خام فکر و عقبماندهئی که حاضر نیستند با زنان همکارشان احساس همبستگی کنند تمام قد ایستاد. | زنها را باید در اتحادیهها بهکار گرفت. باید تعداد هرچه بیشتری از آنها را برای عضویت بسیج کرد، باید از منافعشان دفاع کرد، و حتی اگر گاهی لازم باشد باید چه در داخل اتحادیه و چه در خارج آن جلو مردان خام فکر و عقبماندهئی که حاضر نیستند با زنان همکارشان احساس همبستگی کنند تمام قد ایستاد. | ||
سطر ۱۶۷: | سطر ۱۶۷: | ||
==پاورقیها== | ==پاورقیها== | ||
#{{پاورقی|۱}} سازمان ملی کارگران انگلستان | #{{پاورقی|۱}} سازمان ملی کارگران انگلستان | ||
− | #{{پاورقی|۲}} Daily Mirror روزنامه | + | #{{پاورقی|۲}} Daily Mirror روزنامه دستراستی و بازاری انگلیسی كه بیشتر به بخش اخبار جنائی و جنجالی میپردازد. |
− | #{{پاورقی|۳}}مترجم | + | #{{پاورقی|۳}}مترجم یك ضربالمثل دیگر روسی را بهخاطر آورد كه میگوید: « مرغها پرنده نیستند و زنها انسان!» البته ضربالمثل دربارهٔ خروس سكوت میكند! |
نسخهٔ ۸ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۱۸
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
- این مقاله كه از انگلیسی به فارسی درآمده چند سال پیش توسط خانم اُدری وایز Audrey Wise - از فعالین جنبش سندیكائی مترقی انگلستان - نوشته شده و از طرف "موسسه نظارت كارگری" آن كشور انتشار یافته است.
- درباره نویسنده همین اندازه كافی است گفته شود كه از طرفداران جدّی سوسیالیسم شورائی است و از سوی یك ناحیه كارگری به نمایندگی مجلس عوام انگلستان انتخاب شدهبود. انترناسیونالیست متعهد و فعالی است و طی سالهایی كه مبارزان ایرانی در خارج از كشور برعلیه رژیم منحط پهلوی فعالیت میكردند هرگز از بذل كمكهای موثر خود بدانان دریغ نكرد و علاوه بر آن، خود بارها و بارها برعلیه جنایات رژیم پهلوی بانگ اعتراض برداشت. خانم وایز رسما در كمیتههای مختلف دفاع از حقوق دموكراتیك مردم ایران، بهخصوص « كمیته دفاع از حقوق دموكراتیك كارگران ایران» عضویت داشته است.
- در این مقاله، نویسنده بر حساسترین مسائل زنان در جنبش كارگری انگلستان انگشت گذاشته است. اهمیت مقاله حاضر تنها در این نیست كه میتواند برای مطالعه مسائل مشابه در زمینه مسائل زنان كارگر ایران مورد استفاده جنبش كارگری ما قرار گیرد، بلكه نیز از آن رو مهم است كه خانم وایز، فارغ از مجادلات فمنیستی، تجاوزاتی را كه به حقوق زنان كارگر میشود مطرح میكند و برای خاتمه دادن بدین تجاوزات راهحلهای مشخص ارائه میكند. آن تجاوزات و این راهحلها در غالب موارد بر مسائل زنان كارگر ایرانی قابل انطباق است. مشكلات و مصائب ناشی از نظام بهرهكشی سرمایهداری در جوهر یكی است هرچند كه در پارهئی موارد، تظاهرات فرهنگی آن متفاوت جلوه كند. از اینروی، تعمق در شیوه طرح مسائل و نحوه راهجوئیهای خانم وایز میتواند برای پژوهندگان در جامعهشناسی كارگران و كوشندگان جنبش كارگری ایران بسیار آموزنده باشد. موشكافیهای خانم وایز، نوشتهی او را از آنچه در میان جنبشهای بورژوائی زنان متداول است سخت متمایز میكند و بهخصوص جهت سوسیالیستی مقاله، جامعیتی اندیشیده و عقلانی بدان میبخشد.
خسرو شاكری
زنان در مرکز مبارزات کارگری
زنان کمی بیش از نصف جمعیت کشور انگلستان، و ۳۸٪ کل نیروی کار شاغل، و صددرصد نیروی کار خانگی را تشکیل میدهند. مسوولیت عمده تربیت کودکان به عهده آنهاست و در فرآیند مصرفی جامعه نقش کلیدی را ایفا میکنند. نقش زنان نقشی مرکزی است، نه جنبی.
از نظر طبقه حاکم، ثروت و قدرت به نحوی گسستناپذیر بههم پیوستهاند. مالکیت و در اختیار داشتن وسائل تولید همان چیزی است که هم ثروت را بهوجود میآورد هم قدرت را؛ و قدرت، برای افزایش هردو بهکار گرفته میشود. این نوع قدرت، در همین سطح، عمدتا در اختیار مردان است. مثلا آرنولد واین شتوک و جان بنتلی و کل تجارتخانههای C&A را که بهدست مردان اداره میشود در نظر بگیرید. تنها سهدرصد اعضای هیئت مدیره اینها از زنانند. قدرت سرمایهداری در دست مردان است.
اما در میان محرومانی که حال و روز نابسامان مشترکی دارند و از نظارت بر اقتصاد کشور و اداره جامعه محرومند نیز یک جور «سلسله مراتب قدرت» وجود دارد که به نابرابری در میزان درآمد، مقام، و فرصتهای تصمیمگیری منجر میشود. این نابرابری، در همه سطوح به زیان زنان و بهسود مردان است.
کافی نیست که جامعه خود را به عنوان جامعهئی سرمایهداری مورد تحلیل قرار دهیم و به این نکته نپردازیم که سلطه مردان در این جامعه، سلطهئی است ریشهدار.
پیشینه
از میان ۲۲ میلیون افراد شاغلی که در ژوئن ۱۹۷۱ در انگلستان وجود داشت حدود هشت ونیم میلیون تن، یعنی ۳۸ درصدش را، زنان تشکیل میدادند. این رقم نشان میدهد که زنان بخش مهمی از ارتش کارند و در عین حال « استثمار شدهترین» بخش آن. بهطورکلی میتوان گفت که ناچیزترین دستمزدها در کم درآمدترین صنایع به زنها تعلق میگیرد، و این امر روز بهروز هم تشدید میشود. در سالهای میان ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶، تعداد زنان شاغل – در تمام سنین - ۱۳٫۹ درصد افزایش پیدا کرد، اما افزایش عددی آنها در چهل حرفه که مهارت کمتری لازم داشت ۲۳,۱درصد بود، و نکته جالبتر این که اشتغال مردان در این بخشها بهمقدار ۹ درصد کاهش یافت.
دوسوم از مشاغل زنان را در ردیف «کارهای غیر یدی» طبقهبندی کردهاند، و اینها اموری چون منشیگری و ماشیننویسی و دستیاری فروشگاهها و جز اینها است. از هر بیست نفر زن تنها یک تن در مقام «مدیریت» به کار اشتغال دارد و تدریس، تنها حرفهئی است که تعداد کثیری از زنان متعهد آنند.
در آوریل ۱۹۷۱ مردان کارگر بهطور میانگین ۱/۲ ۴۶ ساعت در هفته کار کردند. زنانی که بهکار تمام وقت مشغول بودند چهل ساعت در هفته کار میکردند. امّا درآمدشان تنها به ۵۵ درصد درآمد هفتگی مردان میرسید.
در سال ۱۹۶۸ بیش از ۲۹ درصد از کارمندان صنایع دستساز (مانوفاکتور) را زنان تشکیل میدادند؛ امّا بیشتر اینان متصدی شغلهائی بودند که مهارت کمتری لازم داشت. این زنان ۹۱ درصد کارگران غذاخوریها، ۶۲ درصد کارمندان دفتری، ۴۵ درصد کارگران تولیدی و تنها ۵ درصد کارگران متخصص و یک درصد کارگران ماهر تعمیراتی و چهار درصد مدیران و مربیان را تشکیل میدادند.
روشن است که تنها اگر یک تکان واقعی بهدستمزد وارد آید و آن را بالاببرد چه لطمهٔ بزرگی بهسود خواهد خورد. استثمارِ زنان برای نظام سرمایهداری اهمیت فوقالعادهئی دارد. این استثمار، همچون دوران اولیهٔ انقلاب صنعتی، در حفظ نظام موجود نقش کلیدی ایفا میکند؛ درست مانند استثمار آنها در اقتصاد خانوار، در بیشتر خانوادهها، خانوادههای «دو درآمدی» ( که در آنها زن و مرد هر دو کار میکنند) یکی از مشخصات «جامعهٔ مرفه» است. خانوادههائی که مثلاٌ بهدلیل وجود کودکان خردسال از یک چنین موقعیتی محرومند گرفتار مضایق سختی میشوند.
این واقعیات ثابت میکنند که آنچه بر سر زنان کارگر میاید و آنچه زنان کارگر انجام میدهند نیز در سرنوشت نظام سرمایهداری و تعالی جنبش سوسیالیستی نقش اساسی دارد.
با اینهمه، صدای زنان آنقدرها در سندیکاهای کارگری و جنبش سوسیالیستی بهگوش نمیآید. در کنفرانسها و حتی کنفرانسهای مربوط به شوراهای نظارت کارگری، تعداد اندکی از زنان شرکت میجویند. در تصمیمگیری این جنبشها، زنان شرکت چندان فعالی ندارند اما در اعتصابات از خود مبارزهجوئی و پایداری بسیار نشان دادهاند هرچند که بیشتر نقش «حامی» را ایفا کردهاند.
جواب معمولی به این مسأله در جنبش اتحادیههای کارگری بدین قرار است که: «سازماندهی زنان امری دشوار است. زنان به اتحادیهها نمیپیوندند!» - این گفته صحت ندارد. جوابی از اینگونهُ در اتحادیههائی چون اتحادیههای کارگران و کارمندان توزیع – که مبارزهجوئی زیادی نشان ندادهاند و رهبری دیوانسالارانش به «گوسفند قربانی» مناسبی احتیاج دارد – افسانهئی رایج است. این پاسخ برای سندیکالیستهای معمولی که نمیخواهند زنان و دخترانشان به استقلال اقتصادی دست یابند و در تصمیمات مهم شرکت جویند نیز افسانهٔ رایجی است. در واقع در سال ۱۹۷۰ تعداد زنانی که بهعضویت اتحادیههای کارگری درآمدند به ۲٫۷۰۰٫۰۰۰ نفر بالغ شد. این بدان معنی است که ۳۲ درصد از مجموع زنان کارگر بهاتحادیه پیوستهاند، و در مقابل، تعداد مردانی که سازمان داده شدهاند، ۵۴٪ کل کارگران است. البته ۳۲ درصد رقمی است کمتر از ۵۴ درصد، اما بهمراتب از تصویری که معمولاً ترسیم میشود بیشتر است. دو میلیون و هفتصد هزار نفر رقم بسیار بزرگی است. این رقم ۲۷ درصد کل کارگران سازمان داده شده را تشکیل میدهد، یعنی این که بیشتر از یک نفر از هر چهار عضو سندیکاهای کارگری زن است. آیا در کنفرانس نظارت شورائی هم از هر چهار نفر شرکتکننده یکی زن خواهد بود؟ بقیه زنان کجا هستند؟ بسیاری از آنان دست اندرکار خانهداری بچهداریند. مرد و زن هر دو در ایجاد خانه و کاشانه سهم دارند، اما کار اصلی خانه بهعهده زنان گذاشته میشود.
این ارقام را مقایسه کنیم:
-۲۷ درصد از اعضای سندیکاها را زنان تشکیل میدهند؛
-کمتر از دو درصد مسؤولان حقوقبگیر «کنگرهٔ اتحادیههای کارگری»[۱] از زنان هستند (۲۵نفر از مجموعه ۱۴۰۰ نفر)؛
-۵ درصد نمایندگان اعزامی به كنگرهٔ سالیانه (در سال ۱۹۷۰) از زنان بودند.
هر سطحی را كه در نظر بگیریم – در كمیتههای محلی، در رهبری كشوری، در هیاتهای نمایندگی – مشاهده میكنیم كه در آن، زنان تعداد بسیار اندكی از مسؤولان و فعالین را تشكیل میدهند.
چرا؟
دلائل این امر پیچیده است و همه مسؤولیتها متوجه جنبش اتحادیههای كارگری نیست. اما یافتن همه راهحلها بر عهدهٔ سوسیالیستهاست، خواه زن باشند خواه مرد، زیرا نیمی از بشریت نمیتواند به سوسیالیسم دست یابد بدون آن كه نیم دیگر در این امر شركت جوید.
كل سازمان و فرهنگ جامعهٔ ما در پی آن است كه زنان را مطیع و خدمتكار نگهدارد؛ و جنبش سندیكائی، هم بدین امر كمك میكند، هم ازآن صدمه میبیند.
من خواهم كوشید مواردی از این فرآیند را در جامعه و در جنبش نشان بدهم.
اثرات دستمزد كم
در اقتصاد حاكم بر زندگی ما، پول تعیینكنندهٔ سطح زندگی، قدرت مسلط بر مردم، و تا حدود زیادی معیار ارزشهای فردی است.
دستمزدها نه بر اساس سودمندی كوشش انسانها، كه براساس سودآوری كار برای صنعت و درجهٔ پیكارجوئی كارگرانی كه موفق میشوند سهم بیشتری از حاصل نیروی كار خود را از سرمایهدار بگیرند، تعیین میشود. از آنجا كه زنان از آموزش لازم برخوردار نیستند و بهعلت دوران حاملگی و بچهداری، كارشان نمیتواند تداوم داشته باشد در بازار كار موقعیت جالبی ندارند. با این كه درآمد زنان سهم بهراستی مهمی را در تعیین سطح زندگی خانواده ایفا میكند، مردان آنان را بمثابه نانآور خانوار بهحساب نمیآورند، گو این كه خود آنان نیز تا این اواخر چنینی عقیدهئی داشتند. زنان مجرد یا مطلقه معمولا ً در بازار كار در ردیف شكستخوردگان بهحساب میآورند. زنانی كه ازدواج كنند از آموزش حرفهای محروم میشوند و این امر، در قلمرو كار، بهطور دائم برای آنها «مقامی موقت» ایجاد میكند. بهبیوه زنان نیز معمولاً اظهار لطف مختصری میشود و كمك مالی ناچیزی هم در حقشان صورت میگیرد؛ منتها این همه برای آن انجام میشود كه صدای حضرات در نیاید.
در این جا یك جور «دور باطل» وجود دارد: در اقتصاد پولی ما، زنها نقدینهٔ چشمگیری ندارند كه از آنِ خودشان باشد. نیروی كار خودشان را هم بهبهای ناچیزی بهفروش میگذارند كه این خود سبب میشود در دیگر زمینهها نیز برای آنان چندان ارجی قائل نشوند. هنگامی كه انشان نیروی كارش رامیفروشد، در حقیقت بهزندگی از و از آنجا به مقام خود در زندگی اجتماعی نیز چوب حراج میزند. و اگر در برابر آن وجهی ناچیز حاصل كند بدان معنی است كه به كل حیات بشری دو فاز ارزش قائل شده است. این را همه كس میداند كه چون كاری را «كار زنانه» بخوانند اصطلاحی بهكار بردهاند كه اشارهٔ مستقیمش به ناچیز بودن دستمزد آن است؛ یعنی كاری است سخت و ملاآور كه مردان بهقبولش رغبتی ندارند.
از آنجا كه كار زنان را در جامعه ارجی نمیگذارند در محیط خانه نیز برای كارشان ارزش چندانی قائل نمیشوند. در تئوری بهنقش مادر ارزش بسیار مینهند. اما منحصراً در تئوری.- در عمل بهتمام طرق ممكن این نقش را خوار و دشوار میكنند.
بنابراین، مزد اندك برای زنان، تنها بهمعنی كمبود دینار و درهم نیست- هرچند كه این نیز خود كمبودی پراهمیت است- بل بهمعنی كمبود احترام بهنفس و كمبود اعتماد بهنفس نیز هست؛ كه این البته پراهمیتتر از كمبود دیناری است. این امر، البته عموماً در مورد تمامی كارگران كم مزد صادق است. – دستمزد بیشتر كه محصول مستقیم پیكارجوئی كارگری است، بیگمان احترام بهنفس و اعتماد بهخویش و پیكارجوئی هر چه بیشتری را موجب میشود كه نتیجهٔ آن، خود تحصیل دستمزد بیشتر است. فاصلهٔ میان دستمزدهای بالا و دستمزدهای پائین در حال افزایش مداوم است. آری، آن كه بر خاك میافتد لگدكوب نیز میشود.
اثرات دو شغلی
معمولا ً زنان بهافراد دوشغله معروفند. «مسؤولیتهای خانوادگی» زن امری عادی است. حتی زنانی كه بهطور تمام وقت كار میكنند و نانآور مشترك خانوادهاند، حسبالمعمول در كارهای خانواده دست تنها هستند. اگر زنی شاغل كاری هست از او انتظار میرود كه هم با سختیهای شغلی خود بسازد و هم –درهرحال- بههمسر و كودكان خود نیز «برسد». – اما چه كسی بهخود او میرسد؟
مردان بهطور سنتی در بیرون خانه زندگی میكنند، خواه «با رفقا» باشند خواه در جلسهٔ اتحادیه و غیره... اما انتظاری كه از زنان میرود این است كه بهپخت و پز و رُفت و روب و دوخت و دوز و شستوشوی و بگذار و بردار خانه بپردازد، و اگر فرصتی برایش پا داد برای رفع ملال برابر تلویزیون بنشیند. بهعبارت دیگر: زندگی زنان منحصرا ً «زندگی اندرونی» است. اگر زنان در خارج خانه كار كنند،تمام وقت و توانشان در این دو شغل بهمصرف میرسد و لاجرم دیگر از آنان انتظار نمیرود كه در جلسات اتحادیهٔ كارگری در آمدهاند ناگزیرند با رفقای خود ترتیبی بدهند كه تنها یك هفته درمیان در جلسه حاضر شوند، زیرا شوهران بهآنان اجازه نمیدهند كه همه هفته در جلسهٔ كمیته حضور یابند.
بنابراین، علل عادی پیش پا افتادهئی كه موجب بیعلاقگی و غیبت مردان كارگر از جلسات میشود (از قبیل مغزشوئی مداوم روزنامهٔ دیلی میرور [۲] ، احساس این كه «فایدهاش چیه، كجا رو صاحاب میشیم؟»، «با این حرفا بهجائی نمیرسیم كه!»، «هر تصمیمی كه لازم بوده گرفتهن دیگه»، و جز اینها) كاملا ً در مورد زنان كارگر هم صادق است، مضافاً بر این كه دلائل اقتصادی هم این علل و موجبات را تشدید میكند.
اثرات فضای «باشگاه مردانه» و فشارهای فرهنگی
فرض كنید زنان آن قدر پیش میروند كه در اتحادیههای كارگری شركت میجویند. – تازه زنان در این اتحادیهها چه خواهند یافت؟ - محیطی مردانه مییابند و بسیاری از مسائل در آنان ایجاد احساس غربت خواهد كرد.
درك این مطلب مهم است كه اگر چه زنان بهاندازه مردان در امر افزایش دستمزد پیكارجو نبودهاند، در هر حال نسبت بهاوضاع و احوال بسیار علاقهمند هستند. در اینجا نیز باز ما بهیك دور باطل بر میخوریم. سندیكاهای كارگری كه زیر سلطهٔ مردان قرار دارند نسبت به«خواستهای زنان» چندان علاقهئی نشان ندادهاند و با مساله دستمزد آنان برخوردی تردیدآمیز داشتهاند.
اینان در فضائی میان ناخوش داشتن دستمزد ناچیز زنان و ناخوش داشتن این امر كه زنان نیز نیباید دستمزدی معادل مردان داشته باشند معلق ماندهاند.
سندیكاهای كارگری كه تحت سلطهٔ مردان قرار دارند بیشتر بهاین مساله گرایش داشتهاند كه پول بیشتری طلب كنند، و توجه چندانی بهموضوع شرائط انسانی كار در كارخانهها نشان ندادهاند. این گونه سندیكاها بهشرائطی كه در آن از تحمل اضافهكاری بیش از حد، سرعت كار بیش از معمول، محیط كار نامطلوب و غیره ناگزیرند گردن نهادهاند: زنان كارگر عضو سندیكا، با تجربهئی كه در كارخانهها داشتهاند این امر را تائید كردهاند كه زنان نسبت به مسالهٔ محیط و شرائط كار حساسیت بیشتری نشان میدهند، مشروط بهاین كه از سوی اتحادیهٔ كارگری بهآنان توجه بیشتری بشود.
این نكته كه زنان، در پارهئی اوقات از ترس آن كه دستمزد بیشتر بهمعنی تشدید شرائط نامطلوب كار و شبكاری اجباری باشد نسبت بهمسالهٔ دستمزد برابر بیتفاوتی و حتی خصومت نشان دادهاند، كاملا صحت دارد. زنی كه میگوید «من دستمزد برابر نمیخواهم» موجودی بسیار عقبمانده بهنظر میآید؛ امّا غالبا ً منظورش این است كه «من نمیخواهم شرائط كارم از این كه هست بدتر بشود، حتی اگر دستمزدم بالا برود!» - و این بههیچ وجه موضعی عقبمانده نیست. امّا البته اكنون زنان بهآن مرحلهئی رسیدهاند كه هم بتوانند طالب شرائط بهتر كار باشند هم خواهان دستمزد بیشتر.
خواستهای زنان كارگر، «همیشه» و «عملا» در محیطهای سندیكائی مردانه بااهمیت كمتری تلقی میشود. اگر جز این بود، از ۱۸۸۸ تاكنون كه سیاست «كنگرهٔ اتحادیههای كارگری»، در تئوری، حصول دستمزد برابر برای زن و مرد بوده است میتوانست بدان دست یابد و برای اجرای صحیح «قانون برابری دستمزد» (مصوب ۱۹۷۰) كه بدون شك میتوانست كمك مؤثری بهزنان باشد اقدام مؤثری بهعمل آورد. اما اشكال كار در این است كه اتحادیههای كارگری و همسران و كودكان آنان»... خوب، این، نكته ظریفی است: طبقهبندی زنانی كه خودشان كار میكنند بهعنوان فردی وابسته بهمرد و شناسائی آنهاتنها از طریق شوهرانشان، كلك ظریفی است برای تحقر آنان، كلكی است ظریف و مرسوم!
یك ضربالمثل روسی میگوید: «خیال كردم دو نفرند، اما بعد معلوم شد كه نه، یك مرد بود با زنش!» [۳]
توضیح عكس بالا و پائین سمت چپ از صفحه ۸۹:
- بههنگام جنگ استقلال الجزایر: زنان منطقهٔ بیسكرا در حال مهاجرت به فرانسه در جستوجوی كار.
توضیح عكس پائین سمت راست از صفحه ۸۹:
- تظاهرات علیه محدودیت حق انتصاب در بخش دولتی
توضیح عكس بالا از صفحه ۹۰:
- اعتراض بهخواست كارفرما برای افزایش بازدهی، كه موجب نامطلوبتر شدن وضع كارگران میشود.
توضیح عكس پائین از صفحه ۹۰:
- تصویری از «زندگی» یك خانوادهٔ كارگر، در اواخر قرن ۱۸
رسم متداول چنین است كه زیر نامهٔ دعوت اعضاء سندیكاها بهشركت در جلسه، مینویسند: «این دعوتنامه برای شما و بانویتان است»! و خطاب بالای نامه هم غالباً «آقای عزیز» یا «برادر عزیز» است، و خیلی خیلی بهندرت «برادر و خواهر عزیز»! – وقتی هم میخواهند از فرد مسؤولی كهبهافتخار بازنشستگی نائل شده یا از نمایندهٔ كنگرهئی كه كارش را بهپایان رسانده تشكر كنند، « از خانم نیز بهخاطر حمایتی كه در نهایت لطف از شوهر خود بهعمل آوردهاند بدین وسیله قدردانی میشود»! – بهندرت در میان اعضاء كمیتههای كارگری میتوان بهزن شوهرداری برخورد؛ اما وقتی لازم آید از چنین بانوی نادری بهخاطر خدماتش اظهار تشكر و قدردانی بشود محال است پای آقای او را بهمیان كشند و «از شوهر ایشان بهخاطر فلان و بهمان قدردانی» بهعمل آید!
اخیراً ارگان یكی از سندیكاها كه طبق معمول اكثریت اعضایش را كارگران مرد تشكیل میدهد برای افزودن به «آب و رنگ» نشریه اقدام به چاپ عكس از چند بانوی زیبای نیمه عریان كرده بود. – این هم ا زدخالت زنان در امور سندیكائی!
اما ظریفتر از آن، تصویر زن كارگری است كه با سابقهٔ عضویت سی ساله، كه بههمسرِ رئیس افتخاری، ضیافت شامی در سندیكا دسته گلی تقدیم میكند! این دیگر محشر است: تقدیم دسته گل توسط زنی كه حضورش بهسبب سی سال فعالیتِ سندیكائی خود اوست، به حضور خانمی كه صدقه سر شوهرش آن بالا نشسته! – اینها فقط موارد منحصر بهسندیكاهای كارگری نیست. در فعالیتهای سیاسی ایالات متحده نیز نقش زنان چیزی از همین قماش است. در آنجا بهعقاید همسر مردی كه نامزد انتخاباتی است بیش از عقاید زنی كه كاندیدای انتخابات است ارج گذاشته میشود! حتی اگر تعداد هرچه بیشتری از زنان بهسندیكاها بپیوندند، بازهم فشارهای فرهنگی و دشواریهای عملی زندگی و فعالیت سندیكائی نقش تمام عیاری برعهده گیرند.
خواستهای دوازده گانهئی كه برای وصول بدانها مبارزه باید كرد.
خواستهائی هست كه رسیدن به آنها جز از طریق مبارزهئی خستگیناپذیر میسر نیست. این خواستها، در مجموع، شرائط كار و زندگی زنان را تغییر خواهد داد و در نبرد عام برای پیروزی بر نظام سرمایهداری مؤثر خواهد افتاد. حصول این خواستها بهیك سان منافع زنان و مردان كارگر را تامین میكند.
۱. تبعیض مثبت بهسود زنان باید هم در شاخههای اتحادیهها و هم در خانهةای سندیكائی بهمورد اجرا نهاده شود تا در عمل به «شكلی از برابری» دست بابیم. همهٔ كمیتههای كارگری – در محلهای كار و در اتحادیهها – میباید بهنسبت تعداد زنان شاغل عضو داشته باشند. وصول به این امر مستلزم آن است كه تعداد كثیری از زنان كارگر بیدرنگ به عضویت كمیتهها در آیند. كاملا محتمل است كه بسیاری از زنان بهعللی كه اشاره شد برای عضویت در كمیتهها پا پیش نگذارند؛ اما این موضوع نباید بهانه آن شود كه كارگران مرد جای خالی زنها را پر كنند. كافی است كوشش و پیگیری لازم بهعمل آید و بخصوص زنان بالمعاینه ببینند كه در آنها بهچشم «فضولباشی امور مردان» نگاه نمیكنند و با روی گشاده مورد حسن و اقبال قرار میگیرند، تا به عضویت در كمیتهها راغب شوند.
ممكن است یكی معترض باشد كه: «خیر! مقام و مسئولیت در كمیتهةا، باید بهكسانی سپرده شود كه عملاً شایستگیشان را اثبات كرده باشند.» - حرف زیبائی است اما دوتا اشتباه در ان هست كه جوابش با من: اولاً انسان فقط وقتی میتواند شایستگی و لیاقت خودش را بروز بدهد كه فرصت بروز دادن ان را بهاش داده باشند، گذاشته باشند تجربه پیدا كند، و دیده باشد كه بهاش اعتماد دارند. بیاین امكانات، شایستگی بیشایستگی! – این یكیش. دومیش این كه این جا كارساز اصلی شایستگی نیست بلكه قدرت است. و در این مورد هم باید بهخاطر داشته باشیم كه زنها بهداشتن قدرت عادت ندارند؛ بلد نیستند قدرت را بهكار ببرند. – نتیجه این كه اگر شایستگی كعیار موفقیت باشد، بیتعارف باید در «مقامات بالا» كلی تغییرات و تبدیلات صورت بگیرد!
زنها را باید در اتحادیهها بهکار گرفت. باید تعداد هرچه بیشتری از آنها را برای عضویت بسیج کرد، باید از منافعشان دفاع کرد، و حتی اگر گاهی لازم باشد باید چه در داخل اتحادیه و چه در خارج آن جلو مردان خام فکر و عقبماندهئی که حاضر نیستند با زنان همکارشان احساس همبستگی کنند تمام قد ایستاد.
یکی از خواستهای عمومی جنبش کارگری شورائی این است که خود کارگرها صاحب اختیار سازمانهایشان باشند، و این طبعا شامل زنان کارگر هم که یک چهارم اعضای اتحادیهها را تشکیل میدهند اما در حال حاضر انگار اصلا وجود خارجی نیز ندارند میشود.
دستمزد برابر: در جنبش اتحادیههای کارگری معمول بوده است در مورد لزوم برابری دستمزد زن و مرد چنین استدلال کنند که «کمتر بودن دستمزد زنان بهمیزان دستمزد مردها صدمه میزند.» - این نحوه استدلال، از موضوع «برابری دستمزد» چیزی میسازد که انگار حکمت بالغه و علت وجودیش «دفاع از دستمزد مردان» است. میبینم که در این مورد هم اگرچه دفاع از حقوق، زنان «موضوع اصلی» است خود آنها همچنان «نقش دست دوم» را پیدا میکنند. پس موضوع را باید بهاین شکل مطرح کرد که: زنان بهطور قطع باید از دستمزد برابر برخوردار شومند تا بهرهکشی از آنان، علیرغم تاثیری که بر دستمزد مردان میگذارد کاهش یابد!