جلو دانشگاه ۲۱: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز جلو دانشگاه ۲۱» را محافظت کرد: بازنگری شده و مطابق با متن اصلی است. ([edit=sysop] (بی‌پایان) [move=sysop] (بی‌پایان)))
 
(۱۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۳: سطر ۳:
 
[[Image:21-141.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱]]
 
[[Image:21-141.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱]]
  
{{در حال ویرایش}}
+
<big>'''مارکسیسم چه‌گوارا'''</big> '''- فلسفه، اقتصاد، جنگ انقلابی'''
 
 
===مارکسیسم چه‌گوارا-فلسفه، اقتصاد، جنگ انقلابی===
 
  
 
نوشتهٔ میشل لوی
 
نوشتهٔ میشل لوی
سطر ۱۱: سطر ۹:
 
ترجمه: فرشیدهٔ اباذری
 
ترجمه: فرشیدهٔ اباذری
  
انتشارات مازیار-بها: یکصد ریال
+
انتشارات مازیار - بها: یکصد ریال
 +
 
 +
«کامل‌ترین انسان نسل خود»، با این بیان هوشمندانه است که ژان پل‌سارتر شخصیت ارنستو چه‌ گوارا یعنی تجسم انسان طراز نوینی را تصویر می‌کند که انسان در متعالی‌ترین مفهوم این کلمه بود. به‌اعتبار درک عمیق و پویایش از جهان‌بینی خلاق مارکسیسم لنینیسم در رابطه با انسان‌گرائی مارکسیسم و گزینش آگاهانه و پرثمر استراتژی نظامی - سیاسی انقلابی در جهان غارت‌شدهٔ آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین.
  
«کامل‌ترین انسان نسل خود»، با این بیان هوشمندانه است که ژان پل‌سارتر شخصیت ارنستو چه‌گوارا یعنی تجسم انسان طراز نوینی را تصویر می‌کند که انسان در متعالی‌ترین مفهوم این کلمه بود. به اعتبار درک عمیق از و پویایش از جهان‌بینی خلاق مارکسیسم لنینیسم در رابطه با انسان‌گرائی مارکسیسم و گزینش آگاهانه و پرثمر استراتژی نظامی-سیاسی انقلابی در جهان غارت‌شدهٔ آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین.
+
پزشک، اقتصاددان، بانکدار، سفیر کبیر، نظریه‌پرداز سیاسی و تئوریسین نظامی بود. امّا این‌ها هیچ یک از آن صفت و منشی نیست که بتواند تفسیرکنندهٔ شخصیت انسانی باشد که با غول‌های رنسانس مقایسه‌اش می‌کنند.  
  
پزشک، اقتصاددان، بانکدار، سفیر کبیر، نظریه‌پرداز سیاسی و تئوریسین نظامی بود. امّا این‌ها هیچیک از آن صفت و منشی نیست که بتواند تفسیرکنندهٔ شخصیت انسانی باشد که با غول‌های رنسانس مقایسه‌اش می‌کنند.  
+
راز عظمت شخصیت او به‌رغم جعل‌پردازی و خدعه‌گری قلم بمزدان ارگان‌های سرمایه‌داری غرب، نه در قهرمان‌گرائی و ماجراجوئی او که در ایمان و اعتقاد خلل‌ناپذیرش به‌انسان و پیوند «اندیشه» و «عمل» در پرتو آرمان‌های انقلاب سوسیالیستی بود. این شأن درک انسانی او بود که به‌روشنفکری سردرگم و هراسان از سلطه‌ حاکمیت‌های خون‌آشام وابسته به‌امپریالیسم و ارتجاع بین‌المللی درس تعهد و شهامت و ایثار را تکرار کند که نهایت پارسایی و شرف روشنفکری در مقابله یک‌ تنه و قهر‌آمیز با قدرت دژخیمی امپریالیسم آمریکا و نمایندگان آن است.  
  
راز عظمت شخصیت او به رغم جعل‌پردازی و خدعه‌گیری قلم بمزدان ارگان‌های سرمایه‌داری غرب، نه در قهرمان‌گرائی و ماجراجوئی او که در ایمان و اعتقاد خلل‌ناپذیرش به انسان و پیوند«اندیشه» و «عمل» در پرتو آرمان‌های انقلاب سوسیالیستی بود. این شأن درک انسانی او بود که به روشنفکری سردرگم و هراسان از سلطه‌ حاکمیت‌های خون‌آشام وابسته به امپریالیسم و ارتجاع بین‌المللی درس تعهد و شهامت و ایثار را تکرار کند که نهایت پارسایی و شرف روشنفکری در مقابله یک‌تنه و قهر‌آمیز با قدرت دژخیمی امپریالیسم آمریکا و نمایندگان آن است.  
+
بازتاب پیوند «اندیشه» و «عمل» او را در اعمال و اجرای تز نظامی - سیاسی انقلاب، در پیدایش حرکت‌ها و جنبش‌های انقلابی مسلحانه جهان به‌روشنی و صراحت می‌توان دید. مصاف قهرآمیز و مسلحانه نیروهای پیشاهنگ انقلابی و خلقی جامعه ما، در برابر خونخوارترین و سفاک‌ترین رژیم تاریخ، آنهم در شرایط هولناکی که عارضه زیانبار هزیمت تاریخی آن مدعیان فرصت‌طلب، توانسته بود توده‌ها را در مردابی از هراس و بی‌اعتمادی غرق کند، گواه آشکاری بر امکان‌پذیر بودن و تحقق آرمان‌های چه‌ گوارا است. و باید پذیرفت که دامنه تأثیرگذاری عقاید «چه» می‌تواند فراتر از معیارهای تثبیت‌ شده کنونی، پویائی مارکسیسم را با تحولات تاریخ و اقتضاهای انسانیت آن هماهنگ سازد.
  
بازتاب پیوند «اندیشه» و «عمل» او را در اعمال و اجرای تز نظامی-سیاسی انقلاب، در پیدایش حرکت‌ها و جنبش‌های انقلابی مسلحانه جهان به روشنی و صراحت می‌توان دید. مصاف قهرآمیز و مسلحانه نیروهای پیشاهنگ انقلابی و خلقی جامعه ما، در برابر خونخوارترین و سفاک‌ترین رژیم تاریخ، آنهم در شرایط هولناکی که عارضه زیانبار هزیمت تاریخی آن مدعیان فرصت‌طلب، توانسته بود توده‌ها را در مردابی از هراس و بی‌اعتمادی غرق کند، گواه آشکاری بر امکان‌پذیر بودن و تحقق آرمان‌های چه‌گوارا است. و باید پذیرفت که دامنه تأثیرگذاری عقاید «چه» می‌تواند فراتر از معیارهای تثبیت‌شده کنونی، پویایی مارکسیسم را با تحولات تاریخ و اقتضاهای انسانیت آن هماهنگ سازد.
+
'''فیدل کاسترو''' برداشت خود را در رابطه با عقاید چه‌گوارا این گونه بیان کرده است: «هنگامی که به'''چه''' می‌اندیشم اساساً به‌خصلت نظامی‌اش نمی‌اندیشم. خیر. جنگ وسیله است نه هدف. جنگ ابزار انقلابیون است. مسألهٔ اساسی انقلاب است. مسألهٔ مهم، هدف انقلابی است، عقاید انقلابی، آرمان‌های انقلابی، عواطف انقلابی و تقوای انقلابی است.»
  
'''فیدل کاسترو''' برداشت خود را در رابطه با عقاید چه‌گوارا این گونه بیان کرده است: «هنگامی که به'''چه''' می‌اندیشم اساساً به خصلت نظامی‌اش نمی‌اندیشم. خیر. جنگ وسیله است نه هدف. جنگ ابزار انقلابیون است. مسألهٔ اساسی انقلاب است. مسألهٔ مهم هدف انقلابی است، عقاید انقلابی، آرمان‌های انقلابی، عواطف انقلابی و تقوای انقلابی است.»
+
کتاب مارکسیسم چه‌گوارا، در برگیرندهٔ چهار بخش با محتوای: فلسفه '''چه،''' نظریات اقتصادی '''چه،''' جنگ انقلابی و چه‌گواریسم در عصر حاضر است و به‌عنوان مدخلی گسترده بر شناخت یکی از سیماهای درخشان انقلابی عصر و وقوف بر یکی از عمده‌ترین جریان‌های بحث‌انگیز تئوریک در اندیشه‌های مارکسیستی می‌تواند برای همگان و به‌ویژه هواداران استراترژی نظامی - سیاسی و آن دسته از نیروهای انقلابی‌ئی که برای سرنگونی حاکمیت‌های فاسد و استقرار حاکمیت طبقه کارگر، جنگ مسلحانه را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، سودمند افتد. در این زمنیه چه‌گوارا به‌عنوان طراح و تدوین‌کننده مشی مبارزه مسلحانه و انقلابی گفته است: «آن کس که آتش جنگ را در کشوری که می‌توان در آن از جنگ اجتناب کرد برمی‌افروزد، تبهکار است و همین طور آن کس که نمی‌تواند در کشوری که در آن نمی‌توان از جنگ اجتناب ورزید، جنگ افروزد نیز تبهکار است.» انتخاب هوشمندانه و برگردان چیره‌دستانه متن و غنای آن از امکان‌های زبان فارسی در کاربرد ترجمه، تحسین‌انگیز است.
  
کتاب مارکسیسم چه‌گوارا، در برگیرندهٔ چهار بخش با محتوای: فلسفه '''چه'''، نظریات اقتصادی '''چه'''، جنگ انقلابی و چه‌گواریسم در عصر حاضر است و به عنوان مدخلی گسترده بر شناخت یکی از سیماهای درخشان انقلابی عصرو وقوف بر یکی از عمده‌ترین جریان‌های بحث‌انگیز تئوریک در اندیشه‌های مارکسیستی می‌تواند برای همگان و به‌ویژه هواداران استراترژی نظامی-سیاسی و آن دسته از نیروهای انقلابی‌ئی که برای سرنگونی حاکمیت‌های فاسد و استقرار حاکمیت طبقه کارگر، جنگ مسلحانه را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، سودمند افتد. در این زمنیه چه‌گوارا به عنوان طراح و تدوین‌کننده مشی مبارزه مسلحانه و انقلابی گفته است: «آن کس که آتش جنگ را در کشوری که می‌توان در آن از جنگ اجتناب کرد می‌افروزد، تبهکار است و همین طور آن کس که نمی‌تواند در کشوری که در آن نمی‌توان از جنگ اجتناب ورزید، جنگ افروزد نیز تبهکار است.» انتخاب هوشمندانه و برگردان چیره‌دستانه متن و غنای آن از امکان‌های زبان فارسی در کاربرد ترجمه، تحسین‌انگیز است.
 
  
 +
<big>'''این خوف پیر و ... عشق''' (مجموعه شعر)</big>
  
===این خوف پیر و ... عشق (مجموعه شعر)===
+
مجید خرّمی
مجید خرمّی
 
  
از انتشارات انجمن شاهران مارکسیست
+
از انتشارات انجمن شاعران مارکسیست
  
 
بها: ۸۰ ریال
 
بها: ۸۰ ریال
  
'''شعر و ادبیات معترض و مقاوم از شمار نهادهای فرهنگی است که بیش از سایر نهادهای اجتماعی آماج ضربات کین‌توزانه و خصومت ضدفرهنگی رژیم منقرض قرار داشت. زیرا امپریالیسم و ارتجاع بین‌المللی و خاندان حکومتگر دست‌نشاندهٔ آن در ایران، ازهنگام انقلاب مشروطیت دریافتند که ادبیات انقلابی و شورشگر می‌تواند به عنوان سلاحی مرگبار علیه جنایات آن‌ها و افشای تجاوزات رژیم و خیانت‌های اشرافیت و سرمایه‌داری وابسته به‌کار رود و به‌موازات آن خلق‌های زیر ستم را در سمت دستیابی به حاکمیت خود یاری رساند. طبیعی است در برابر این تعهد این شعر و ادبیات، رژیم ضدفرهنگی نیز آرام ننشست - به ویژه با دگرگونی‌هائی که نوآوری و تجربه خلاق نیما و کاربرد آن در شعر معاصر ایجاد کرد و قابلیت‌های متفاوت آن را در جهت خواست‌های بنیادی خلق گسترش داد - رژیم از یکسو با سرکوب وحشیانه شاعران و نویسندگان انقلابی و از سوی دیگر به‌طریق غیر مستقیم یعنی رخنه‌گری عوامل مشکوک که حریم فرهنگ و به‌ویژه شعر و ادبیات را لانه رذالت‌ها و خودکامگی‌های خود کرده بودند، کوشید تا با ایجاد هرج و مرج و موج‌های گوناگون و تشخص بخشیدن به جریان‌های انتزاعی و انحرافی مانند عمده کردن فرم، شعر و ادبیات بالنده و متعهد را از مسیر ضرورت‌های اجتماعی و تاریخی‌اش بازدارد و با قطع پیوندهای آن، از نیازهای فرهنگی خلق، آن را به ابزار فرهنگی قدرت و دست کن به‌تفنّن و دلمشغولی کم‌زیانی بدل سازد.
+
شعر و ادبیات معترض و مقاوم از شمار نهادهای فرهنگی است که بیش از سایر نهادهای اجتماعی آماج ضربات کین‌توزانه و خصومت ضدفرهنگی رژیم منقرض قرار داشت. زیرا امپریالیسم و ارتجاع بین‌المللی و خاندان حکومتگر دست‌نشاندهٔ آن در ایران، از هنگام انقلاب مشروطیت دریافتند که ادبیات انقلابی و شورشگر می‌تواند به‌عنوان سلاحی مرگبار علیه جنایات آن‌ها و افشای تجاوزات رژیم و خیانت‌های اشرافیت و سرمایه‌داری وابسته به‌کار رود و به‌موازات آن خلق‌های زیر ستم را در سمت دستیابی به‌حاکمیت خود یاری رساند. طبیعی است در برابر این تعهد شعر و ادبیات، رژیم ضدفرهنگی نیز آرام ننشست - به‌ویژه با دگرگونی‌هائی که نوآوری و تجربه خلاق نیما و کاربرد آن در شعر معاصر ایجاد کرد و قابلیت‌های متفاوت آن را در جهت خواست‌های بنیادی خلق گسترش داد - رژیم از یکسو با سرکوب وحشیانه شاعران و نویسندگان انقلابی و از سوی دیگر به‌طریق غیرمستقیم یعنی رخنه‌گری عوامل مشکوک که حریم فرهنگ و به‌ویژه شعر و ادبیات را لانه رذالت‌ها و خودکامگی‌های خود کرده بودند، کوشید تا با ایجاد هرج و مرج و موج‌های گوناگون و تشخص بخشیدن به‌جریان‌های انتزاعی و انحرافی مانند عمده کردن فرم، شعر و ادبیات بالنده و متعهد را از مسیر ضرورت‌های اجتماعی و تاریخی‌اش بازدارد و با قطع پیوندهای آن از نیازهای فرهنگی خلق، آن را به‌ابزار فرهنگی قدرت و دست کم به‌تفنّن و دلمشغولی کم‌زیانی بدل سازد.
  
همین جا باید اشاره کرد که طبیعی است اگر این تمهیدات ریاکارنه نتواند در بازدهی فرهنگی و هنری چند شاعر و نویسنده انگشت‌شمار جامعه اثر بگذارد، سهل است طنین فریاد آن‌ها را گسترده‌تر و شعور شاعرانه و عواطف لطمده‌ دیده و خونین‌شان را گداخته‌تر نسازد. امّا دسیسه‌های ضدفرهنگی به اصطلاح آوانگاردیسم مسلط به شعر و ادبیات آن هم در سال‌های حاکمیت پلید و خونخوار شاه به‌تحکیم تسلط بورژوازی وابسته می‌پرداخت، توانست فاصله‌ئی عظیم بین خلق و خواست‌ها و مطالبات فرهنگی او و شهر بالنده معترض بیافکند. تا جائی که شاعران و نویسندگان و هنرمندانی که توانسته بودند تا سرحد طغیان علیه تمامی قواعد و بازی‌های فریبکارانهٔ رایج در حوزهٔ شعر و ادبیات، با سینه سپر کردن در برابر قدرت تبهکار و رگبار جوخه‌های اعدام، از فقر و سیه‌روزی و مسکنت و مذلت هولناک خلق سخن گویند و چشم‌انداز فریبنده اندیشه‌ها و حساسیت‌هائی را برآشوبند که از رنگ و بوی خون به سرگیجه و تهوع می‌افتادند، یا با نکوش‌های طنزآمیز اصحاب فرمالیسم و دارودسته شعر حجم و سورئالیسم روبرو می‌شدند و یا یکسره در مغاک توطئه سکوت حضرات فراموش.  
+
همین جا باید اشاره کرد که طبیعی است اگر این تمهیدات ریاکارنه نتواند در بازدهی فرهنگی و هنری چند شاعر و نویسنده انگشت‌شمار جامعه اثر بگذارد، سهل است طنین فریاد آن‌ها را گسترده‌تر و شعور شاعرانه و عواطف لطمه‌ دیده و خونین‌شان را گداخته‌تر نسازد. امّا دسیسه‌های ضدفرهنگی به‌اصطلاح آوانگاردیسم مسلط ب‌شعر و ادبیات آن هم در سال‌های حاکمیت پلید و خونخوار شاه به‌تحکیم تسلط بورژوازی وابسته می‌پرداخت، توانست فاصله‌ئی عظیم بین خلق و خواست‌ها و مطالبات فرهنگی او و شهر بالنده معترض بیافکند. تا جائی که شاعران و نویسندگان و هنرمندانی که توانسته بودند تا سرحد طغیان علیه تمامی قواعد و بازی‌های فریبکارانهٔ رایج در حوزهٔ شعر و ادبیات، با سینه سپر کردن در برابر قدرت تبهکار و رگبار جوخه‌های اعدام، از فقر و سیه‌روزی و مسکنت و مذلت هولناک خلق سخن گویند و چشم‌انداز فریبنده اندیشه‌ها و حساسیت‌هائی را برآشوبند که از رنگ و بوی خون به‌تهوع و سرگیجه می‌افتادند، یا با نکوش‌های طنزآمیز اصحاب فرمالیسم و دارودسته شعر حجم و سورئالیسم روبه‌رو می‌شدند و یا یکسره در مغاک توطئه سکوت حضرات فراموش.  
  
بیشتر شعرهای دفتر «این خوف پیر و... عشق» سرودهٔ مجید خرمی حدیث درد و رنج و حرمان‌های انسانیت معترض و مبارزی است که زیر سلطه خونخوارترین و پلیدترین رژیم تاریخ توانسته است بماند و قامت افرازد و عکس‌العمل‌های پرهیزناپذیر تجربه‌ها و شناخت‌های خود و ناکامی‌ها، غارت‌شدگی‌ها، محرومیت‌ها و شکنجه‌های مردم جامعه‌اش را شاعرانه بیان کند.
+
بیش‌تر شعرهای دفتر «این خوف پیر و... عشق» سرودهٔ مجید خرمی حدیث درد و رنج و حرمان‌های انسانیت معترض و مبارزی است که زیر سلطه خونخوارترین و پلیدترین رژیم تاریخ توانسته است بماند و قامت افرازد و عکس‌العمل‌های پرهیزناپذیر تجربه‌ها و شناخت‌های خود و ناکامی‌ها، غارت‌شدگی‌ها، محرومیت‌ها و شکنجه‌های مردم جامعه‌اش را شاعرانه بیان کند.
  
 
باکی نیست اگر در تصویر کبودی خطوط شلاق بر تن مبارزان در زندان، صراحت بر ایهام چیره است و طنین رعدآسای نعره خلق از فقر و بی‌عدالتی و ستم، که از حنجرهٔ خونین شاعر برتافته، تن‌پوشی از ایماژ ندارد.
 
باکی نیست اگر در تصویر کبودی خطوط شلاق بر تن مبارزان در زندان، صراحت بر ایهام چیره است و طنین رعدآسای نعره خلق از فقر و بی‌عدالتی و ستم، که از حنجرهٔ خونین شاعر برتافته، تن‌پوشی از ایماژ ندارد.
  
او وقتی از دریای خون که تلاطم می‌زند سخن می‌گوید و از خوف فضائی دم می‌زند که در آن آزادی و عدالت از صلابه خفقان آویزان است و در واقع به مصاف مبلّغان سفله و بی‌ایمان مارکسیسم-لنینیسم و دردانه‌های آنان می‌ایستد که بی‌هراس از داوری خلق و تاریخ کین‌توزانه بساط نطع و سیادت می‌گسترانند تا بار دیگر زبان خنجر را در خون فرزندانشان بشویند.  
+
او وقتی از دریای خون که تلاطم می‌زند سخن می‌گوید و از خوف فضائی دم می‌زند که در آن آزادی و عدالت از صلابه خفقان آویزان است و در واقع به‌مصاف مبلّغان سفله و بی‌ایمان مارکسیسم - لنینیسم و دردانه‌های آنان می‌ایستد که بی‌هراس از داوری خلق و تاریخ کین‌توزانه بساط نطع و سیادت می‌گسترانند تا بار دیگر زبان خنجر را در خون فرزندان‌شان بشویند.  
 
 
 
 
 
 
عشق/کارگری است/با/کژی سیاه/در معدن/که آرزوهای کودکش را/سرودخوان/پرواز می‌دهد/.«از شعر امسال»
 
 
 
  
  
دشمن کیست/دشمن همین است/که روز مناسب مرگت را/می‌داند/در گذر هیروشیمای درتل زعتر/در عذابگاه‌های دیگر/.«از شعر عذابگاه‌ها»
+
عشق / کارگری است /با / کژی سیاه / در معدن / که آرزوهای کودکش را / سرودخوان / پرواز می‌دهد /. «از شعر امسال»
  
  
 +
دشمن کیست / دشمن همین است / که روز مناسب مرگت را /می‌داند / در گذر هیروشیمای در تل زعتر / در عذابگاه‌های دیگر /.«از شعر عذابگاه‌ها»
  
مایهٔ مباهات من/مردم منند/مردم بهترین سنگرند/با خود می‌گویم/ای خصم ما/اگر هزار سر/هزار دست/هزار پا داشته باشی/عشق ما/ تو را شقه‌شقه خواهد کرد/. «از شعر سرباز خلق-شاعر»'''
 
  
 +
مایهٔ مباهات من / مردم منند / مردم بهترین سنگرند / با خود می‌گویم / ای خصم ما / اگر هزار سر / هزار دست / هزار پا داشته باشی / عشق ما / تو را شقه‌شقه خواهد کرد /. «از شعر سرباز خلق - شاعر»
  
  
 
شاید در شعرش از استعارات انجیل‌گونه نیچه، از عصیان رمبووار از احساس غم‌انگیز بودلری، از افسون ورلن، از باریک‌بینی ریلکه و دید تخیلی الیوت و جویس و ده‌ها و ده‌ها چیز دیگر نیست امّا پاسخ این پرسش هست که شاعران در زمانه عسرت به‌چه کار می‌آیند. دفاع از حق و آزادی و عدالت و خصومت ورزیدن علیه عوامل سیه‌روزی انسان.
 
شاید در شعرش از استعارات انجیل‌گونه نیچه، از عصیان رمبووار از احساس غم‌انگیز بودلری، از افسون ورلن، از باریک‌بینی ریلکه و دید تخیلی الیوت و جویس و ده‌ها و ده‌ها چیز دیگر نیست امّا پاسخ این پرسش هست که شاعران در زمانه عسرت به‌چه کار می‌آیند. دفاع از حق و آزادی و عدالت و خصومت ورزیدن علیه عوامل سیه‌روزی انسان.
  
احمد کسیلا
+
{{چپ‌چین}}
 
+
'''احمد کسیلا'''
 +
{{پایان چپ‌چین}}
  
  
  
  
 +
[[رده:احمد کسیلا]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۱]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۱]]
 
[[رده:کتاب جمعه]]
 
[[رده:کتاب جمعه]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۱

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۱ صفحه ۱۴۱

مارکسیسم چه‌گوارا - فلسفه، اقتصاد، جنگ انقلابی

نوشتهٔ میشل لوی

ترجمه: فرشیدهٔ اباذری

انتشارات مازیار - بها: یکصد ریال

«کامل‌ترین انسان نسل خود»، با این بیان هوشمندانه است که ژان پل‌سارتر شخصیت ارنستو چه‌ گوارا یعنی تجسم انسان طراز نوینی را تصویر می‌کند که انسان در متعالی‌ترین مفهوم این کلمه بود. به‌اعتبار درک عمیق و پویایش از جهان‌بینی خلاق مارکسیسم لنینیسم در رابطه با انسان‌گرائی مارکسیسم و گزینش آگاهانه و پرثمر استراتژی نظامی - سیاسی انقلابی در جهان غارت‌شدهٔ آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین.

پزشک، اقتصاددان، بانکدار، سفیر کبیر، نظریه‌پرداز سیاسی و تئوریسین نظامی بود. امّا این‌ها هیچ یک از آن صفت و منشی نیست که بتواند تفسیرکنندهٔ شخصیت انسانی باشد که با غول‌های رنسانس مقایسه‌اش می‌کنند.

راز عظمت شخصیت او به‌رغم جعل‌پردازی و خدعه‌گری قلم بمزدان ارگان‌های سرمایه‌داری غرب، نه در قهرمان‌گرائی و ماجراجوئی او که در ایمان و اعتقاد خلل‌ناپذیرش به‌انسان و پیوند «اندیشه» و «عمل» در پرتو آرمان‌های انقلاب سوسیالیستی بود. این شأن درک انسانی او بود که به‌روشنفکری سردرگم و هراسان از سلطه‌ حاکمیت‌های خون‌آشام وابسته به‌امپریالیسم و ارتجاع بین‌المللی درس تعهد و شهامت و ایثار را تکرار کند که نهایت پارسایی و شرف روشنفکری در مقابله یک‌ تنه و قهر‌آمیز با قدرت دژخیمی امپریالیسم آمریکا و نمایندگان آن است.

بازتاب پیوند «اندیشه» و «عمل» او را در اعمال و اجرای تز نظامی - سیاسی انقلاب، در پیدایش حرکت‌ها و جنبش‌های انقلابی مسلحانه جهان به‌روشنی و صراحت می‌توان دید. مصاف قهرآمیز و مسلحانه نیروهای پیشاهنگ انقلابی و خلقی جامعه ما، در برابر خونخوارترین و سفاک‌ترین رژیم تاریخ، آنهم در شرایط هولناکی که عارضه زیانبار هزیمت تاریخی آن مدعیان فرصت‌طلب، توانسته بود توده‌ها را در مردابی از هراس و بی‌اعتمادی غرق کند، گواه آشکاری بر امکان‌پذیر بودن و تحقق آرمان‌های چه‌ گوارا است. و باید پذیرفت که دامنه تأثیرگذاری عقاید «چه» می‌تواند فراتر از معیارهای تثبیت‌ شده کنونی، پویائی مارکسیسم را با تحولات تاریخ و اقتضاهای انسانیت آن هماهنگ سازد.

فیدل کاسترو برداشت خود را در رابطه با عقاید چه‌گوارا این گونه بیان کرده است: «هنگامی که بهچه می‌اندیشم اساساً به‌خصلت نظامی‌اش نمی‌اندیشم. خیر. جنگ وسیله است نه هدف. جنگ ابزار انقلابیون است. مسألهٔ اساسی انقلاب است. مسألهٔ مهم، هدف انقلابی است، عقاید انقلابی، آرمان‌های انقلابی، عواطف انقلابی و تقوای انقلابی است.»

کتاب مارکسیسم چه‌گوارا، در برگیرندهٔ چهار بخش با محتوای: فلسفه چه، نظریات اقتصادی چه، جنگ انقلابی و چه‌گواریسم در عصر حاضر است و به‌عنوان مدخلی گسترده بر شناخت یکی از سیماهای درخشان انقلابی عصر و وقوف بر یکی از عمده‌ترین جریان‌های بحث‌انگیز تئوریک در اندیشه‌های مارکسیستی می‌تواند برای همگان و به‌ویژه هواداران استراترژی نظامی - سیاسی و آن دسته از نیروهای انقلابی‌ئی که برای سرنگونی حاکمیت‌های فاسد و استقرار حاکمیت طبقه کارگر، جنگ مسلحانه را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، سودمند افتد. در این زمنیه چه‌گوارا به‌عنوان طراح و تدوین‌کننده مشی مبارزه مسلحانه و انقلابی گفته است: «آن کس که آتش جنگ را در کشوری که می‌توان در آن از جنگ اجتناب کرد برمی‌افروزد، تبهکار است و همین طور آن کس که نمی‌تواند در کشوری که در آن نمی‌توان از جنگ اجتناب ورزید، جنگ افروزد نیز تبهکار است.» انتخاب هوشمندانه و برگردان چیره‌دستانه متن و غنای آن از امکان‌های زبان فارسی در کاربرد ترجمه، تحسین‌انگیز است.


این خوف پیر و ... عشق (مجموعه شعر)

مجید خرّمی

از انتشارات انجمن شاعران مارکسیست

بها: ۸۰ ریال

شعر و ادبیات معترض و مقاوم از شمار نهادهای فرهنگی است که بیش از سایر نهادهای اجتماعی آماج ضربات کین‌توزانه و خصومت ضدفرهنگی رژیم منقرض قرار داشت. زیرا امپریالیسم و ارتجاع بین‌المللی و خاندان حکومتگر دست‌نشاندهٔ آن در ایران، از هنگام انقلاب مشروطیت دریافتند که ادبیات انقلابی و شورشگر می‌تواند به‌عنوان سلاحی مرگبار علیه جنایات آن‌ها و افشای تجاوزات رژیم و خیانت‌های اشرافیت و سرمایه‌داری وابسته به‌کار رود و به‌موازات آن خلق‌های زیر ستم را در سمت دستیابی به‌حاکمیت خود یاری رساند. طبیعی است در برابر این تعهد شعر و ادبیات، رژیم ضدفرهنگی نیز آرام ننشست - به‌ویژه با دگرگونی‌هائی که نوآوری و تجربه خلاق نیما و کاربرد آن در شعر معاصر ایجاد کرد و قابلیت‌های متفاوت آن را در جهت خواست‌های بنیادی خلق گسترش داد - رژیم از یکسو با سرکوب وحشیانه شاعران و نویسندگان انقلابی و از سوی دیگر به‌طریق غیرمستقیم یعنی رخنه‌گری عوامل مشکوک که حریم فرهنگ و به‌ویژه شعر و ادبیات را لانه رذالت‌ها و خودکامگی‌های خود کرده بودند، کوشید تا با ایجاد هرج و مرج و موج‌های گوناگون و تشخص بخشیدن به‌جریان‌های انتزاعی و انحرافی مانند عمده کردن فرم، شعر و ادبیات بالنده و متعهد را از مسیر ضرورت‌های اجتماعی و تاریخی‌اش بازدارد و با قطع پیوندهای آن از نیازهای فرهنگی خلق، آن را به‌ابزار فرهنگی قدرت و دست کم به‌تفنّن و دلمشغولی کم‌زیانی بدل سازد.

همین جا باید اشاره کرد که طبیعی است اگر این تمهیدات ریاکارنه نتواند در بازدهی فرهنگی و هنری چند شاعر و نویسنده انگشت‌شمار جامعه اثر بگذارد، سهل است طنین فریاد آن‌ها را گسترده‌تر و شعور شاعرانه و عواطف لطمه‌ دیده و خونین‌شان را گداخته‌تر نسازد. امّا دسیسه‌های ضدفرهنگی به‌اصطلاح آوانگاردیسم مسلط ب‌شعر و ادبیات آن هم در سال‌های حاکمیت پلید و خونخوار شاه به‌تحکیم تسلط بورژوازی وابسته می‌پرداخت، توانست فاصله‌ئی عظیم بین خلق و خواست‌ها و مطالبات فرهنگی او و شهر بالنده معترض بیافکند. تا جائی که شاعران و نویسندگان و هنرمندانی که توانسته بودند تا سرحد طغیان علیه تمامی قواعد و بازی‌های فریبکارانهٔ رایج در حوزهٔ شعر و ادبیات، با سینه سپر کردن در برابر قدرت تبهکار و رگبار جوخه‌های اعدام، از فقر و سیه‌روزی و مسکنت و مذلت هولناک خلق سخن گویند و چشم‌انداز فریبنده اندیشه‌ها و حساسیت‌هائی را برآشوبند که از رنگ و بوی خون به‌تهوع و سرگیجه می‌افتادند، یا با نکوش‌های طنزآمیز اصحاب فرمالیسم و دارودسته شعر حجم و سورئالیسم روبه‌رو می‌شدند و یا یکسره در مغاک توطئه سکوت حضرات فراموش.

بیش‌تر شعرهای دفتر «این خوف پیر و... عشق» سرودهٔ مجید خرمی حدیث درد و رنج و حرمان‌های انسانیت معترض و مبارزی است که زیر سلطه خونخوارترین و پلیدترین رژیم تاریخ توانسته است بماند و قامت افرازد و عکس‌العمل‌های پرهیزناپذیر تجربه‌ها و شناخت‌های خود و ناکامی‌ها، غارت‌شدگی‌ها، محرومیت‌ها و شکنجه‌های مردم جامعه‌اش را شاعرانه بیان کند.

باکی نیست اگر در تصویر کبودی خطوط شلاق بر تن مبارزان در زندان، صراحت بر ایهام چیره است و طنین رعدآسای نعره خلق از فقر و بی‌عدالتی و ستم، که از حنجرهٔ خونین شاعر برتافته، تن‌پوشی از ایماژ ندارد.

او وقتی از دریای خون که تلاطم می‌زند سخن می‌گوید و از خوف فضائی دم می‌زند که در آن آزادی و عدالت از صلابه خفقان آویزان است و در واقع به‌مصاف مبلّغان سفله و بی‌ایمان مارکسیسم - لنینیسم و دردانه‌های آنان می‌ایستد که بی‌هراس از داوری خلق و تاریخ کین‌توزانه بساط نطع و سیادت می‌گسترانند تا بار دیگر زبان خنجر را در خون فرزندان‌شان بشویند.


عشق / کارگری است /با / کژی سیاه / در معدن / که آرزوهای کودکش را / سرودخوان / پرواز می‌دهد /. «از شعر امسال»


دشمن کیست / دشمن همین است / که روز مناسب مرگت را /می‌داند / در گذر هیروشیمای در تل زعتر / در عذابگاه‌های دیگر /.«از شعر عذابگاه‌ها»


مایهٔ مباهات من / مردم منند / مردم بهترین سنگرند / با خود می‌گویم / ای خصم ما / اگر هزار سر / هزار دست / هزار پا داشته باشی / عشق ما / تو را شقه‌شقه خواهد کرد /. «از شعر سرباز خلق - شاعر»


شاید در شعرش از استعارات انجیل‌گونه نیچه، از عصیان رمبووار از احساس غم‌انگیز بودلری، از افسون ورلن، از باریک‌بینی ریلکه و دید تخیلی الیوت و جویس و ده‌ها و ده‌ها چیز دیگر نیست امّا پاسخ این پرسش هست که شاعران در زمانه عسرت به‌چه کار می‌آیند. دفاع از حق و آزادی و عدالت و خصومت ورزیدن علیه عوامل سیه‌روزی انسان.

احمد کسیلا